طالبی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:22 ق.ظ
کسانی را می شناسم ؛ که با صدای بلند دعا می خوانند ! اما دستشان به ستاره ای نمی رسد ... اما کسانی هستند ؛ که بی دعا با خدا دست می دهند ... !!
طالبی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:23 ق.ظ
تنهایی از آن نیست که آدم کسانی را در اطراف نداشته باشد ... از این است که آدم نتواند چیزهایی را منتقل کند که مهم می پندارد، از این است که آدم صاحب عقایدی باشد که برای دیگران پذیرفتنی نیست ... اگر انسانی بیش ازدیگران بداند ، تنها می شود ! کتاب قرمز (کارل گوستاو یونگ)
طالبی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:25 ق.ظ
به نام خدا
سلام استاد.خوب هستین؟حال خانومتون چطوره؟دستشون بهتره؟ استاد دیروز خانم شمسی هم هوس شکلات کرده بود منو بهونه کرد.یکی از اون شکلاتارم دادم شازده کوچولو.ازتون تشکر کرد.
سلام خدا را شکر باید فیزیوترابی بره. الحمدلله خوب شده ممنون. قابلی نداره شما تشریف بیارید شکلاتای عید تموم شه غیر عیدیهاش می مونه. مطالبتون هم زیباست ممنون
طالبی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:27 ق.ظ
به نام خدا
مهردخت جون سلام.به کلبمون خوش اومدی.ممنون از مطالب قشنگت.
شمسی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 07:16 ب.ظ
نهنگ چیست؟ خواهش من از لپ تاپم وقتی هنگه و به پرت پرت میفته.. :| . . . . به جای اینکه به گذشته نگاه کنید و افسوس بخورید،به آینده نگاه کنید و مایوس شوید الان قشنگ به زندگی امیدوار شدین یا بیشتر توضیح بدم؟؟ . . . . پیشاپیش مرگ خودمو در یکی از زلزله های ایران تسلیت میگم!! . . . . هیچی هم بهتر از این نیس که لنگ ظهر از خواب بیدار شی ببینی تو خونه بوی قرمه سبزی میاد ^_^ . . . . دیروز یه شیشه کشک خریدم: ۷۵۰۰ تومن! گمونم از این به بعد “برو کشکتو بساب” یه پیشنهاد تجاری موفق محسوب میشه! . . . یارو میزنه به بی خیالی وایمیسه پلیس بیاد کروکی بکشه ! . . . تنهایی یعنی یه پر از تو بالشتت دربیاری ولی هیشکی نباشه بکنی تو دماغش! . . . محکوم به اعدام: آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم. دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟ محکوم: من هنوز ازدواج نکرده ام! . . . جوش مجلسی چیست !؟ یک جووش هایی هست برجسته و قرمزو روو دماغ به هر مجلسی که دعوت شین ، سریعن ظاهر میشه ! . . . چهارمین روز هفته چند شنبه است ؟ الف) چارشنبه ب)چهارشنبه پ)چاهارشنبه چهارمین روزهفته سه شنبه است !
. . . ماشین لباسشویی خونمون خییییلیییییی پیشرفتست. کاری به این نداره چه رنگی بهش لباس تحویل میدی نگاه میکنه ببینه چه رنگی بهت میاد همون رنگو بهت تحویل میده ! . . . چهارشنبه کلیدم رو دانشگاه جا گذاشته بودم ،دیروز رفتم ببینم پیدا میشه یارو گفت مشخصات بده، گفتم چند تا کلید وصله به یه حلقه. گفت خودشه، بیا بگیر ! . . . و خداوند زیر تختو آفرید که اتاقمون در عرض ۱۰ دقیقه مرتب شه!! . . . چرا سکه ۲۵ تومنی گرون نمی شه؟ این همه با خون دل قلک پر کردما
سلام اکثرش زیبا بود!
طالبی
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 04:32 ب.ظ
عبرت بگیریم: یک انسان شناس به تعدادی از بچه های آفریقایی یک بازی را پیشنهاد کرد: او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود. هنگامی که او فرمان دویدن را داد ، تمامی بچه ها دستان یکدیگر را گرفتند و با یکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال نشستند. هنگامی که انسان شناس از این رفتار آنها پرسید درحالیکه یک نفر می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود. آنها گفتند: آبونتو(UBUNTU) ، چگونه یکی از ما میتونه خوشحال باشه در حالیکه دیگران ناراحت اند. (آبونتو در فرهنگ ژوسا یعنی من هستم چون ما هستیم)
طالبی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 08:14 ق.ظ
تمام اعتقاداتش را هم که زیر پا بگذارد از بهشت زیر پایش هم بگذرد از تو نمی گذرد ... بلند شو یک بار هم که شده دسته گلی به مادرت بده ... باور کن هیچ زنی به اندازه مادرت ارزش دوست داشتن را ندارد... میلاد بانوی دو عالم حضرت زهرا(س)و روز مادر مبارک.
میرحسینی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:31 ب.ظ
به نام خدا معلم باغبان باغ غشق است مدال افتخارش داغ عشق است
معلم قافله سالار عشق است همه کار معلم کار عشق است
معلم قلب تو گنجینه ی نور نگاهت گلشنی از مهربانی
به من ای خوب ای آموزگارم تو دادی درسهای زندگانی
____________________________ استاد سلام
روزتون مبارک
سلام ممنونم ولادت حضرت فاطمه (س) نیز بر شما و همه مبارک ان شاالله
طالبی
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:51 ق.ظ
تقدیم به تمامی معلم ها مخصوصا معلمان شیمی:
مهر شما ، گرافیت وجود مرا الماس کرد . من از با شما بودنم چیزی فراتر از استوکیومتری زندگی و مولاریته شادیها آموختم . امیدوارم کلویید زندگی تان شفاف و معادلات زندگیتان موازنه شده و محلول زندگیتان از عشق و محبت فراسیر شده باشد . با بیشترین درصد خلوص دوستتان دارم و با بالاترین غلظت مولال ، روزتان مبارک !
استاد سلام. این روز رو به تمامی معلم ها مخصوصا شما استاد عزیز و مادر عزیزم تبریک میگم.ان شاالله سال های سال پایدار و موفق باشید . لطفا از طرف من این روز رو به خانومتون هم تبریک بگید.ممنون.
سلام ممنونم خانمم هم تشکر کرد. به مادر عزیزتان هم تبریک می گوییم.
طالبی
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:51 ق.ظ
اون روزها ، وقتی دانش آموز بودیم ؛
یکی از ترسناک ترین جملات دنیا ، این بود که :
" یه برگه از کیفتون بیارید بیرون "
شمسی
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 03:58 ب.ظ
سلامت گفتم پیامم دادی ، پیامت چراغ راه زندگیم شد و مرا به سرزمین نور و آگاهی هدایت کردی ای آینیه تمام نمای عشق و محبت و ایثار هرروزت مبارک باد . . .
استاد روزتون مبارک .
با این که با خانمتون کلاس نداشتم . ولی از طرف من این روز رو به ایشون هم تبریک بگید .
سلام ممنونم خانمم هم تشکر کرد
نصیری
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:34 ق.ظ
استاد گرامی سلاااام
ممتاز و نمونه شدن برای یکسال است و ماندگار شدن برای یک عمر سلام بر استادی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار * استاد مهربان روزتان مبارک*
نگاه مهربان وتلاش بی وقفه تان هیچگاه از یادم نمیرود،روزگاری خوش وعمری با عزت از خدای منان برایتان آرزومندم.
سلام خانم نصیری از لطف و حسن ظن شما ممنونم. شما خوش نیت و خوبید که همه را خوب می بینید. ان شاالله خداوند شما را سرافراز و سربلند بخواهد.
شمسی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 05:40 ب.ظ
تجربه... به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛ به من گفت :نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم. وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!
