عید فطر مبارک-کلبه دوری و دوستی 10

به نام خدا 

سلام. 

از خانم شمسی و خانم طالبی ممنونم. 

ان شاالله این عید بزرگ بر همه مبارک باشد.

نظرات 206 + ارسال نظر
طالبی پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 ب.ظ

خداحافظ ای ماه غفران و رحمت
خداحافظ ای ماه عشق و عبادت

خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها
خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی

خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه
خداحافظ ای بهترین ماه الله.


با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما دوستان ، و به امید اینکه در ماه پر برکتی که گذشت ، تقدیری پر از خیر و برکت نصیب همه ما شده باشد .

ان شاالله

طالبی پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:29 ب.ظ

نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد
باده خرم عید است که در ساغر شد
روز عید است ، سوی میکده آیید به شکر
که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد . . .
عید سعید فطر بر شما مبارک.التماس دعا.

استاد پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:10 ب.ظ

از عصر ایران:
قم فردا: اخیراً یک شرکت محصولات غذایی در استرالیا در اقدامی تبلیغی برای جلوگیری از اسراف و هدر دادن آب بر روی بطری های آب معدنی تولیدِ خود، حدیثی از نبی مکرم اسلام(ص) در مذمت و نهی از اسراف درج کرده که با بازتاب بسیار گسترده ای در این کشور همراه بوده است.

بنابر این گزارش، حدیث نبوی ای که این شرکت استرالیایی بر روی بطری های آب معدنی منتشر کرده آن حدیث معروف است که حضرت رسول(ص) می فرماید: «آب را اسراف نکنید هرچند در کنار نهر جاری باشید.»

شمسی پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ

بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد

شد جنگ و نظر آمد شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد شد قفل و کلید آمد

جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت
هر چند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد

از لذت جام تو دل ماند به دام تو
جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد

بس توبه شایسته بر سنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد

باغ از دی نامحرم سه ماه نمی‌زد دم
بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد

مولوی

عید بر شما مبارک

استاد شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ب.ظ

عقده ای بودن بد دردی است و خودبزرگ بینی دردی بدتر!
عقده ای های خود بزرگ بین چه ملغمه ای بشوند!

استاد دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:02 ق.ظ

از الف:
خاک اصولگرایی را چه کسانی به توبره خواهند کشید؟
وبلاگ > مهاجری، محمد - احمدی نژاد روزگاری که به اصولگرایان نیاز داشت، پایش را روی دوش شان گذاشت ، از نردبان بهشت بالا رفت و شهردار تهران شد. در سال 84 تشکرش از اصولگرایان را با لگد محکمی که به آنان زد، نشان داد اما اصولگرایان خوش خیال برای جلوگیری از رئیس جمهورشدن هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم انتخابات، از احمدی نژاد پشتیبانی کردند.


در سال 88 هم با آنکه احمدی نژاد از اصولگرایان اعلام برائت – بخوانید اعلام بیزاری – کرد، اصولگرایان با همان استدلال سال84 از او حمایت کردند. احمدی نژاد، با هوشمندی تمام ، خرخره اصولگرایان را فشار داد تا مجبور شوند از او حمایت کنند ، اما وقتی تمام فد پشت او ایستادند، انگشتانش را نه تنها برنداشت، که این جریان سیاسی را به نفس های آخر نزدیک کرد.

او، اما به تنهایی چنین نکرد، بلکه جریان افراطی و عصبانی اصولگرا را تقویت و با خود همراه کرد. "بگم بگم" ها ، هتاکی به این و آن ، قانون شکنی، خودمحوری، رفتارهای بنی صدرگونه و ... با مساعدت همین جریان بداخلاق تندخو پاگرفت . هرچند که این جریان به خود احمدی نژاد هم رحم نکرد.

این جماعت افراطی که گوشه ای از رفتارش در حادثه22بهمن قم تجلی کرد، و پیش از آن نیز با گسیل داشتن عده ای به مقابل ساختمان مجلس، به فحاشی و ناسزاگویی پرداخته بودند، بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، چاقوی شان تیزتر شده و گویی برنده انتخابات شده اند، شروع کرده اند به چاقوکشی سیاسی و فخش دادن به این و آن. از نگاه این جماعت، همه اهل فتنه اند و دزدند و جاسوس بیگانه اند و فاسدند، مگر اینکه به آنها باج بدهند.

نویسنده این سظور، اصلا مخالف حضور جریان عصبانی و افراطی در عرصه سیاست نیست، زیرا تا این جماعت نباشند، ارزش اخلاق و اصول انسانی و اعتدال و ... روشن نمی شود، اما موضوع این است که جریان مزبور، پرچم اصولگرایی در دست دارد.