میرحسینی
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ
به نام خدا استاد عزیز سلام راستش نمیدونم چه جوری باید شروع کنم چون میخوام از استادی صحبت کنم که تو این چهار سال دانشجویی خیلی چیزها ازش یاد گرفتم چه درسی و چه غیر درسی چه سر کلاس چه تو این صندوقچه میخوام از استادی بگم که برای دانشجوهاش ارزش قائله برای تک تکشون وقت داره برای همه صحبتهاشون گوش شنوا داره همیشه یه حرف تازه برای گفتن داره حداقل برای من اینجوری بود که هروقت از این دنیای پر هیاهو خسته میشدم میدونستم یه کلبه ای هست که میتونی اونجا تموم ناراحتی هارو فراموش کنی کسی چون شما هست که دلسوزانه راهنماییت میکنه حتی اگه نتونستی مشکلت رو بیان کنی عزیزانی هستند که با تو هم عقیده اند و قبل از من حرفشون رو زدن و شخصی چون شما راهنماییش کرده .... خلاصه جوابی برای سوالات پیدا میکنی.... راستش استاد نمی خوام کسی فکر کنه که دارم چاپلوسی میکنم ولی وظیفه خودم دونستم که ازتون تشکر کنم بابت همه ی خوبی هاتون بابت اینکه تمام سعی شما این بود که ما به معنای واقعی دانشجو باشیم شان دانشجویی را حفظ کنیم انسان باشیم ساده باشیم ... نمیخوام بیشتر از این وقتتون رو بگیرم استاد از اینکه من دانشجوی شما بودم از اینکه سر کلاس شما نشستم از اینکه به همه میگم که من استادم آقای دکتر عموزاده است احساس افتخار میکنم چه ارشد قبول بشم چه خدایی نکرده نه[ همیشه شما استادم بودید و هستید و من دانشجوی شما وقتی از شما تو خونه پیش خانواده صحبت میکنم بابام بهم میگه که باید قدر چنین انسانهایی رو بدونی .... ازشما یاد گرفتم که: افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است استاد برامون دعا کنید که عاقبت بخیر شیم یه روزی بیاد که شما هم به ما افتخار کنید ... همه ی حرفهامو صادقانه و از صمیم قلبم براتون نوشتم امیدوارم همیشه سالم و سعادتمند باشید در پناه حق
به نام خدا سلام الآن از تهران زسیدم. به اتفاق دکتر موسوی و دکتر بهزاد. دبیران هشتمین کنفرانس آموزش شیمی در شهریور در دانشگاه سمنان که انتیاز خوبی برای دانشگاه شماست. در راه کمی هم صحبت راجع به تعلیم و تربیت بود و این که زمانه عوض شده و چه و چه... بگذریم اشک مرا درآوردید. لافزنان ملون ریاکار هرگز گفتار شنا را نخواهند فهمید. من خدا را شاکرم که این گونه راجع به من می اندیشید ولی متاسفانه این طور نیستم. اما از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان دوست دارم این گونه باشم. یعنی دوست دارم افتاده باشم-که می ترسم نباشم با می ترسم ریاکار باشم. دوست دارم معلم باشم. اما بعضی چیزها را فکر می کنم باشم!: به خدا دانشجو برای من ارزش دارد. شخصیت دارد. انسان ارزشمند است اما نمی دانم می توانم یا توانسته ام به وظایفم عمل کنم با خیر. در هر حال ممنونم. اگر برایتان معلم خوبی بوده ام خواهش می کنم وقتی بودید و نبودم و به یاد من افتادید یک حمد و سه سوره برایم بخوانید که محتاجم. همان کاری که من برای مرحوم جواذیان انجام می دهم که معلمی را یاد من داد. باز هم ممنونم ضمنا ان شاالله حتما قبولید. نگران نباشید.
طالبی
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 08:28 ق.ظ
به نام خدا
استاد سلام. انگار نه انگار که همین چهار سال پیش بود.شهریور ماه.زنگ زدم به طیبه گفتم طیبه چی شد چی قبول شدی؟کجا/مهلت نمی دادم حرف بزنه.همین که شنیدم شیمی کاربردی سمنان قبول شده خیلی خوشحال شدم که چهار سال دیگه باهم و درکنار همدیگه هستیم. روزای اول می گفتیم او کو تا چهار سال تموم بشه.ولی این چهار سال عین برق و باد گذشت و رسید به ترم آخر.الان اصلا دوست ندارم این ترم تموم بشه.انتهای ترم آخر رسید به دیروز.روز جشن فارغ التحصیلی.از تمومی استاد ها و پدر مادرهای عزیز که تشریف آوردن تشکر میکنیم. بقیه دانشکده ها رو نمی دونم ولی به نظر من دانشکده شیمی دانشکده خیلی خوبی بود.استادای خوبی داشت که الحق با تموم دل و جونشون واسمون زحمت کشیدن.نمی دونم کسی از استادا به این صندوقچه سر میزنه یا نه ولی میخوام از همین جا از همه ی اساتید عزیز تشکر کنم .بابت تموم زحماتی که برامون کشیدین متشکریم. خوبی یا بدی از ما دیدید حلالمون کنید. برای ادامه راه نیازمند دعای خیر شما هستیم دعامون کنید.
ببخشید خیلی پر حرفی کردم.خداحافظ.
سلام گاه گاهی سر می زنند! ممنونم از طرف خودم و استادان
طالبی
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 08:31 ق.ظ
اگر شما یک سیب داشته باشید و من هم یک سیب و سیب ها را با هم عوض کنیم، هر دومان همچنان یک سیب داریم.... اما اگر شما یک ایده داشته باشید و من هم یک ایده ... اگر ایده هایمان را با هم عوض کنیم، آنگاه هر کدام از ما دو ایده دارد....
(جورج برنارد شاو)
آفرین
شمسی
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 06:14 ق.ظ
سلام دوست خوب چندین ساله ام ایجا از همه تشکر کرده ولی من طبق معمول برای تشکر وبلاگ خودمون رو انتخاب کردم!
اما این بار باید از دکتر عموزاده یه جور دیگه تشکرکنم که نمیدونم چه طوری ؟
استاد همین که از شنبه بهم دلگرمی میدادین که حق بامنه اندازه یه دنیا ارزش داشت . این دلگرمی ها رو با هیچی عوض نمی کنم .اونجا ها که لحظه به لحظه پیگیر کار هامون بودین و اون لحظه که بهم زنگ زدین و گفتین اگه هول نمی کنی یه چیزی بهت بگم!!! یا اون موقع که گفتم تاریخ جشن عوض شده ولی بودجه نداریم دعوتنامه جدید براتون بزنیم و شما گفتین حالا اگه بودجه داشتی هم مگه وقتش رو داشتی که داری پز می دی همه اش خوب بود!
خیلی دلم میخواست برم جلو و بگم حق با منه ولی می ترسیدم به جشن نرسم . هنوز هم دلم می خواد که برم ولی یه حسی که میگه ... جلومو میگیره . در هر حال برای همه چیز ممنونم .
سلام ممنونم به این کامنتتون می خواستم جواب مفصل بدم. هنوز فرصت نشده. --------------------------------------------- سوال ۴شنبه ۲۵-۲ را متوجه نشدم! توضیحبدید. ممنون
استاد
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:52 ب.ظ
خانم ارمز توصیه نامه های شما آماده است. از خانم گلیان تحویل بگیرید.
رحیمی نژاد
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 10:16 ق.ظ
به نام خدا سلام سلام سلام به به ببین چه خبره پس ترم آخری شدید . تبریک تبریک
طالبی
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 01:32 ب.ظ
لیلة الرغائب (نامی عربی به معنی: شب آرزوها) به نخستین شب جمعهٔ ماه رجب گفته میشود. به باور مسلمانان در این شب فرشتگان بر زمین نزول میکنندتا رحمت الهی را به جامعه بشری عرضه نمایند. لیله الرغائب در سراسر جهان اسلام گرامی داشته می شود. به نقل از پیامبر اسلام اعمالی برای این شب ذکر شدهاست:
روز پنج شنبه اول ماه رجب - در صورت امکان و بلا مانع بودن - روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم میشود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر«اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله» گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر «رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم» گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفته شود. در اینجا میتوان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود.
پیامبر اسلام در فضیلت این نماز گفتهاست: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش میفرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میّت میپرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.