جریان افراطی وابسته به اصولگرایی و جریان افراطی اصلاح طلبی ،اگر چه در ظاهر مانند دو لبه قیچی و در تضاد با یکدیگرند، اما نتیجه عملکردشان، ضربه زدن به اصول انقلاب و اصلاح طلبی و اصولگرایی است. اصلاح طلبان بارها چوب تندروهای شان را خورده اند؛ آیا اصولگرایان هنوز هم راضی اند بلایی که از دوران احمدی نژاد بر آنها باریدن گرفته، همچنان ببارد؟

ریش سفیدهای جریان اصولگرایی اگر حواسشان را جمع نکنند ،جریان افراطی، زیر پرچم آنها، در رسانه های آنها، در احزاب منسب به آنها و نیز در کسوت نمایندگی آنها در مجلس و ... تتمه اعتبار اصولگرایی را جارو خواهد کرد، خاکش را به توبره خواهد کشید و خلاص!
و این است سزای جریانی که مهارش را به دست تندروها می دهد.

1-تفسیر این انبخاب (در ارتباط با کار خودم) در کلبه درویشان 9 توضیح داده شده است.
اما از نظر درک بهتر سیاسی ماجرا:
2-سایت الف اصولگراست.
3-همانطور که در آنجا گفته ام الزاما با تمام این تفسیر موافق نیستم اما حاوی نکات شایسته تاملی است.

غلامی دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:52 ب.ظ

به نام خدا
سلام مقدسه سلام طیبه
حال؟ احوال؟ خوبیند؟ همه چی خوبست؟
طاعات قبوول
کلبه جدیدا مبارکست
ماشالا برکاریندا!!!! آفرین

شمسی دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:49 ب.ظ

سلام
تولد اروین شرودینگر رو به جامعه ی شیمیدانان صتدوقچه تبریک می گوییم!!
لوگوی گوگل رو امروز دیدین ؟! خیلی قشنگ بود!

شمسی چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:05 ب.ظ

تابلو نقاش را ثروتمند کرد

شعرِ شاعر به چند زبان ترجمه شد

کارگردان جایزه ها را درو کرد

و هنوز سر همان چهارراه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود !

آفرین

بندری شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:46 ب.ظ

سلام
خانم شمسی و خانم طالبی کلبه جدبدتون مبارک
خداقوت

استاد دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ق.ظ

سلام خانم شمسی
ازدکتر موسوی پرسیدم شنبه دانشگاه بازه.
در هر خال اگر چیزی گفتند بگویید برای کنفرانس کار داریم. من هم ان شاالله هستم اگر کار داشتید و آمدید و مشکلی بود تماس بگیرید.

شمسی دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:33 ب.ظ

سلام استاد
ممنونم که خبر دادین.

سلام

طالبی پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:33 ب.ظ

زندگی باور میخواهد آن هم از جنس امید
که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد
یک امید قلبی به تو گوید که
خدا هست هنوز

طالبی پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:35 ب.ظ

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

غنچه از خواب پرید
و گلی تازه به دنیا آمد

خار خندید و به گل گفت : سلام
جوابی نشنید

خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی آمد نزدیک
گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید
گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت : سلام

گل اگر خار نداشت،
ل اگر بی غم بود،
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی ،عشق، اسارت ،قهر ،آشتی، هم بی معنا می بود

زندگی با همه وسعت خویش ، محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب وهوس دیدن و نادیدن نیست

زندگی جنبش و جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند.

زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،
یادمان باشد اگر گل چیدیم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسایه دیوار به دیوار همند

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:49 ب.ظ

به نام خدا
سلام به دوستای خوبم
خوبید؟

استاد یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:05 ق.ظ

از عصر ایزان با تلخیص(!)
در حاشیه اهانت شرم آور ...
آقایان! لااقل حرمت اهل علم را نگه دارید
حکایت استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی است که برغم آن که بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا ، پذیرای او برای تدریس هستند، ترجیح داده در میهن خود بماند و به مردم خود خدمت کند ولو آن که برخی افراد ، قدر ندانند و فحش دهند.
عصرایران - روزنامه ...- مطلبی موهن درباره یکی از استادان دانشگاه نوشته است.
نویسنده در این مطلب ، از دکتر محمود سریع القلم، با عناوین اهانت بار "یارو" ، "آدم بی سواد" و " دم دستی" یاد کرده و دامنه توهین های خود را به ایشان ادامه داده که ضمن پوزش از دکتر سریع القلم به خاطر آوردن همین چند مورد، از آوردن متن کامل اهانت نامه کیهان عذرخواهی می کنیم.