ان شاالله خداوند تفضلی کند. ممنون
طالبی
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 01:34 ب.ظ
باز پنجره های ملکوت به بهانه ی دیگر گشوده شد
و چه عاشقانه می سراید : این الرجبیون ؟
چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده می کشد.
توی یان شب عزیز واسه همه دعا کنید.التماس دعا.
میرحسینی
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 05:04 ب.ظ
به نام خدا
شب آرزو هاست... باز پنجره های ملکوت به بهانه ی دیگر گشوده شد و چه عاشقانه می سراید : این الرجبیون ؟ چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده می کشد...
استاد
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 08:16 ب.ظ
خانم شمسی سلام فرصت کردید (هر وقت دانشگاه بودید) سری به دفترم بزنید مطلب را بحث کنیم. ممنون از توجهتون
چشمهایت راببند . . . به دوران کودکیت برگرد بچه که بودی از زندگی چه میدانستی؟ نگاهت معصوم بود، و خنده های کودکانه ات از ته دل، بزرگترین دلخوشی ها داشتن اسباب بازی دوستت، پوشیدن کفش بزرگترها و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات.
بچه که بودی حسادت، کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت، دوست داشتنت پاک و بی ریا بود، و بخشیدنت با رضایت ، چاره ناراحتی ات لحظه ای گریستن بود و بس، و این پایان تمام کدورت ها می شد، و می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
چه شد؟ بزرگ شدی؟؟ نگاه معصومت سردرگم شد، و خنده هایت از سر اجبار، اگر حسود نشدی، اگر کینه به دل نگرفتی، و اگر متنفر نیستی ، یاد گرفتی که ببینی و تجربه کنی و مغموم شوی می بخشی در حالی که رنجیده ای، با تمام وجود گریه میکنی اما از ته دل نمی خندی،
برگرد ! باز هم کودکی باش سبکبار روحت را آزاد کن به خودت کمک کن تا از سردرگمی ها رها شوی، تا بتوانی دوباره نفسی بکشی، بخواه که تنها خودت باشی، می توانی، تنها اگر بخواهی باز هم زندگی کن، در انتظار لبخند گرم کودکانه ات می توان بود؟....
سلام استاد امروز دکتر بهزاد منو دیدن ازم پرسیدن رییس (!!) انجمن کیه!منم گفتم آقای کاظمی . بعد آقای کاظمی رو که دیدم بهم گفتن دکنر بهزاد باهاشون برای کنفرانس آموزش شیمی صحبت کردن . من می خوام بیام .
سلام همان طور که می دانید من نماینده انجمن هستم.با پیشنهاد ضمنی من و موافقت گروه و انجمن دکتر بهزاد دبیر علمی ودکتر موسوی دبیر اجرایی قبول زحمت کرده اند. در جهان بینی من-منهیچ تحمیلی به همکاران نمی کنم ولی هر مدیری باید از خدا بخواهد دانشجوی فعال و با ادب و روراستی چون شما گوشه ای از کار را بگیرد. فقط باید خلط وظایف پیش نیاید. خودتان با دکتر بهزادصحبت کنید. رویتان نشد من با ایشان یا دکتر موسوی برای کمیته اجرایی صحبت کنم. ضمنا خانم معصوم پور را هم معرفی کرده ام که رابط آموزش پرورش می شوند (احتمالا) بیابر این جزو کمکی های ایشان نیز شایدبتوانیدباشید. هیچکدام نشد(!) من می توانم پستی برای شما از طرف انجمن تعریف کنم!!! (رانت!) خارج از شوخی مطمئن باشید با کمال میل استقبال خواهید شد ان شاالله.
سلام استاد یادم رفت خاطره امروز رو تعریف کنم!!! من شنبه ها و یکشنبه ها پژوهشسرا میرفتم . البته این هفته دیگه یکشنبه رو نمی رم ! اهل چایی هم نیستم . اون جا که بودم اصلا چایی نمی خوردم . آقای سعیدی خدمه بخش امور فرهنگی هستن . امروز به من گفتن ما آخر نتونستیم چایی دانشگاه رو به خوردت بدیم .نخوردی ببینی چه مزه ای داره و .... گفتم چرا خوردن خوردم . استادم به خوردم داده!! . جرات نکردم به استادم بگم نه! آقای سعیدی هم یهو برگشت گفت استادت دکتر عموزاده که نبوده؟! گفتم اتفاقا خود خودشه!! هیچی دیگه فهمیدم تحصیلات تکمیلی بودین با شما آشنا شدن و شروع کردن به تعریف کردن که همیشه شکلات و آبنبات تو دفترتون بوده ! ولی همچین سریع و دقیق شناسایی کردن ها!
سلام ممنون یادش به خیر اتفاقا دیروز آقای سعیدی را دیدم.
الان ساعت ۱۲۱۰ بکی از شاگردان قدیمم زنگ زد دو سه نفر شیمیست برای استخدام می خواهد. من فکر شما افتادم و گفتم بهتر است برخی را پارت تایم بگیری که تحصیلشان را هم ادامه دهند. به من سری بزنید ان شاالله مورد خوبی است.
طالبی
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:26 ب.ظ
می دانی..؟
آدم های ِ ساده..
ساده هم عاشق می شوند..
ساده صبوری می کنند..
ساده عشق می وَرزَند..
ساده می مانند..
اما سَخت دِل می کنند..
آن وقت که دل ِ می کنند..
جان می دَهند..
آفرین
طالبی
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:27 ب.ظ
به مغازه آرزوها رفتم آرزوها همه جنس ابریشم، کتان، ساتن همه رنگ زرد و قرمز عنابی بر سر دَخل خدا را دیدم رؤیا را متر می زد انسانها را دیدم همه در حال چانه زدن به خودم گفتم بخَرم، نخرم؟ تهی از مغازه بیرون آمدم آرزوها را پشت سر گذاشتم سوار تاکسی تنهایی شدم و آدرس دلم را به او دادم و دور گشتم ز شهر بیهودگی .....
این قطعه را نفهمیدم!
بر سر دَخل خدا را دیدم رؤیا را متر می زد
طالبی
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:28 ب.ظ
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟ جایی که میری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم
دوست داشتن کسانی که دوستمان میدارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم
شمسی
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:59 ق.ظ
داستان گاو و خوک
مرد ثروتمندی به کشیشی گفت: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند. کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: "مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی. ولی من همه چیز خودم را به آن ها می دهم، از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟" می دانی جواب گاو چه بود؟ جوابش این بود: “شاید علتش این باشد که هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم."
شمسی
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 10:02 ق.ظ
خدمت به علم با سر قطع شده
دکتر ژوزف ایگناس گیوتین، پزشکی فرانسوی بود که هنگام وقوع انقلاب کبیر فرانسه در دانشگاه پاریس تدریس می کرد. او که بعد از انقلاب به عضویت مجمع انقلابی فرانسه در آمده بود، نخستین فردی بود که در سال ۱۷۸۹ میلادی در مجلس موسسان فرانسه پیشنهاد کرد که به جای اعدام متهمان با وسیله ای زجرآور، سر آن ها با ماشین مخصوصی از بدن قطع گردد. مجلس موسسان فرانسه با پیشنهاد وی موافقت کرد و دستگاه گیوتین را که قریب به یک قرن قبل و به مدت کوتاهی در ایتالیا استفاده شده بود را وارد کردند. دستگاه ژوزف گیوتین از سوی آنتوان لویی، جراح و دبیر مادام العمر آکادمی جراحی رسما تایید شده بود. پس از وقوع انقلاب در فرانسه، تعدادی کثیری توسط همین دستگاه اعدام شدند افرادی که بسیاری از آنها در به ثمر رسیدن انقلاب نقش بسزایی داشتند. یکی از این افراد فیزیکدان و شیمیست معروف، لاوازیه بود. لاوازیه بعد از این که به اعدام با گیوتین محکوم شد، تصمیم گرفت در آخرین لحظات زندگی هم به علم خدمت نماید. او به شاگردان خود گفت: احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان می بایست در سر (مغز) انسان باشد. بنابر این، پس از جدا شدن سر از بدن احتمالا باید تا چند لحظه هنوز حواس و هشیاری فرد کار بکند. شما پس از این که سر من به وسیله گیوتین قطع شد، فورا آن را روی دست بالا بگیرید، من شروع به پلک زدن می کنم. شما تعداد پلک زدن های مرا بشمارید تا زمان تقریبی از بین رفتن هشیاری و مرگ کامل به دست بیاید. پس از این که لاوازیه اعدام شد، سر او را بالا گرفتند و او بیش از ده بار پلک زد و این واقعه در تاریخ به ثبت رسید.