بهانه این اهانت ها نیز ، آن گونه که خود ...نوشته ، این بوده که دکتر سریع القلم در مصاحبه ای گفته است: «باید همه خوشحال باشیم که بالاخره بعد از یک و نیم قرن افراط و تفریط، ما ایرانیان به کانونی تحت عنوان «اعتدال‌گرایی» رسیده‌ایم».

البته طبیعی است روزنامه ای که ماه ها ، کاندیدای گفتمان اعتدال گرایی را تخریب کرد تا مانع پیروزی او شود ولی نهایتاً رأی مردم دقیقاً به همان کاندیدا تعلق گرفت، حق دارد ناراحت و سرخورده شود کما این که وقتی در سال 84 ، احمدی نژاد پیروز شد، طیف مقابل ناراحت و مغموم شدند.

اما شکست و پیروزی های انتخاباتی که اموری عادی در روند مردمسالای هستند ، هرگز نمی توانند دلیل موجهی برای فحاشی و حرمت شکنی باشند.
حتی اگر کسی با اندیشه سریع القلم در جمله ای که گفته مخالف باشد نیز ، حق ندارد به آن بهانه، حرمت قلم و رسانه و مخاطب و یک شهروند را یکجا بشکند و گمان برد که نه در این دنیا باید پاسخ کلمه کلمه نوشته هایش را بدهد و نه در دنیای دیگر خبری هست!

اما فارغ از زشت،غیر انسانی و غیر شرعی بودن اصل توهین، آنچه باعث شگفتی است این که روزنامه ...- یک "استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی تهران" را "بی سواد" نامیده است!
البته به نظر بعضی ها ، باسوادها و دکترها ، آنانی هستند که از صدقه سر پست های نظام و رانت های آنچنانی، مدارج علمی را یکی پس از دیگری ، بی هیچ رنج و زحمتی طی کرده و با نامه فلان وزیر و رئیس ، عضو هیات علمی هم شده اند و در صدا و سیمای مثلاً ملی ، به عنوان کارشناس و صاحب نظر و استاد ، به مخاطبان تحمیل می شوند و گاه امر ، بر خودشان هم مشتبه می شود!
اگر ملاک سواد و دانش ،این افراد هستند ، هیچ کدام از "دکترهای واقعی" کشور ، سواد ندارند و به قول ... مؤدب "یارو" هستند!

شاید گفته شود که این ، راه و رسم دیرینه ... است که به افراد توهین می کند و لذا نیازی به واکنش در برابر توهین اخیر نیست.
در پاسخ چنین می توان گفت که هر چند که باید از باب "نهی از منکر" ، منکری به نام توهین را همواره نهی کرد اما در این مورد خاص ، آنچه رخ داده ، ورود به ساحت علم و عالمان است و نمی توان با سکوت ، اجازه داد افراد به بهانه های سیاسی ، "استادان واقعی" دانشگاه را مورد بی احترامی قرار دهند (بر تعبیر "استادان واقعی" دانشگاه تأکید می کنیم از جهت که برخی به ویژه در سال های اخیر ، افراد فاقد صلاحیت را بر دانشگاه ها تحمیل کرده اند و بدین ترتیب مرتکب "جنایت علیه علم" شده اند.)
در واقع ، مطلب حاضر ، بیش از آن که ناظر بر دفاع از یک استاد فرهیخته و نجیب دانشگاه باشد، پاسداشت حریم دانش و دانشگاه و اهل علم است که اگر این حریم نیز از بین برود ، چیزی جز انحطاط در انتظارمان نخواهد بود.

زمانی ابوعلی سینا ، متهم به کفر شد و در واکنش به اتهامی چنین شگرف ، شگفت زده شد و چنین سرود:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکم تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چون من یکی و آن یکی هم کافر
پس در همه دهر یکی مسلمان نبود

حالا حکایت استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی است که برغم آن که بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا ، پذیرای او برای تدریس هستند، ترجیح داده در میهن خود بماند و به مردم خود خدمت کند ولو آن که برخی افراد ، قدر ندانند و فحش دهند.

بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتى برد
(سعدی)

در زیر رزومه ای از تحصیلات و تألیفات دکتر سریع القلم ، آورده می شود تا هر انسانی با اندک سهمی از وجدان و انصاف ، قضاوت کند که اگر چنین فردی بی سواد است ، پس چه کسی با سواد است؟!
انصاف گوهر گرانبها و نعمتی ارجمند است که خداوند به همه بندگانش نمی دهد(البته فراموش نمی کنیم که ...، پیش از این ، جایزه منتقد منصف را از دستان ...گرفته است و لذا انصاف دارد.)
...

...البته به نظر بعضی ها ، باسوادها و دکترها ، آنانی هستند که از صدقه سر پست های نظام و رانت های آنچنانی، مدارج علمی را یکی پس از دیگری ، بی هیچ رنج و زحمتی طی کرده و با نامه فلان وزیر و رئیس ، عضو هیات علمی هم شده اند و در صدا و سیمای مثلاً ملی ، به عنوان کارشناس و صاحب نظر و استاد ، به مخاطبان تحمیل می شوند و گاه امر ، بر خودشان هم مشتبه می شود! اگر ملاک سواد و دانش ،این افراد هستند ، هیچ کدام از "دکترهای واقعی" کشور ، سواد ندارند و به قول ... مؤدب "یارو" هستند! ...--------------------------------------------------------------------------------------------------------------- خدایا! تو شاهد باش که تو به من توان بخشیدی تا به تکلیف خود در این زمینه (عدم جذب دکتر! های این چنینی) عمل کنم. هر چند بهایش را هم (ظاهرا به نظر بعضی!) پرداخته ام اما بهایش نیز لطف بود. ممنونم.

zohrehjahan یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:03 ب.ظ

سلام
سلام استاد,خسته نباشید
استاد همایش شیمی برا عموم آزاده? منم میتونم بیام?

سلام بعید می دونم ورود به سالنها ممنوعیتی داشته باشه. فقط به شما کیف و ژتون و ... نمی دهند. اگر هم بخواهید که می توانید با دکتر بهزاد یا دکتر موسوی هماهنگ کنید و کمک هم کنید.

شمسی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:33 ق.ظ

سلام اعظم جان. ما خوبیم.شما خوبی ؟

شمسی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:35 ق.ظ

سلام استاد
خوب هستید ؟
از شنبه بعد از ظهر تا حالا می خوام براتون کامنت بزارم، هی نمیشه!
می خواستم بابت شنبه عذر خواهی کنم. بهم گفتید بیام دفترتون باهام کار دارید. ولی کار ها یه جوری شد که فرصت نکردم بیام. یه جورایی یادم هم رفت. بابت بد قولی ببخشید!

سلام مهم نیست فکر کردم شما کار دارید.

بانوی ایرانی چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:41 ب.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

سلام استاد
عصرتون به خیر
این قسمت پایان نامم یه جورایی بد خورده به شیمی
زیاد یاد دانشگاه سمنان میفتم
دلم برای سمنان تنگ شده اما گریزی نیست!
به انتخاب "اصلح" می ارزید!!!


به دعا محتاج تر از همیشه ایم

سلام حالتون چطوره؟ ان شاالله موفق باشید. ممنون که سر می زنید. درگیر کنفرانس آموزش شیمی هستیم. یاد کنفرانس معدنی هم به خیر.

استاد پنج‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:03 ب.ظ

به نام خدا
سلام به تمام دانشجویان عزیزی که بی شائبه در برگزاری کنفرانس کمک کردند علی الخصوص صاحبان کلبه خانمها شمسی و طالبی که سنگ تمام گذاشتند. واقعا خسته نباشید. چقدر از آدمهای بی ادعا که وظایف خود را انجام می دهند و لنگرهای خدا در روی زمینند خوشم می آید. آدمهایی که اگر مهمانند وظیفه میهمانی خود را خوب انجام می دهند-اگر میزبانند وظیفه میزبانی.اگر رییسند وظیفه ریاست و اگر مرئوسند وظیفه مرئوسی. سواره اند وظیفه فرادستی و اگر پیاده اند وظیفه فرودستی.
ساده اند. قمپز در نمی کنند! لاف بلدم بلدم بلدم نمی زنند. فیچ وقت آدم با آنها در آمپاس قرار نمی گیرد... و ...
بگذریم.
چقدر شیفته دیدار آنانم! چقدر آرزومند پیروزی ایشان!

و این به استاد بودن یا شاگرد بودن با ثروتمند بودن یا درویش بودن و ... ربط ندارد. مشهور است در آخرالزمان حقایق آنچتان وارونه می شوند و جای ارزشها و ضر ارزشها چنان عوض می شود که به طرسق عدالت و درست کارها یا پیش نمی رود یا غیر عادی جلوه می کند!

شمسی شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:22 ب.ظ

سلام استاد
خیلی ممنونیم. شرمنده می کنید . ما که کاری نکردیم . وظیفه ای بود که انجام دادیم.
تا باشه از این کار ها باشه ما رو دورهم جمع کنه!!!