خیلی جالب بود
شمسی
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 10:05 ق.ظ
A Lesson In Psychology درسی در روانشاسی
,When A Person Laughs too Much Even for Stupid Things .Be Sure That Person Is Sad Deep Inside وقتی کسی به خاطر کارهای احمقانه به شدت می خندد مطمئن باشید که او در اعماق درون غمگین است.
.When A Person Sleeps A lot, Be Sure that Person Is Lonely وقتی کسی بسیار می خوابد، مطمئن باشید که تنهاست.
,When A Person Talks Less, And If He Talks .He Talks Fast Then It Means That Person Keeps Secrets وقتی کسی کم حرف می زند، البته اگر حرفی بزند، و یا تند حرف می زند، معنی اش این است که او رازهایی را پنهان کرده است.
.When Someone Can't Cry Then That Person Is Weak وقتی کسی نمی تواند گریه کند بدان که او ضعیف است.
.When Someone Eats In an Abnormal Way Then That Person Is In Tension اگر کسی تند و به طریقی نامعقول غذا می خورد، نتیجه می گیریم که او تنش دارد.
.When Someone Cry On Little Things Then It Means He Is Innocent & Soft Hearted وقتی کسی به خاطر چیزهای کوچک می گرید، معنایش آن است که او بی گناه است و قلب نرمی دارد.
.When Someone Gets Angry On Silly Or Small Things It Means He Is In Love اگر کسی به خاطر چیزهای کوچک یا احمقانه عصبانی می شود یعنی عاشق است.
...So True, Try To See All These In Real Life, U Will Find All سعی کنید تمام این چیزها را در زندگی واقعی ببینید، تمامشان را خواهید یافت.
...Try to understand people سعی کنید مردم را درک کنید.
انسان هم می تواند دایره باشد و هم خط راست. انتخاب با خودتان است، تا ابد دور خودتان بچرخید یا تا بی نهایت ادامه دهید...
طالبی
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:15 ب.ظ
ای حجت برحق خدا ادرکنی محبوب تمام اولیا ادرکنی ای آنکه به برکت قدومت هستی دلداده حضرت رضا ادرکنی
امام جواد(ع): سه چیز است که در اثر آن، بنده به مقام رضوان الهی می رسد: استغفار فراوان، فروتنی و زیاد صدقه دادن.
«میلاد امام جواد (ع) برشما مبارک باد.»
بر شما نیز ان شاالله مبارک باشد
طالبی
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:16 ب.ظ
آن کس که به خاک درت افتاده منم
آن کس به محبت تو دلداده منم
دیگر چه سعادتی از این بالاتر
شه زاده شمایی و گدا زاده منم
***
هستم همه شب یاد تو ای شه زاده
محتاج به امداد تو ای شه زاده
ای کاش که امر فرج امضا بشود
از برکت میلاد تو ای شه زاده
***
روشن شب تار می شود از امشب
غم پا به فرار می شود از امشب
فصل دل عشاق علیِّ اصغر
شش ماه بهار می شود از امشب
***
شنیدم یا علی اعجاز کردی
شیندم تا خدا پرواز کردی
شیندم با همان دستان کوچک
"گره های بزرگی باز کردی"1
***
هنوزم که هنوزِ بی قرارِ
هنوزم هر دو چشمش اشکبارِ
به امیدی که برگردی علی جان
هنوزم مادرت چشم انتظارِ.
میلاد شش ماهه حضرت علی اصغر (ع) مبارک.
بر شما نیز ان شاالله مبارک باشد
شمسی
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:22 ب.ظ
Good Wan! OR Good One! (Joke)
Caller: Hello, can I speak to Annie Wan ?
Operator: Yes, you can speak to me.
Caller: No, I want to speak to Annie Wan!
Operator: Yes I understand you want to speak to anyone. You can speak to me. Who is this?
Caller: I'm Sam Wan. And I need to talk to Annie Wan! It's urgent.
Operator: I know you are someone and you want to talk to anyone! But what's this urgent matter about?
Caller: Well… just tell my sister Annie Wan that our brother Noe Wan was involved in an accident. Noe Wan got injured and now Noe Wan is being sent to the hospital. Right now, Avery Wan is on his way to the hospital.
Operator: Look, if no one was injured and no one was sent to the hospital, then the accident isn't an urgent matter! You may find this hilarious but I don't have time for this!
Caller: You are so rude! Who are you?
Operator: I'm Saw Ree.
Caller: Yes! You should be sorry. Now give me your name!
Operator: That's what I said. I'm Saw Ree…
Caller: Oh… God!!
قشنگ بود.
طالبی
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 ساعت 05:32 ب.ظ
سلام استاد خسته نباشید. ببخشید استاد یک سوال داشتم. ساختار 2Oxetan-3-o l با ساختار Oxetan-3-ol متفاوته؟
تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد : خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...
سلام نه منتفی نیست! این خواسته اونهاست. پیشنهاد من به اونها همون بود که بهتون گفتم البته جواب قطعی با اونهاست ولی در هر صورت اونها نیروی خوب می خوان و مسلما می شه با هاشون کنار اومد. نام شرکت را اینجا الآن نمی تونم بگم
دختر که باشی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته مردونه ترین دستی رو که میتونی تو دستت بگیری و از هیچی نترسی دستای گرم و مهربون پدرته باید دختر باشی تا بفهمی.....
روز پدر بر همه ی پدر های ایران، مخصوصا پدر عزیز تر از جان خودم و استاد بزرگوارم مبارک .
آدمها فقط آدمند،نه بیشتر نه کمتر!اگرکمترازچیزى که هستندنگاهشان کنى، آنها راشکسته اى.اگر بیشتر حسابشان کنى،آنها تورا میشکنند!بین آدما باید عاقلانه زندگی کرد !
سلام سلام بر استاد و تمامی حاضرین و غایبین صندوقچه. امیدوارم که در صحت و سلامت کامل و شاد باشید.
خداشناسی و اصلاح سر و صورت
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!
سلام محسن یک پیام کوتاه ناقص برای کار به من رسیدهبود که فقط نام تو را به عنوان معرف فهمیدم البته بعدا یک نفر از قول توزنگ زد که یادم رفت بپرسم او بوده یا خیر در هر حال اگر موردی هست بگو. امروز ان شاالله اسانی را می فرستم.
سلام استاد در مورد این که گفتید زودتر برید!من همون سه شنبه تماس گرفته بودم قرار بود شنبه برم . اما پدرم اصرار داره که باهام باشه . ولی شنبه ماموریته! احتمال زیاد میشه یکشنبه . برای کار شما که سری جدید رو معرفی کنید دیر میشه؟
کسانی را می شناسم ؛
که با صدای بلند دعا می خوانند !
اما دستشان به ستاره ای نمی رسد ...
اما کسانی هستند ؛
که بی دعا با خدا دست می دهند ... !!
تنهایی از آن نیست که آدم کسانی را در اطراف نداشته باشد ...
از این است که آدم نتواند چیزهایی را منتقل کند که مهم می پندارد،
از این است که آدم صاحب عقایدی باشد که برای دیگران پذیرفتنی نیست ...
اگر انسانی بیش ازدیگران بداند ، تنها می شود !
کتاب قرمز
(کارل گوستاو یونگ)
به نام خدا
سلام استاد.خوب هستین؟حال خانومتون چطوره؟دستشون بهتره؟
استاد دیروز خانم شمسی هم هوس شکلات کرده بود منو بهونه کرد.یکی از اون شکلاتارم دادم شازده کوچولو.ازتون تشکر کرد.