امروز رفته بودیم برای پاک سازی!!!!!! بنر ها رو جمع کردیم ، وسایل انجمن رو بردیم سر جاش و ...
این چند روز پر از خاطرات خوب بود و یک خاطره تلخ! که بخش خداحافظی بود . یه خداحافظی حداقل برای یک سال طولانی! امروز رفتن از دانشگاه یه رنگ و بوی دیگه داشت.
دلم برای دانشگاه تنگ شده!!

سلام. نخیر همه کارها را دانشجویان عزیزی چون شما کردند. لن شاالله سال بعد شما و خانم طالبی برمی گردید.

طالبی شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ

به نام خدا
با سلام.
بعد تقریبا یک هفته پر هیاهو و شلوغ امروز فرصت کردم به صندوقچه سر بزنم.از استاد عزیزم که این محیط دوستانه رو ایجاد کرد ممنونم.وقتی به این صندوقچه سر میزنم کلی حال و هوام عوض میشه و انرژی میگیرم.
خدا رو شکر کنفرانس هم به خوبی برگزار شد.استاد از لطفتون ممنونیم.برای من که برای اولین بار یک کار دسته جمعی رو در کنار دوستام و اساتید عزیزم تجربه می کردم خیلی خوب بود فقط ای کاش اون کلیپ اخری با صدا اجرا می شد.
نتایج ارشد اومد ما هم که قبول نشدیم.دلم واسه محیط دانشگاه واسه دانشکدم تنگ میشه.چقدر دانشکدمونو دوست دارم.رشته شیمی با اساتیدی که از جون واسه دانشجوهاشون مایه میذارن و کمکشون میکنن.از همشون ممنونم .خدا پشت و پناهشون باشه.

سلام. خوشحالم که این حس را دارید. ان شاالله سال بعد منتظرتونیم. نمونه سوال بخونید. نمونه سوال.

[ بدون نام ] شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:52 ب.ظ

خــــدایا
همه از تو می خواهند ، بدهی
من از تو می خواهم ، بگیری
خـــــدایا
این همه حس دلتنگی را از من بگیر . . .

طالبی شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:53 ب.ظ

4 اصل زندگی از نگاه زرتشت
دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم
دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم

شمسی چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:28 ب.ظ

سلام
فک کنم حالم بهتره! دیگه اومدم کامنت بذارم!

امروز یکی از دوستای دبستانم رو بعد 13 سال دیدم. برگشته بهم میگه اون موقع که دبستان بودی قدت بلندتر بود!!!!!!رشد قدت از همون موقع متوقف شده دیگه قد نکشیدی!!!!

یکی از هم مدرسه ای های دوران راهنمایی رو هم دیدم که با استعداد درخشان ارشدقبول شده. بهش تبریک
گفتم با حسادت کامل! بعدش کلی خاطره تعریف کردیم شاد شدیم. خانم طالبی خوب میشنادش چون همکلاس بودن . - من جزو اون کلاسی ها بودم!-
مقدسه جان عطیه هاشمی رو میگم. دیدمش ولی یادم رفت بهش بگم همکلاسیم!!!!

خدا را شکر. ان شاالله بهتر هم می شین

شمسی چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:31 ب.ظ

پ ن پ :

رفتم مغازه میگم cd دارید؟
میگه خام؟
پ ن پ تنوری باشه با قارچ و پنیر



داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون می گه به سلامتی تشریف می برید مسافرت؟
پ ن پ ماشینمون بی تابی می کنه اومدیم پیشش زندگی کنیم تنها نباشه



تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم
یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید
دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟
پ ن پ برد انتی ویروس نصب کنه برام



رفتم مرغ فروشی به فروشنده می گم بال دارین
میگه بال مرغ؟
پ ن پ بال هواپیما چند تا کوچه پایین تر سقوط کردیم می خوام درستش کنم



تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4 لیتری تکون میدیم
طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟
پ نه پ می گیم هورا هورا ما هم از این دبه ها داریم



فامیلمون اومده آکواریومم رو دیده می گه غذای مخصوص بهشون میدی؟
پ نه پ پول تو جیبی میدم بهشون خودشون میرن واسه خودشون غذا می خرن


زنگ زدیم آتش نشانی می گه جایی آتیش گرفته؟
پ نه پ زنگ زدم ببینم امشب خونه ای بیایم مهمونی


از راننده اتوبوس میپرسم چقدر شد؟
می گه 350 بهش 400 تومن دادم
می گه یه نفری؟
پ نه پ کل اتوبوس مهمونه من


تازه از خواب بیدار شدم بابام می یاد میگه:بیداری؟؟؟! می گم پـَـ نـَـ پـَـ خودمو زدم به بیداری!


با کیس ازدواجش رفتند آزمایش خون، گروه خونی‌شون بهم نخورده?
زنگ زدم بهش میگم : غصه نخور رفیق? دنیا همینه?حالا میخوای چیکار کنی؟ کات میکنی باهاش؟
بجای اینکه دردِ دل کنه میگه: پـَـَـ نــه پـَـَــــ صبر میکنیم تا سال دیگه یه بار دیگه آزمایش میدیم شاید ایندفه شانس‌مون زد افتادیم تو یه گروه خونی آسونتر صعود کردیم مرحله بعد!!


رفتم بانک به آقاهه پشت میز میگم آقا ببخشید شما صندوق دارین؟ میگه پ ن پ هاش بکم!!!

جالب بود.

شمسی چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:44 ب.ظ

-دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از آن استفاده کنی بلکه فرمان است که به راه درست هدایت می کند
-دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه
-تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت.
-دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری
- اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان
- وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره
-شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟ او جواب داد: بله، از دست دادن بصیرت
- وقتی شما برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود و آنها را اجابت می کند و بعضی و قتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است.
- نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند.

شمسی پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 ق.ظ

انقد بدم میاد وقتی از خواب پامیشم به جای صبحانه، نهار میزارن جلوم


************************
رو دسته صندلی دانشگاه نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن !
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه وقتی زلزه اومد


***********************
افلاطون را گفتند چرا هرگز غمگین نمیشوی ؟
گفت :
نمیدانـــم :))

********************
کیه؟ کیه؟ کیه؟
کیه؟ کیه؟
کیه؟
واکنش اعضای خانواده وقتی شما تلفن و جواب می دی (نمیذارن نفست بالا بیاد)

************************
همسایمون اسمش طلا ست
توی نقره فروشی کار میکنه
تازگیارفته برنزه کرده!
فکرکنم اخر با مِسی ازدواج کنه
بچه شم شکل استیلی میشه !


****************************

شمسی پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ق.ظ

تقدیم به همه ی دوستان خوبم که از همین الان دلم براشون تنگ شده



قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
یک طرف راز بقا!
در همه آوازها!
حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

شمسی پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ق.ظ

پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی رنگ خودش بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر!
همکلاسی! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست؟

حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای؟

حسرت پرواز داری در قفس؟
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است؟
آسمان باورت مهتابی است؟

هرکجایی شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه، گریه کن !
کودکی تو، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روز های گرم و سرد
سادگی هایم به سویم باز گرد!

شمسی پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 ق.ظ

داستان هم سن و سال
من یک روز در اتاق انتظار یک دندانپزشک نشسته بودم. بار اولى بود که پیش او مى‌رفتم.
به مدارکش که در اتاق انتظار قاب کرده بود و به دیوار زده بود، نگاه کردم و اسم کاملش را دیدم.

ناگهان به یادم آمد که ٣٠ سال پیش، در دوران دبیرستان، پسر بلندقد، مو مشکى و مهربانى به همین اسم در کلاس ما بود.

وقتى که نوبتم شد و وارد اتاق او شدم به سرعت متوجه شدم که اشتباه کرده‌ام. این آدم خمیده، مو خاکسترى و با صورت پر چین و چروک نمى‌توانست همکلاسى من باشد.

بعد از این که کارش بر روى دندان هایم تمام شد و آماده ترک مطب بودم از او پرسیدم که آیا به مدرسه البرز مى ‌رفته است؟

او گفت: بله، بله. من البرزى هستم.

پرسیدم: چه سالى فارغ‌ التحصیل شدید؟

گفت: ١٣٥٩. چرا این سوال را مى‌پرسید؟

گفتم: براى این که شما در همان کلاسى بودید که من بودم.

او چشمانش را تنگ کرد و کمى به من خیره شد و بعد گفت:

شما چى درس مى‌دادید؟

همیشه قشنگ است.

شمسی پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:02 ب.ظ

در اینترنت گفته هایی از من می شنوید که هیچ گاه نگفته ام.
کوروش کبیر

شمسی پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ب.ظ

چرا باید “خردل” اسم سس باشه ولی “بزدل” یه نوع توهین باشه؟
بین بز و خر هم تبعیض آخه؟

شمسی پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:27 ب.ظ

دلبسته به سکه های قلک بودیم
دنبال بهانه های کوچک بودیم
رویای بزرگ شدن خوب نبود
ای کاش تمام عمر کودک بودیم

خیلی زیبا ----------------------------------------------احتمالا: رویای بزرگترشدن...