سلام خدا را شکر باید فیزیوترابی بره. الحمدلله خوب شده ممنون.
قابلی نداره شما تشریف بیارید شکلاتای عید تموم شه غیر عیدیهاش می مونه.
مطالبتون هم زیباست ممنون
به نام خدا
مهردخت جون سلام.به کلبمون خوش اومدی.ممنون از مطالب قشنگت.
نهنگ چیست؟
خواهش من از لپ تاپم وقتی هنگه و به پرت پرت میفته.. :|
.
.
.
.
به جای اینکه به گذشته نگاه کنید و افسوس بخورید،به آینده نگاه کنید و مایوس شوید
الان قشنگ به زندگی امیدوار شدین یا بیشتر توضیح بدم؟؟
.
.
.
.
پیشاپیش مرگ خودمو در یکی از زلزله های ایران تسلیت میگم!!
.
.
.
.
هیچی هم بهتر از این نیس که لنگ ظهر از خواب بیدار شی
ببینی تو خونه بوی قرمه سبزی میاد ^_^
.
.
.
.
دیروز یه شیشه کشک خریدم: ۷۵۰۰ تومن!
گمونم از این به بعد “برو کشکتو بساب”
یه پیشنهاد تجاری موفق محسوب میشه!
.
.
.
یارو میزنه به بی خیالی
وایمیسه پلیس بیاد کروکی بکشه !
.
.
.
تنهایی یعنی
یه پر از تو بالشتت دربیاری
ولی هیشکی نباشه بکنی تو دماغش!
.
.
.
محکوم به اعدام: آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم.
دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟
محکوم: من هنوز ازدواج نکرده ام!
.
.
.
جوش مجلسی چیست !؟
یک جووش هایی هست برجسته و قرمزو روو دماغ
به هر مجلسی که دعوت شین ، سریعن ظاهر میشه !
.
.
.
چهارمین روز هفته چند شنبه است ؟
الف) چارشنبه
ب)چهارشنبه
پ)چاهارشنبه
چهارمین روزهفته سه شنبه است !
.
.
.
ماشین لباسشویی خونمون خییییلیییییی پیشرفتست.
کاری به این نداره چه رنگی بهش لباس تحویل میدی
نگاه میکنه ببینه چه رنگی بهت میاد
همون رنگو بهت تحویل میده !
.
.
.
چهارشنبه کلیدم رو دانشگاه جا گذاشته بودم ،دیروز رفتم ببینم پیدا میشه
یارو گفت مشخصات بده، گفتم چند تا کلید وصله به یه حلقه. گفت خودشه، بیا بگیر !
.
.
.
و خداوند زیر تختو آفرید که اتاقمون در عرض ۱۰ دقیقه مرتب شه!!
.
.
.
چرا سکه ۲۵ تومنی گرون نمی شه؟
این همه با خون دل قلک پر کردما
سلام اکثرش زیبا بود!
عبرت بگیریم:
یک انسان شناس به تعدادی از بچه های آفریقایی یک بازی را پیشنهاد کرد:
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود.
هنگامی که او فرمان دویدن را داد ، تمامی بچه ها دستان یکدیگر را گرفتند و با یکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال نشستند.
هنگامی که انسان شناس از این رفتار آنها پرسید درحالیکه یک نفر می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود.
آنها گفتند: آبونتو(UBUNTU) ، چگونه یکی از ما میتونه خوشحال باشه در حالیکه دیگران ناراحت اند.
(آبونتو در فرهنگ ژوسا یعنی من هستم چون ما هستیم)
تمام اعتقاداتش را هم که زیر پا بگذارد
از بهشت زیر پایش هم بگذرد
از تو نمی گذرد ...
بلند شو
یک بار هم که شده
دسته گلی به مادرت بده ... باور کن
هیچ زنی به اندازه مادرت ارزش دوست داشتن را ندارد...
میلاد بانوی دو عالم حضرت زهرا(س)و روز مادر مبارک.
به نام خدا
معلم باغبان باغ غشق است
مدال افتخارش داغ عشق است
معلم قافله سالار عشق است
همه کار معلم کار عشق است
معلم قلب تو گنجینه ی نور
نگاهت گلشنی از مهربانی
به من ای خوب ای آموزگارم
تو دادی درسهای زندگانی
____________________________
استاد سلام
روزتون مبارک
سلام
ممنونم
ولادت حضرت فاطمه (س) نیز بر شما و همه مبارک ان شاالله
تقدیم به تمامی معلم ها مخصوصا معلمان شیمی:
مهر شما ، گرافیت وجود مرا الماس کرد . من از با شما بودنم چیزی فراتر از استوکیومتری زندگی و مولاریته شادیها آموختم . امیدوارم کلویید زندگی تان شفاف و معادلات زندگیتان موازنه شده و محلول زندگیتان از عشق و محبت فراسیر شده باشد . با بیشترین درصد خلوص دوستتان دارم و با بالاترین غلظت مولال ، روزتان مبارک !
استاد سلام.
این روز رو به تمامی معلم ها مخصوصا شما استاد عزیز و مادر عزیزم تبریک میگم.ان شاالله سال های سال پایدار و موفق باشید .
لطفا از طرف من این روز رو به خانومتون هم تبریک بگید.ممنون.
سلام
ممنونم خانمم هم تشکر کرد.
به مادر عزیزتان هم تبریک می گوییم.
اون روزها ، وقتی دانش آموز بودیم ؛
یکی از ترسناک ترین جملات دنیا ، این بود که :
" یه برگه از کیفتون بیارید بیرون "
سلامت گفتم پیامم دادی ، پیامت چراغ راه زندگیم شد و مرا به سرزمین نور و آگاهی هدایت کردی ای آینیه تمام نمای عشق و محبت و ایثار هرروزت مبارک باد . . .
استاد روزتون مبارک .
با این که با خانمتون کلاس نداشتم . ولی از طرف من این روز رو به ایشون هم تبریک بگید .
سلام
ممنونم
خانمم هم تشکر کرد
استاد گرامی سلاااام
ممتاز و نمونه شدن برای یکسال است
و ماندگار شدن برای یک عمر
سلام بر استادی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار
* استاد مهربان روزتان مبارک*
نگاه مهربان وتلاش بی وقفه تان هیچگاه از یادم نمیرود،روزگاری خوش وعمری با عزت از خدای منان برایتان آرزومندم.
سلام خانم نصیری
از لطف و حسن ظن شما ممنونم. شما خوش نیت و خوبید که همه را خوب می بینید. ان شاالله خداوند شما را سرافراز و سربلند بخواهد.
تجربه...
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
به من گفت :نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!
به نام خدا
همیشه شما استادم بودید و هستید و من دانشجوی شما وقتی از شما تو خونه پیش خانواده صحبت میکنم بابام بهم میگه که باید قدر چنین انسانهایی رو بدونی ....
استاد عزیز سلام
راستش نمیدونم چه جوری باید شروع کنم چون میخوام از استادی صحبت کنم که تو این چهار سال دانشجویی خیلی چیزها ازش یاد گرفتم چه درسی و چه غیر درسی چه سر کلاس چه تو این صندوقچه میخوام از استادی بگم که برای دانشجوهاش ارزش قائله برای تک تکشون وقت داره برای همه صحبتهاشون گوش شنوا داره همیشه یه حرف تازه برای گفتن داره حداقل برای من اینجوری بود که هروقت از این دنیای پر هیاهو خسته میشدم میدونستم یه کلبه ای هست که میتونی اونجا تموم ناراحتی هارو فراموش کنی کسی چون شما هست که دلسوزانه راهنماییت میکنه حتی اگه نتونستی مشکلت رو بیان کنی عزیزانی هستند که با تو هم عقیده اند و قبل از من حرفشون رو زدن و شخصی چون شما راهنماییش کرده .... خلاصه جوابی برای سوالات پیدا میکنی....
راستش استاد نمی خوام کسی فکر کنه که دارم چاپلوسی میکنم ولی وظیفه خودم دونستم که ازتون تشکر کنم بابت همه ی خوبی هاتون بابت اینکه تمام سعی شما این بود که ما به معنای واقعی دانشجو باشیم شان دانشجویی را حفظ کنیم انسان باشیم ساده باشیم ...
نمیخوام بیشتر از این وقتتون رو بگیرم استاد از اینکه من دانشجوی شما بودم از اینکه سر کلاس شما نشستم از اینکه به همه میگم که من استادم آقای دکتر عموزاده است احساس افتخار میکنم چه ارشد قبول بشم چه خدایی نکرده نه[
ازشما یاد گرفتم که:
افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
استاد برامون دعا کنید که عاقبت بخیر شیم یه روزی بیاد که شما هم به ما افتخار کنید ...
همه ی حرفهامو صادقانه و از صمیم قلبم براتون نوشتم امیدوارم همیشه سالم و سعادتمند باشید
در پناه حق
به نام خدا
سلام
الآن از تهران زسیدم. به اتفاق دکتر موسوی و دکتر بهزاد. دبیران هشتمین کنفرانس آموزش شیمی در شهریور در دانشگاه سمنان که انتیاز خوبی برای دانشگاه شماست.
در راه کمی هم صحبت راجع به تعلیم و تربیت بود و این که زمانه عوض شده و چه و چه...
بگذریم
اشک مرا درآوردید. لافزنان ملون ریاکار هرگز گفتار شنا را نخواهند فهمید.
من خدا را شاکرم که این گونه راجع به من می اندیشید ولی متاسفانه این طور نیستم.
اما از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان دوست دارم این گونه باشم. یعنی دوست دارم افتاده باشم-که می ترسم نباشم با می ترسم ریاکار باشم. دوست دارم معلم باشم. اما بعضی چیزها را فکر می کنم باشم!: به خدا دانشجو برای من ارزش دارد. شخصیت دارد. انسان ارزشمند است اما نمی دانم می توانم یا توانسته ام به وظایفم عمل کنم با خیر.
در هر حال ممنونم. اگر برایتان معلم خوبی بوده ام خواهش می کنم وقتی بودید و نبودم و به یاد من افتادید یک حمد و سه سوره برایم بخوانید که محتاجم. همان کاری که من برای مرحوم جواذیان انجام می دهم که معلمی را یاد من داد.
باز هم ممنونم ضمنا ان شاالله حتما قبولید. نگران نباشید.
به نام خدا
استاد سلام.
انگار نه انگار که همین چهار سال پیش بود.شهریور ماه.زنگ زدم به طیبه گفتم طیبه چی شد چی قبول شدی؟کجا/مهلت نمی دادم حرف بزنه.همین که شنیدم شیمی کاربردی سمنان قبول شده خیلی خوشحال شدم که چهار سال دیگه باهم و درکنار همدیگه هستیم.
روزای اول می گفتیم او کو تا چهار سال تموم بشه.ولی این چهار سال عین برق و باد گذشت و رسید به ترم آخر.الان اصلا دوست ندارم این ترم تموم بشه.انتهای ترم آخر رسید به دیروز.روز جشن فارغ التحصیلی.از تمومی استاد ها و پدر مادرهای عزیز که تشریف آوردن تشکر میکنیم.
بقیه دانشکده ها رو نمی دونم ولی به نظر من دانشکده شیمی دانشکده خیلی خوبی بود.استادای خوبی داشت که الحق با تموم دل و جونشون واسمون زحمت کشیدن.نمی دونم کسی از استادا به این صندوقچه سر میزنه یا نه ولی میخوام از همین جا از همه ی اساتید عزیز تشکر کنم .بابت تموم زحماتی که برامون کشیدین متشکریم.
خوبی یا بدی از ما دیدید حلالمون کنید.
برای ادامه راه نیازمند دعای خیر شما هستیم دعامون کنید.
ببخشید خیلی پر حرفی کردم.خداحافظ.
سلام
گاه گاهی سر می زنند!
ممنونم از طرف خودم و استادان
اگر شما یک سیب داشته باشید و من هم یک سیب
و سیب ها را با هم عوض کنیم، هر دومان همچنان یک سیب داریم....
اما اگر شما یک ایده داشته باشید و من هم یک ایده ...
اگر ایده هایمان را با هم عوض کنیم،
آنگاه هر کدام از ما دو ایده دارد....
(جورج برنارد شاو)
آفرین
سلام
دوست خوب چندین ساله ام ایجا از همه تشکر کرده ولی من طبق معمول برای تشکر وبلاگ خودمون رو انتخاب کردم!
اما این بار باید از دکتر عموزاده یه جور دیگه تشکرکنم که نمیدونم چه طوری ؟
استاد همین که از شنبه بهم دلگرمی میدادین که حق بامنه اندازه یه دنیا ارزش داشت . این دلگرمی ها رو با هیچی عوض نمی کنم .اونجا ها که لحظه به لحظه پیگیر کار هامون بودین و اون لحظه که بهم زنگ زدین و گفتین اگه هول نمی کنی یه چیزی بهت بگم!!! یا اون موقع که گفتم تاریخ جشن عوض شده ولی بودجه نداریم دعوتنامه جدید براتون بزنیم و شما گفتین حالا اگه بودجه داشتی هم مگه وقتش رو داشتی که داری پز می دی همه اش خوب بود!
خیلی دلم میخواست برم جلو و بگم حق با منه ولی می ترسیدم به جشن نرسم . هنوز هم دلم می خواد که برم ولی یه حسی که میگه ... جلومو میگیره .
در هر حال برای همه چیز ممنونم .
سلام
ممنونم
به این کامنتتون می خواستم جواب مفصل بدم. هنوز فرصت نشده.
---------------------------------------------
سوال ۴شنبه ۲۵-۲ را متوجه نشدم! توضیحبدید.
ممنون
خانم ارمز توصیه نامه های شما آماده است. از خانم گلیان تحویل بگیرید.
به نام خدا
سلام سلام سلام
به به ببین چه خبره
پس ترم آخری شدید . تبریک تبریک
لیلة الرغائب (نامی عربی به معنی: شب آرزوها) به نخستین شب جمعهٔ ماه رجب گفته میشود. به باور مسلمانان در این شب فرشتگان بر زمین نزول میکنندتا رحمت الهی را به جامعه بشری عرضه نمایند. لیله الرغائب در سراسر جهان اسلام گرامی داشته می شود.
به نقل از پیامبر اسلام اعمالی برای این شب ذکر شدهاست:
روز پنج شنبه اول ماه رجب - در صورت امکان و بلا مانع بودن - روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم میشود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود.
چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر«اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله» گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر «رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم» گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفته شود.
در اینجا میتوان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود.
پیامبر اسلام در فضیلت این نماز گفتهاست:
کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش میفرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میّت میپرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.
ان شاالله خداوند تفضلی کند.
ممنون
باز پنجره های ملکوت به بهانه ی دیگر گشوده شد
و چه عاشقانه می سراید : این الرجبیون ؟
چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده می کشد.
توی یان شب عزیز واسه همه دعا کنید.التماس دعا.
به نام خدا
شب آرزو هاست...
باز پنجره های ملکوت به بهانه ی دیگر گشوده شد
و چه عاشقانه می سراید : این الرجبیون ؟
چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده می کشد...
خانم شمسی سلام فرصت کردید (هر وقت دانشگاه بودید) سری به دفترم بزنید مطلب را بحث کنیم.
ممنون از توجهتون
سلام اعظم خانم!
ممنون. بله ترم آخری شدیم و حسرت روز های گذشته رو می خوریم .
سلام استاد.
چشم . حتما میام .
سلام
ممنون
کاش هرگز بزرگ نمی شدیم .
چشمهایت راببند . . .
به دوران کودکیت برگرد
بچه که بودی از زندگی چه میدانستی؟
نگاهت معصوم بود،
و خنده های کودکانه ات از ته دل،
بزرگترین دلخوشی ها داشتن اسباب بازی دوستت، پوشیدن کفش بزرگترها
و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات.