شمسی جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:10 ب.ظ

غصه" هایت را با "قاف" بنویس...

که هرگز باورشان نکنی !

آنگاه دیگر فقط "قصه" است و بس...

به به به به

شمسی جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:58 ب.ظ

یکی از تفریحات سالم من موقع انتخاب واحد این بود که برم چک کنم ببینم هر درسی با کی ارائه شده!!!! چه اون هایی که گذرونده بودم چه اون هایی که مال ترم های بعد بود. حتی مال ارشد ها رم چک می کردم! دیگه از این تفریحات سالم ندارم!!
الان دارم از فضولی میمیرم!!!

شمسی جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:52 ب.ظ

سلام استاد
تازه چند دقیقه پیش خبردار شدم بنر های کنفرانس دستتون رسیده!!! بقیه مواردی که می خواهید دست منه! منتظر بودم با بنر ها براتون بیارم که دیدم بنر ها زودتر رسیده!!
فقط یه نمونه بروشور می مونه که چون تعدادش کم بود برای خودمون ازش نداشتیم!!!!! همون بروشور اصلی کنفرانس که برنامه زمان بندی ها و .... توش بود. خیلی هم رنگارنگ بود! چون خانم معصوم پور هم یه نمونه ازش می خواد اگر شد فردا فایلش رو از دکتر بهزاد میگیرم هم برای شما هم برای خانم معصوم پور می زنم.
دی وی دی از عکس ها هم که فردا کامل میشه.
اما نکته اصلی اینه که خانم غلامی و خانم بندری کلیپی که ساخته بودن به من ندادن!! گفتن برو از سایت دانلود کن. البته انکار نمی کنم قصد ایجاد یک سری تغییرات هم داشتن. در هر حال من اون کلیپ رو ندارم . از همین جا اعلام می کنم برای این که موزه شیمی شما کامل باشه باید خودشون اقدام کنن . من هیچ مسئولیتی در قبالش نمی پذیرم!!!

سلام. ممنون. از اون بروشور برنامه دارم. فیلم را هم از ایشان ان شاالله می گیرم. ممنونم

طالبی شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:25 ب.ظ

دخترم با تو سخن می گویم
زندگی در نگهم گلزاریست
و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری
من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم
گل عفت ، گل صد رنگ امید
گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید
چشم تو آینه ی روشن فردای من است
گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ
کس نگیرد ز گل مرده سراغ
دخترم با تو سخن می گویم
دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش
همه گل چین گل امروزند
همه هستی سوزند
کس به فردای گل باغ نمی اندیشد
آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد
بلبل عاشق نیست
بلکه گلچین سیه کرداریست
که سراسیمه دود در پی گل های لطیف
تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک
تو گل شادابی ‏
به ره باد مرو !!!
غافل از باد مشو
ای گل صدپر من
همه گوهر شکنند
دیو کی ارزش گوهر داند ؟
دخترم گوهر من ، گوهرم دختر من
تو که تک گوهر دنیای منی
دل به لبخند حرامی مسپار ، دزد را دوست مخوان !
چشم امید به ابلیس مدار
ای گوهر تابنده بی مانند
خویش را خار مبین
آری ای دخترکم
ای سراپا الماس ، از حرامی بهراس …
قیمت خود مشکن
قدر خود را بشناس
قدر خود را بشناس
( مهدی سهیلی )

میلاد حضرت معصومه(س)و روز دختر بر همه مخصوصا دخترای صندوقچه مبارک.

شمسی شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:28 ب.ظ

یا رب چه قشنگ است و چه زیبا حرم قم
چون جنت اعلا، حرم محترم قم
بانوی جنان، اخت رضا، دختر موسی
دردانه زهرا و ملائک خدم قم
این مژده بس او را که بهشت است جزایش
هر کس که زیارت کندش در حرم قم

میلاد حضرت معصومه و روز دختر مبارک!

شمسی شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:30 ب.ظ

به همین سادگی
یک روز از میان ما می‌روند
آدم‌ها...


...یهو!

شمسی شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:37 ب.ظ

به بعضیا باید گفت :

این قدر کلاس میذاری ، زنگ تفریحم داری ؟

شمسی یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:44 ب.ظ

سلام استاد
سوال همیشگی!!!!کی دانشگاه هستید؟ می خواستم دی وی دی و بروشور ها و ... رو براتون بیارم.