بچه که بودی حسادت، کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت،
دوست داشتنت پاک و بی ریا بود،
و بخشیدنت با رضایت ،
چاره ناراحتی ات لحظه ای گریستن بود و بس، و این پایان تمام کدورت ها می شد،
و می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
چه شد؟
بزرگ شدی؟؟
نگاه معصومت سردرگم شد،
و خنده هایت از سر اجبار،
اگر حسود نشدی، اگر کینه به دل نگرفتی، و اگر متنفر نیستی ،
یاد گرفتی که ببینی و تجربه کنی و مغموم شوی
می بخشی در حالی که رنجیده ای،
با تمام وجود گریه میکنی اما از ته دل نمی خندی،
برگرد !
باز هم کودکی باش سبکبار
روحت را آزاد کن
به خودت کمک کن تا از سردرگمی ها رها شوی،
تا بتوانی دوباره نفسی بکشی،
بخواه که تنها خودت باشی،
می توانی، تنها اگر بخواهی
باز هم زندگی کن،
در انتظار لبخند گرم کودکانه ات
می توان بود؟....
کاش هرگز بزرگ نمی شدیم
سلام استاد

امروز دکتر بهزاد منو دیدن ازم پرسیدن رییس (!!) انجمن کیه!منم گفتم آقای کاظمی . بعد آقای کاظمی رو که دیدم بهم گفتن دکنر بهزاد باهاشون برای کنفرانس آموزش شیمی صحبت کردن .
من می خوام بیام .
سلام
همان طور که می دانید من نماینده انجمن هستم.با پیشنهاد ضمنی من و موافقت گروه و انجمن دکتر بهزاد دبیر علمی ودکتر موسوی دبیر اجرایی قبول زحمت کرده اند.
در جهان بینی من-منهیچ تحمیلی به همکاران نمی کنم ولی هر مدیری باید از خدا بخواهد دانشجوی فعال و با ادب و روراستی چون شما گوشه ای از کار را بگیرد. فقط باید خلط وظایف پیش نیاید. خودتان با دکتر بهزادصحبت کنید. رویتان نشد من با ایشان یا دکتر موسوی برای کمیته اجرایی صحبت کنم.
ضمنا خانم معصوم پور را هم معرفی کرده ام که رابط آموزش پرورش می شوند (احتمالا) بیابر این جزو کمکی های ایشان نیز شایدبتوانیدباشید.
هیچکدام نشد(!) من می توانم پستی برای شما از طرف انجمن تعریف کنم!!! (رانت!)
خارج از شوخی مطمئن باشید با کمال میل استقبال خواهید شد ان شاالله.
سلام استاد
. جرات نکردم به استادم بگم نه! 

یادم رفت خاطره امروز رو تعریف کنم!!!
من شنبه ها و یکشنبه ها پژوهشسرا میرفتم . البته این هفته دیگه یکشنبه رو نمی رم ! اهل چایی هم نیستم . اون جا که بودم اصلا چایی نمی خوردم .
آقای سعیدی خدمه بخش امور فرهنگی هستن . امروز به من گفتن ما آخر نتونستیم چایی دانشگاه رو به خوردت بدیم .نخوردی ببینی چه مزه ای داره و ....
گفتم چرا خوردن خوردم . استادم به خوردم داده!!
آقای سعیدی هم یهو برگشت گفت استادت دکتر عموزاده که نبوده؟!
گفتم اتفاقا خود خودشه!!
هیچی دیگه فهمیدم تحصیلات تکمیلی بودین با شما آشنا شدن و شروع کردن به تعریف کردن که همیشه شکلات و آبنبات تو دفترتون بوده !
ولی همچین سریع و دقیق شناسایی کردن ها!
سلام
ممنون یادش به خیر
اتفاقا دیروز آقای سعیدی را دیدم.
الان ساعت ۱۲۱۰ بکی از شاگردان قدیمم زنگ زد دو سه نفر شیمیست برای استخدام می خواهد. من فکر شما افتادم و گفتم بهتر است برخی را پارت تایم بگیری که تحصیلشان را هم ادامه دهند.
به من سری بزنید ان شاالله مورد خوبی است.
می دانی..؟
آدم های ِ ساده..
ساده هم عاشق می شوند..
ساده صبوری می کنند..
ساده عشق می وَرزَند..
ساده می مانند..
اما سَخت دِل می کنند..
آن وقت که دل ِ می کنند..
جان می دَهند..
آفرین
به مغازه آرزوها رفتم
آرزوها همه جنس
ابریشم، کتان، ساتن
همه رنگ
زرد و قرمز عنابی
بر سر دَخل خدا را دیدم
رؤیا را متر می زد
انسانها را دیدم
همه در حال چانه زدن
به خودم گفتم
بخَرم، نخرم؟
تهی از مغازه بیرون آمدم
آرزوها را پشت سر گذاشتم
سوار تاکسی تنهایی شدم
و آدرس دلم را به او دادم
و دور گشتم ز شهر بیهودگی .....
این قطعه را نفهمیدم!
بر سر دَخل خدا را دیدم
رؤیا را متر می زد
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟ جایی که میری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم
دوست داشتن کسانی که دوستمان میدارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم
داستان گاو و خوک
مرد ثروتمندی به کشیشی گفت: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند. کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: "مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی. ولی من همه چیز خودم را به آن ها می دهم، از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟" می دانی جواب گاو چه بود؟ جوابش این بود:
“شاید علتش این باشد که هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم."
خدمت به علم با سر قطع شده
دکتر ژوزف ایگناس گیوتین، پزشکی فرانسوی بود که هنگام وقوع انقلاب کبیر فرانسه در دانشگاه پاریس تدریس می کرد. او که بعد از انقلاب به عضویت مجمع انقلابی فرانسه در آمده بود، نخستین فردی بود که در سال ۱۷۸۹ میلادی در مجلس موسسان فرانسه پیشنهاد کرد که به جای اعدام متهمان با وسیله ای زجرآور، سر آن ها با ماشین مخصوصی از بدن قطع گردد. مجلس موسسان فرانسه با پیشنهاد وی موافقت کرد و دستگاه گیوتین را که قریب به یک قرن قبل و به مدت کوتاهی در ایتالیا استفاده شده بود را وارد کردند. دستگاه ژوزف گیوتین از سوی آنتوان لویی، جراح و دبیر مادام العمر آکادمی جراحی رسما تایید شده بود. پس از وقوع انقلاب در فرانسه، تعدادی کثیری توسط همین دستگاه اعدام شدند افرادی که بسیاری از آنها در به ثمر رسیدن انقلاب نقش بسزایی داشتند. یکی از این افراد فیزیکدان و شیمیست معروف، لاوازیه بود. لاوازیه بعد از این که به اعدام با گیوتین محکوم شد، تصمیم گرفت در آخرین لحظات زندگی هم به علم خدمت نماید. او به شاگردان خود گفت: احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان می بایست در سر (مغز) انسان باشد. بنابر این، پس از جدا شدن سر از بدن احتمالا باید تا چند لحظه هنوز حواس و هشیاری فرد کار بکند. شما پس از این که سر من به وسیله گیوتین قطع شد، فورا آن را روی دست بالا بگیرید، من شروع به پلک زدن می کنم. شما تعداد پلک زدن های مرا بشمارید تا زمان تقریبی از بین رفتن هشیاری و مرگ کامل به دست بیاید. پس از این که لاوازیه اعدام شد، سر او را بالا گرفتند و او بیش از ده بار پلک زد و این واقعه در تاریخ به ثبت رسید.
خیلی جالب بود
A Lesson In Psychology
درسی در روانشاسی
,When A Person Laughs too Much Even for Stupid Things
.Be Sure That Person Is Sad Deep Inside
وقتی کسی به خاطر کارهای احمقانه به شدت می خندد
مطمئن باشید که او در اعماق درون غمگین است.
.When A Person Sleeps A lot, Be Sure that Person Is Lonely
وقتی کسی بسیار می خوابد، مطمئن باشید که تنهاست.
,When A Person Talks Less, And If He Talks
.He Talks Fast Then It Means That Person Keeps Secrets
وقتی کسی کم حرف می زند، البته اگر حرفی بزند، و یا تند حرف می زند،
معنی اش این است که او رازهایی را پنهان کرده است.
.When Someone Can't Cry Then That Person Is Weak
وقتی کسی نمی تواند گریه کند بدان که او ضعیف است.
.When Someone Eats In an Abnormal Way Then That Person Is In Tension
اگر کسی تند و به طریقی نامعقول غذا می خورد، نتیجه می گیریم که او تنش دارد.
.When Someone Cry On Little Things Then It Means He Is Innocent & Soft Hearted
وقتی کسی به خاطر چیزهای کوچک می گرید، معنایش آن است که او
بی گناه است و قلب نرمی دارد.
.When Someone Gets Angry On Silly Or Small Things It Means He Is In Love
اگر کسی به خاطر چیزهای کوچک یا احمقانه عصبانی می شود یعنی عاشق است.
...So True, Try To See All These In Real Life, U Will Find All
سعی کنید تمام این چیزها را در زندگی واقعی ببینید، تمامشان را خواهید یافت.
...Try to understand people
سعی کنید مردم را درک کنید.
انسان هم می تواند دایره باشد و هم خط راست. انتخاب با خودتان است،
تا ابد دور خودتان بچرخید یا تا بی نهایت ادامه دهید...
ای حجت برحق خدا ادرکنی
محبوب تمام اولیا ادرکنی
ای آنکه به برکت قدومت هستی
دلداده حضرت رضا ادرکنی
امام جواد(ع): سه چیز است که در اثر آن، بنده به مقام رضوان الهی می رسد:
استغفار فراوان، فروتنی و زیاد صدقه دادن.
«میلاد امام جواد (ع) برشما مبارک باد.»
بر شما نیز ان شاالله مبارک باشد
آن کس که به خاک درت افتاده منم
آن کس به محبت تو دلداده منم
دیگر چه سعادتی از این بالاتر
شه زاده شمایی و گدا زاده منم
***
هستم همه شب یاد تو ای شه زاده
محتاج به امداد تو ای شه زاده
ای کاش که امر فرج امضا بشود
از برکت میلاد تو ای شه زاده
***
روشن شب تار می شود از امشب
غم پا به فرار می شود از امشب
فصل دل عشاق علیِّ اصغر
شش ماه بهار می شود از امشب
***
شنیدم یا علی اعجاز کردی
شیندم تا خدا پرواز کردی
شیندم با همان دستان کوچک
"گره های بزرگی باز کردی"1
***
هنوزم که هنوزِ بی قرارِ
هنوزم هر دو چشمش اشکبارِ
به امیدی که برگردی علی جان
هنوزم مادرت چشم انتظارِ.
میلاد شش ماهه حضرت علی اصغر (ع) مبارک.
بر شما نیز ان شاالله مبارک باشد
Good Wan! OR Good One! (Joke)
Caller: Hello, can I speak to Annie Wan ?
Operator: Yes, you can speak to me.
Caller: No, I want to speak to Annie Wan!
Operator: Yes I understand you want to speak to anyone. You can speak to me. Who is this?
Caller: I'm Sam Wan. And I need to talk to Annie Wan! It's urgent.
Operator: I know you are someone and you want to talk to anyone! But what's this urgent matter about?
Caller: Well… just tell my sister Annie Wan that our brother Noe Wan was involved in an accident. Noe Wan got injured and now Noe Wan is being sent to the hospital. Right now, Avery Wan is on his way to the hospital.
Operator: Look, if no one was injured and no one was sent to the hospital, then the accident isn't an urgent matter! You may find this hilarious but I don't have time for this!
Caller: You are so rude! Who are you?
Operator: I'm Saw Ree.
Caller: Yes! You should be sorry. Now give me your name!
Operator: That's what I said. I'm Saw Ree…
Caller: Oh… God!!
قشنگ بود.
سلام استاد خسته نباشید.
ببخشید استاد یک سوال داشتم.
ساختار 2Oxetan-3-o l با ساختار Oxetan-3-ol متفاوته؟
سلام
نمی دونم!
تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد :
خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...
سلام
نه منتفی نیست!
این خواسته اونهاست. پیشنهاد من به اونها همون بود که بهتون گفتم البته جواب قطعی با اونهاست ولی در هر صورت اونها نیروی خوب می خوان و مسلما می شه با هاشون کنار اومد.
نام شرکت را اینجا الآن نمی تونم بگم
توهمی که هیچوقت عملی نشد :
امروز از اینجا تا اینجا میخونم فردا بقیشو . . . و دیگر هیچ !
این حدیث دل بود، تصنیف نیست
شیعه در محشر بلاتکلیف نیست
شیعه راهش در مسیر اولیاست
شیعه مولایش علی مرتضی است
میلاد نور مبارک باد
دختر که باشی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته
مردونه ترین دستی رو که میتونی تو دستت بگیری و از هیچی نترسی دستای گرم و مهربون پدرته
باید دختر باشی تا بفهمی.....
روز پدر بر همه ی پدر های ایران، مخصوصا پدر عزیز تر از جان خودم و استاد بزرگوارم مبارک .
ممنونم
تولد مولی بر شما هم مبارک
از چشمها و شــانهها و دستهایشــان
… … از آغوششان
از عطر تنشـان،
از صدایشــان…
پررو میشوند؟
خب بشوند….
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفتهایم؟
مگر ما به اتکــاء همین دستها
همین نگاهها
همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی
سرِپا نماندهایم؟…
من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم
من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من میخواهم
مَردَم بداند دوستش دارم….
سالروز میلاد مولود کعبه حضرت علی(ع) و روز پدر بر تمامی پدران ایران زمین مبارک.
یک صلوات هدیه ما برای شادی روح تمامی پدرهای آسمانی .
اللهم صل علی محمد و آل مخمد
ببینم اگه تحریمارو بردارن وتورم کاهش پیدا کنه
پفک 2000تومنی بازم میشه 300تومن!
آدمها فقط آدمند،نه بیشتر نه کمتر!اگرکمترازچیزى که هستندنگاهشان کنى، آنها راشکسته اى.اگر بیشتر حسابشان کنى،آنها تورا میشکنند!بین آدما باید عاقلانه زندگی کرد !
سلام استاد
ببخشید بابت این همه تاخیر
خوب هستین؟
استاد بعد از قرنی می خوام گزارش تمرین پژوهشم رو بیارم!!
یک سوال داشتم : صحافیش کنم؟
سلام
بله
امروز هم بعد از دیدن دفترم برایدرخواستهای جدید ان شاالله اسامی تون زا به مهندس میدم
سلام
سلام بر استاد و تمامی حاضرین و غایبین صندوقچه.
امیدوارم که در صحت و سلامت کامل و شاد باشید.
خداشناسی و اصلاح سر و صورت
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!
سلام محسن
یک پیام کوتاه ناقص برای کار به من رسیدهبود که فقط نام تو را به عنوان معرف فهمیدم
البته بعدا یک نفر از قول توزنگ زد که یادم رفت بپرسم او بوده یا خیر
در هر حال اگر موردی هست بگو. امروز ان شاالله اسانی را می فرستم.
سلام دکتر.
اگه موردی بود یادآوری می کنم.
از اون نفری هم که زنگ زده بود پرسیدم گفت که پیام نداده، منم به شخص دیگری خبر ندادم. شاید تشابه اسمی باشه.
سلام
اسامی را ارسال کردم. چند نفری برای مصاحبه معرفی شدند
ممنونم
سلام استاد
در مورد این که گفتید زودتر برید!من همون سه شنبه تماس گرفته بودم قرار بود شنبه برم . اما پدرم اصرار داره که باهام باشه . ولی شنبه ماموریته! احتمال زیاد میشه یکشنبه . برای کار شما که سری جدید رو معرفی کنید دیر میشه؟
سلام
نه برای من دیر نمی شه.
من غلط بکنم ارشد شرکت کنم!!!
«« دیالوگ ماندگار شب های امتحان »»
کاش ادما میفهمیدن احترام .تبدیل تو به شما ویا تبدیل اره به بله نیست. احترام یعنی به طرز زندگی دیگران نخندیم حتی به مسخره ترینش.....
حالم از آدمهایی که این گونه اند به هم می حورد. آدمهای پر مدعای ...