سلام. مامانم تهران جراخی زانو داره.احتمالا ان شاالله هفته بعد

شمسی سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:24 ق.ظ

خیلى تند رفت!
کودکى هایم با آن دوچرخه ى قراضه اش
کاش همیشه پنچر مى ماندم.....!!

نوستالژیک!

شمسی چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:36 ب.ظ

اتوبوس با سر و صدای زیادی در حرکت بود. یکی از مسافران پیرمردی بود که دسته گل سرخ بسیار زیبایی در دست داشت.
نزدیک او دختر جوانی نشسته بود که مرتب به گل های زیبای پیرمرد نگاه می کرد.
به نظر می رسید از آنها خیلی خوشش آمده است.
ساعتی بعد اتوبوس توقف کرد و پیرمرد باید پیاده می شد.
پیرمرد بدون مقدمه چینی دسته گل را به دختر جوان داد و گفت:
مثل این که شما گل رز دوست دارید . فکر می کنم همسرم هم موافق باشد که گل ها را به شما بدهم. به او خواهم گفت که این کار را کردم.
دختر جوان گل ها را گرفت خیلی خوشحال شده بود . پیرمرد پیاده شد و اتوبوس دوباره به راه افتاد
دختر جوان که بیرون را نگاه می کرد ؛ پیرمرد را دید که وارد قبرستان کنار جاده شد.

بهترین و زیباترین چیزهای دنیا را نه می توان دید و نه می توان لمس کرد ، باید در درون احساسشان کرد.

شمسی چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:51 ب.ظ

وقتی که قلب هایمان کوچک تر از غصه هایمان میشود،
وقتی نمیتوانیم اشک هایمان را پشت پلک هایمان مخفی کنیم
و بغض هایمان پشت سر هم میشکند ...



وقتی احساس میکنیم
بدبختیها بیشتر از سهم مان است
و رنج ها بیشتر از صبرمان ...
وقتی امیدها ته میکشد
و انتظارها به سر نمیرسد ...
وقتی طاقتمان تمام میشود
و تحمل مان هیچ ...



آن وقت است که مطمئنیم به تو احتیاج داریم
و مطمئنیم که تو
فقط تویی که کمکمان میکنی ...
آن وقت است که تو را صدا میکنیم
و تو را میخوانیم ...



آن وقت است که تو را آه میکشیم
تو را گریه میکنیم ...
و تو را نفس میکشیم ...
وقتی تو جواب میدهی،
دانه دانه اشکهایمان را پاک میکنی ...
و یکی یکی غصه ها را از دلمان برمیداری ...



گره تک تک بغض هایمان را باز میکنی
و دل شکسته مان را بند میزنی ...

سنگینی ها را برمیداری
و جایش سبکی میگذاری و راحتی ...

بیشتر از تلاشمان خوشبختی میدهی
و بیشتر از حجم لب هایمان، لبخند ...



خواب هایمان را تعبیر میکنی،
و دعاهایمان را مستجاب ...



آرزوهایمان را برآورده می کنی ؛
قهرها را آشتی میدهی
و سختها را آسان
تلخ ها را شیرین میکنی
و دردها را درمان



ناامیدی ها، همه امید میشوند
و سیاهی ها سفیدسفید ...

شمسی چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:09 ب.ظ

عصر حجر، عصر اطلاعات، عصر ارتباطات، عصر فن آوری، عصر دیجیتال...
همه این ها ثابت می کنه که پیشرفت بشر همیشه در عصر صورت گرفته و آدمی از صبح زود بیدار شدن به جایی نمی رسه!

شمسی پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:40 ب.ظ

خودت باش،
کسی هم خوشش نیومد…
نیومد…
که نیومد!
اینجا مجسمه سازی نیست!

شمسی شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:36 ق.ظ

اون زمونا که ما بچه بودیم
خنده‌ها از ته دل بود
کیف و کفش و کتاب نو بوشون خاص‌تر بود
میوه‌ها خوشمزه‌تر بود
شیرینی‌ها شیرین‌تر بودن
هله‌هوله‌ها یه مزه‌ی دیگه‌ای می‌دادن

*******************

ربطی به زمونه‌ش نداره
تو بچگی
مزه‌ها، بوها، رنگ‌ها، همه چیا
خوش‌طعم‌ترن،
خالص‌ترن،
پرّنگ‌ترن،
دوست‌داشتنی‌ترن.

شمسی شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:33 ب.ظ

سلام استاد
حال مادرتون خوب هست ؟

فردا دانشگاه هستید؟!!!!

سلام. الحمدلله خیلی خوبه. ممنونم از پیگیری تون. از 8 تا حدودای 10 حتما ان شاالله هستم. اگه خواستیدبیایید زنگ بزنید بمونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد