رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 09:57 ق.ظ
به نام خدا سلام مبارک باشه
سلام
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 09:58 ق.ظ
به نام خدا
کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر.نوشت
کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان
داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت!
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:06 ق.ظ
به نام خدا زندگی کن به شیوه خودت ... با قوانین خودت ... !!! مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند ... برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی ... چه خوب ... چه بد ... موضوع صحبتشان خواهی شد ...! پس زندگی کن به شیوه خودت ...
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:07 ق.ظ
به نام خدا اگر که دل سوخته ای با توغریبه نیستم
که با تو بغض عشق را غزل غزل گریستم
مرا به خاطر بسپار لحظه به لحظه خط به خط
درستی مرا ببین در این زمانه ی غلط
حقیقت مرا ببین در این زمانه ی غلط
خوب مرا نگاه کن تو ای تمام دیدنم
خوبم اگر یا که بدم دروغ نیستم منم
مرا که پشت پا زدم به راه و رسم روزگار
اگر که عاشقی و یار مرا به خاطر بسپار
در آستانه ی سفر پشت نگاه بدرغه
گریه نکن دعا کن مرا به خاطر بسپار
سر همان کوچه ی سبز که می رسد به انتظار
من ایستاده ام هنوز مرا به خاطر بسپار
بدرغه بدرقه
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:08 ق.ظ
به نام خدا مهم نیست که چقدر درآمد داشته باشی،
مهم اینه که خرجت کمتر از دخلت باشه.
مهم نیست که چقدر زیبا باشی،
مهم اینه که چقدرزیبائیها رو می بینی.
مهم نیست که چقدر دارا باشی،
مهم اینه که به دارائیهای دیگران نظر نداشته باشی.
مهم نیست که چقدر آزاد باشی، مهم اینه که آزاده باشی.
مهم نیست که چقدر بدی دیدی،
مهم اینه که چقدربدی می تونستی بکنی و نکردی.
مهم نیست که دیگران چقدردوستت دارند،
مهم اینه که چقدر دیگران رو دوست داری.
مهم نیست که چقدراز دیگران محبت می بینی،
مهم اینه که چقدر به دیگران محبت می کنی!
.
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:10 ق.ظ
به نام خدا نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانشآموزان عالم را همه دانا کند.
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خونِ هفتاد و دو تن امضا کند.
.
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:11 ق.ظ
به نام خدا تو هدیه ی زیبای خدایی، ای صبر! با هر دل خسته آشنایی، ای صبر!
گفتند همان که غم دهد صبر دهد غم آمده! پس تو کی میایی ای صبر؟!
استاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:22 ق.ظ
از خبر:
روز تا سالگرد شهادت مغز متفکر جهان تشیع آیا یک مومن می تواند دروغ بگوید؟ دین - شرح حدیثی از امام جعفر صادق(ع) توسط آیت الله مجتبی تهرانیمؤمن دروغ نمیگوید و خیانت در امانت نمیکند. سپس حضرت ادامه دادند: مؤمن ممکن است هر رذیله و صفت بدی پیدا کند مگر خیانت و دروغ.
حسن بن محبوب از حضرت امام صادق علیه السلام نقل میکند که به حضرت عرض کردم: آیا انسان مؤمن بخیل میشود؟ حضرت فرمودند: آری. عرض کردم: ترسو هم میشود؟ حضرت فرمودند: آری. عرض کردم: مؤمن دروغ میگوید؟ حضرت فرمودند: مؤمن دروغ نمیگوید و خیانت در امانت نمیکند. سپس حضرت ادامه دادند: مؤمن ممکن است هر رذیله و صفت بدی پیدا کند مگر خیانت و دروغ.(1) شرح حدیث: بخل به این معناست: نعمتی را که خداوند در اختیار انسان قرار داده است در راهی که او میپسندد، امساک نموده و مصرف نکند، هر نعمتی که باشد فرق نمی کند. غیر از بخل داشتن و ترسو بودن، انسان مؤمن ممکن است رذایل و صفات بد اخلاقی مانند حرص، غرور، تکبّر و... را در خودش ملکه نموده و باعث تضعیف ایمانش شود، ولی دروغ گفتن و خیانت، هیچ گاه در مؤمن به صورت ملکه در نمیآید؛ یعنی حالتی پیدا کند که به راحتی دروغ بگوید و خیانت کند. ممکن است مؤمن خدای نکرده دروغ بگوید و یا خیانت کند، ولی این عمل به راحتی از او سرنمیزند. در نتیجه دروغ و خیانت با ایمان همسو نبوده و با او جمع نمیشود. پی نوشت: 1. بحارالانوار، جلد 72 ، صفحه 172 /30462
دانلود کلیدواژه ها: فقه اسلامی - آیت الله مجتبی تهرانی - امام صادق(ع) -
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:22 ق.ظ
به نام خدا می دانی؟
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت
... ... باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند.
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ
به نام خدا شیشه ای میشکند
یک نفر می پرسد
که چراشیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟
دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم می پرسم:
ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود؟!
رحیمی نژاد
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:28 ق.ظ
شمسی
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 ساعت 04:13 ب.ظ
سلام
ممنون استاد
اعظم جان ممنون .
سلام ما ممنون!
شمسی
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 ساعت 04:14 ب.ظ
بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد! به کوه خواهد زد! به غار خواهد رفت! از فریدون مشیری
شمسی
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 ساعت 04:24 ب.ظ
یک لقمه ی خاردار باشید تا هیچ گلوئی نتواند شما را فرو ببرد «شیخ محمد خیابانی»
شمسی
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 ساعت 04:41 ب.ظ
کنار آواتار یکی از دوستان نوشته: «هر روز برای آمدنت دعا می کنیم و برای نیامدنت کارهای بسیار...»
شمسی
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 ساعت 04:54 ب.ظ
پسرم می پرسد: "تو چرا می جنگی؟" من تفنگم در مشت کوله بارم بر پشت بند پوتینم را میبندم مادرم آب و آیینه و قرآن در دست روشنی در دل من میبارد ... بار دیگر پسرم می پرسد: "تو چرا میجنگی؟" با تمام دل خود میگویم تا چراغ از تو نگیرد دشمن ...
شمسی
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 ساعت 05:05 ب.ظ
دلم برای کودکی دلم برای بیخیالی دلم برای ساده بودن تنگ شدهست کاش در کنج قفسههای مغازهای قدیمی میشد دوباره پیدایش کرد کاش میشد دوباره خندید! ...
الفبا از پ ، و ، ل شروع میشه ، بابا دیگه آب نمیده چون اداره آب و فاضلاب آب رو قطع کرده ،دهقان فداکار پیر شده و دنبال چندر غاز مستمری از این اداره میره تو اون اداره، مرغا هورمون خوردن وخروس شدن، خروسا مامانی شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، سن ازدواج مرغا بالا رفته دیگه تخم نمی کنند،چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره، شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن. مامانشونم دو سه روزیه رفته تایلند گیساشو ببافه، دارا و سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم رفته یه ماکروفر سامسونگ خریده و دیگه حوصله مهمونداری رو نداره و جواب تلفن رو هم نمیده، کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خریده مسافرکشی میکنه، آرش کمانگیر معتاد شده و دیگه سنگ هم نمی تونه پرت کنه، شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی،پتروس از بس با دوست دختراش چت کرده انگشت درد گرفته و دیگه نمی تونه انگشتشو بکنه تو سوراخ سد، خانواده آقای هاشمی دیگه بنزین ندارن برن مسافرت در ضمن دل خوشی هم از راه و سفر ندارن چون آخرین باری که تو راه گوشت کبابی خریدن ...چوپان دروغگو گوشت خر بهشون فروخته...
و ما در این مسابقه تلاش می کنیم تا عقب نمانیم! آه که چه حسابی پس بدهند آنانی که بنیانهای اعتقاد و راستی جامعه را تخریب می کنند.
نیمی از مردم جهان، افرادی هستند که چیزهایی برای گفتن دارند ولی قادر به بیان آن نیستن و نیم دیگر افرادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند ،اما همیشه در حال حرف زدن هستند
اگر به او بگـویید در آسمـان، یـکصد میـلیارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد بی چون و چرا می پـذیرد، اما اگر در پارکی بـبیند روی نیـمکـتی نوشته اند رنگی نشـوید بی درنگــــ انگشتــــ خود را روی نیمکتــــ می کـشد تا مـطمئـن شـود
دیشب رفتیم استخر، می خواستیم کفشارو تحویل بدیم کلید بگیریم، طرف می گه شما هم کفش دارین؟؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ طرح حرم تا حرم بوده پابرهنه اومدیم ثواب ببریم
بعضی که می آیند فقط نگاه می کنند چه مارکی را بخرند. زود پیدایش می کنند، پولش را می دهند و می روند. با قیمتش هم کاری ندارند. بعضی نگاه می کنند مجوز بهداشتی دارد یا نه. حواسشان جمع است که مبادا تاریخ مصرفش گذشته باشد. بعضی ها هم کلی بالا و پایین می کنند تا ببینند کدام قیمتش به کیفیتش می ارزد. بعضی ها فقط برایشان مهم است کالایی که می خرند خارجی باشد. در خرید مواد خوراکی هم دنبال لوکسش هستند. ولی بعضی ها فقط نگاه می کنند ته جیبشان. چیزی پیدا می کنند دست خالی نروند خانه. با اینحال دیده ام کسانی را که می آیند، قیمت ها را که می پرسند سرخ و سفید می شوند، می روند. یه جور هم می روند که تابلو نباشد. توی چشم نزند. فقط کافیست بایستی و دقت کنی
پیرمردی به نوهی خود گفت: فرزندم در درونِ ما بینِ دو گرگ، کارزاری برپاست؛ یکی از گرگها شیطانی به تمام معنا، عصبانی، دروغگو، حسود، حریص و پست؛ و گرگ دیگر آرام، خوشحال، امیدوار، فروتن و راستگو!!! پسر کمی فکر کرد و پرسید: پدربزرگ کدامیک پیروز است؟؟؟ پدربزرگ بیدرنگ گفت: همانی که تو به او غذا میدهی!
بزرگترین دلخوشی ها داشتن اسباب بازی دوستت، پوشیدن کفش بزرگترها
و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات.
......................
بچه که بودی حسادت، کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت،
دوست داشتنت پاک و بی ریا بود،
و بخشیدنت با رضایت ،
چاره ناراحتی ات لحظه ای گریستن بود و بس، و این پایان تمام کدورت ها می شد،
و می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
.....................
چه شد؟ بزرگ شدی؟؟ نگاه معصومت سردرگم شد،
و خنده هایت از سر اجبار، اگر حسود نشدی، اگر کینه به دل نگرفتی، و اگر متنفر نیستی ، یاد گرفتی که ببینی و تجربه کنی و مغموم شوی می بخشی در حالی که رنجیده ای، با تمام وجود گریه میکنی اما از ته دل نمی خندی،
...................
برگرد ! باز هم کودکی باش سبکبار روحت را آزاد کن
به خودت کمک کن تا از سردرگمی ها رها شوی، تا بتوانی دوباره نفسی بکشی، بخواه که تنها خودت باشی، می توانی، تنها اگر بخواهی
بزرگترین پرورشِ مار در سطحِ خاورمیانه، آستینِ بنده است.!!!
یه آدمایی هم هستند که هیچ وقت ترکت نمیکنن ولی بلدن کاری کنن تا خودت یواش یواش ترکشون کنی
- واسا دنیا من میخوام پیاده شم . +پیاده شو.. -اِاِاِ مگه میشه .. +بله آقا پیاده شو کار دارم.. -نه آقا غلط کردم برو
دوره زمونه عوض شده، الان دیگه غاز همسایه مرغه ! (در راستای گرانی مرغ!)
کم کم دارم به این باور میرسم که مثلث برمودا زیرِ تخت منه !! هر چی میفته زیرش, غیب میشه .
این همه میگن سرویس بهداشتی دروغه ها باور نکنین! من خودم شخصا چند باری رفتم کاملا غیر بهداشتیه !
یه گلدون میخری ۱۰۰هزار تومن، هر روز دمای هوای اطرافشو اندازه می گیری به دقت بهش آب معدنی میدی، بعد دو هفته خراب میشه! اونوقت پیاز، تو سردترین و تاریکترین قسمت خونه درختچه میشه
بابام تا یه جایی بیشتر ساعتو بلد نیست وقتی میرم بیرون از یه ساعتی به بعد هی زنگ میزنه میگه میدونی ساعت چنده؟؟؟
پشتِ سره هر مرده موفق هیچ چیزی نیست ، زرنگ بوده چسبیده به زندگیش پولاشو جمع کرده زندگیش روبراه شده !
چیز چیست ؟ کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی که میتواند جایگزین تمـــام کلمات دیگر شود ؛ زمانی که طرف کم می آورد از آن کلمه در جمله اش استفاده میکند ؛ به مثال های زیر توجه کنید : چیز اینو کجا گذاشتی ؟ خواستم خدایی نکرده یه وخ چیز نشه … برو پیش فلانی چیز کن !.
هفته پیش به من گفته بودید به بچه ها اطلاع بدم زود تر گزارش کاراموزی ها شون رو بیارن .غیر از خانم احمدوند و طالبی فقط یک نفر دیگه رو پیدا کردم . هر سه نفر هم گفتن که دوشنبه میان و گزارش کاراموزی ها رو تحویل می دن . توی سایت برای شما 7 نفر کاراموزی ثبت شده بود . با این حساب 3 نفر دیگه می مونن که نتونستم پیدا کنم.
در راستای کامنت قبلی!! نفر سوم با من تماس گرفت گفت فردا میاد پیشتون. گفتن آقای محمدی با بچه هایی که با شما کاراموزی دارن تماس گرفته که زودتر برای فردا پس فردا گزارش کاراموزی هاشون رو بیارن.
آمدم ای شاه ، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حَرمَت ملجأ در ماندگان دور مران از درو، راهم بده ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده.
میلاد باسعادت شمس وشموس ، ثامن الحجج على بن موسى الرضا (ع) بر شما مبارک باد. التماس دعا.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
به نام خدا
سلام
مبارک باشه
سلام
به نام خدا
کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر.نوشت
کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان
داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت!
به نام خدا
زندگی کن به شیوه خودت ... با قوانین خودت ... !!!
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند ...
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی ...
چه خوب ... چه بد ... موضوع صحبتشان خواهی شد ...!
پس زندگی کن به شیوه خودت ...
به نام خدا
اگر که دل سوخته ای با توغریبه نیستم
که با تو بغض عشق را غزل غزل گریستم
مرا به خاطر بسپار لحظه به لحظه خط به خط
درستی مرا ببین در این زمانه ی غلط
حقیقت مرا ببین در این زمانه ی غلط
خوب مرا نگاه کن تو ای تمام دیدنم
خوبم اگر یا که بدم دروغ نیستم منم
مرا که پشت پا زدم به راه و رسم روزگار
اگر که عاشقی و یار مرا به خاطر بسپار
در آستانه ی سفر پشت نگاه بدرغه
گریه نکن دعا کن مرا به خاطر بسپار
سر همان کوچه ی سبز که می رسد به انتظار
من ایستاده ام هنوز مرا به خاطر بسپار
بدرغه
بدرقه
به نام خدا
مهم نیست که چقدر درآمد داشته باشی،
مهم اینه که خرجت کمتر از دخلت باشه.
مهم نیست که چقدر زیبا باشی،
مهم اینه که چقدرزیبائیها رو می بینی.
مهم نیست که چقدر دارا باشی،
مهم اینه که به دارائیهای دیگران نظر نداشته باشی.
مهم نیست که چقدر آزاد باشی، مهم اینه که آزاده باشی.
مهم نیست که چقدر بدی دیدی،
مهم اینه که چقدربدی می تونستی بکنی و نکردی.
مهم نیست که دیگران چقدردوستت دارند،
مهم اینه که چقدر دیگران رو دوست داری.
مهم نیست که چقدراز دیگران محبت می بینی،
مهم اینه که چقدر به دیگران محبت می کنی!
.
به نام خدا
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانشآموزان عالم را همه دانا کند.
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خونِ هفتاد و دو تن امضا کند.
.
به نام خدا
تو هدیه ی زیبای خدایی، ای صبر!
با هر دل خسته آشنایی، ای صبر!
گفتند همان که غم دهد صبر دهد
غم آمده! پس تو کی میایی ای صبر؟!
از خبر:
روز تا سالگرد شهادت مغز متفکر جهان تشیع
آیا یک مومن می تواند دروغ بگوید؟
دین - شرح حدیثی از امام جعفر صادق(ع) توسط آیت الله مجتبی تهرانیمؤمن دروغ نمیگوید و خیانت در امانت نمیکند. سپس حضرت ادامه دادند: مؤمن ممکن است هر رذیله و صفت بدی پیدا کند مگر خیانت و دروغ.
حسن بن محبوب از حضرت امام صادق علیه السلام نقل میکند که به حضرت عرض کردم: آیا انسان مؤمن بخیل میشود؟
حضرت فرمودند: آری. عرض کردم: ترسو هم میشود؟
حضرت فرمودند: آری. عرض کردم: مؤمن دروغ میگوید؟
حضرت فرمودند: مؤمن دروغ نمیگوید و خیانت در امانت نمیکند. سپس حضرت ادامه دادند: مؤمن ممکن است هر رذیله و صفت بدی پیدا کند مگر خیانت و دروغ.(1)
شرح حدیث:
بخل به این معناست: نعمتی را که خداوند در اختیار انسان قرار داده است در راهی که او میپسندد، امساک نموده و مصرف نکند، هر نعمتی که باشد فرق نمی کند. غیر از بخل داشتن و ترسو بودن، انسان مؤمن ممکن است رذایل و صفات بد اخلاقی مانند حرص، غرور، تکبّر و... را در خودش ملکه نموده و باعث تضعیف ایمانش شود، ولی دروغ گفتن و خیانت، هیچ گاه در مؤمن به صورت ملکه در نمیآید؛ یعنی حالتی پیدا کند که به راحتی دروغ بگوید و خیانت کند. ممکن است مؤمن خدای نکرده دروغ بگوید و یا خیانت کند، ولی این عمل به راحتی از او سرنمیزند. در نتیجه دروغ و خیانت با ایمان همسو نبوده و با او جمع نمیشود.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، جلد 72 ، صفحه 172
/30462
دانلود کلیدواژه ها: فقه اسلامی - آیت الله مجتبی تهرانی - امام صادق(ع) -
به نام خدا
می دانی؟
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت
... ... باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند.
به نام خدا
شیشه ای میشکند
یک نفر می پرسد
که چراشیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟
دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم می پرسم:
ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود؟!
به نام خدا
سراپا اگر زرد پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی ، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
به نام خدا
کلبه جدید مبارک باشه.انشالله موفق باشید
سلام
ممنون استاد
اعظم جان ممنون .
سلام
ما ممنون!
بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد!
به کوه خواهد زد!
به غار خواهد رفت!
از فریدون مشیری
یک لقمه ی خاردار باشید تا هیچ گلوئی نتواند شما را فرو ببرد
«شیخ محمد خیابانی»
کنار آواتار یکی از دوستان نوشته:
«هر روز برای آمدنت دعا می کنیم
و برای نیامدنت
کارهای بسیار...»
پسرم می پرسد:
"تو چرا می جنگی؟"
من تفنگم در مشت
کوله بارم بر پشت
بند پوتینم را میبندم
مادرم آب و آیینه و قرآن در دست
روشنی در دل من میبارد ...
بار دیگر پسرم می پرسد:
"تو چرا میجنگی؟"
با تمام دل خود میگویم
تا چراغ از تو نگیرد دشمن ...
دلم برای کودکی
دلم برای بیخیالی
دلم برای ساده بودن
تنگ شدهست
کاش در کنج قفسههای مغازهای قدیمی
میشد دوباره پیدایش کرد
کاش میشد دوباره
خندید! ...
مریض شد!
بوی دلتنگی نمیدهد دیگر؛
جمعهام...
الفبا از پ ، و ، ل شروع میشه ،
بابا دیگه آب نمیده چون اداره آب و فاضلاب آب رو قطع کرده ،دهقان فداکار پیر شده و دنبال چندر غاز مستمری از این اداره میره تو اون اداره، مرغا هورمون خوردن وخروس شدن، خروسا مامانی شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، سن ازدواج مرغا بالا رفته دیگه تخم نمی کنند،چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره، شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن. مامانشونم دو سه روزیه رفته تایلند گیساشو ببافه، دارا و سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم رفته یه ماکروفر سامسونگ خریده و دیگه حوصله مهمونداری رو نداره و جواب تلفن رو هم نمیده، کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خریده مسافرکشی میکنه، آرش کمانگیر معتاد شده و دیگه سنگ هم نمی تونه پرت کنه، شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی،پتروس از بس با دوست دختراش چت کرده انگشت درد گرفته و دیگه نمی تونه انگشتشو بکنه تو سوراخ سد، خانواده آقای هاشمی دیگه بنزین ندارن برن مسافرت در ضمن دل خوشی هم از راه و سفر ندارن چون آخرین باری که تو راه گوشت کبابی خریدن ...چوپان دروغگو گوشت خر بهشون فروخته...
و ما در این مسابقه تلاش می کنیم تا عقب نمانیم!
آه که چه حسابی پس بدهند آنانی که بنیانهای اعتقاد و راستی جامعه را تخریب می کنند.
موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه. دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.
قدیما یکی چشم میخورد واسش تخممرغ میشکستن، الان یکی تخممرغ میخوره چشمش می زنن!!!
تاحالا دقت کردین وقتی موبایلتون میوفته زمین
سری برش میدارین ببینین چیزیش شده یا نه
ولی وقتی رفیقتون می خوره زمین هرهر بهش می خندین !!!!!!
نیمی از مردم جهان، افرادی هستند که چیزهایی برای گفتن دارند ولی قادر به بیان آن نیستن و نیم دیگر افرادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند ،اما همیشه در حال حرف زدن هستند
(رابرت لی فراست Robert Frost)
هـمـیـشـه حـرفـی بـزن، کـه بـتـوانی آنـرا بـنـویـسی
چـیـزی را بـنـویـس، کـه بـتـوانـی آنـرا امـضـاء کـنـی
وچـیـزی را امـضـاء کـن کـه بـتـوانی پـایـش بـایـسـتی
" نـاپـلـئـون بـنـاپـارتـــــــ "...
انسان موجود عجیبی استـــــ
اگر به او بگـویید در آسمـان، یـکصد میـلیارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد بی چون و چرا می پـذیرد، اما اگر در پارکی بـبیند روی نیـمکـتی نوشته اند رنگی نشـوید
بی درنگــــ انگشتــــ خود را روی نیمکتــــ می کـشد تا مـطمئـن شـود
نیچه
رفتم سوپر مارکت میگم یه نوشابه بزرگ بده ... میگه یعنی خانواده باشه ؟!
پَ نه پَ مجردم بود اشکالی نداره ... فقط محجوب باشه ... اهل نماز و روزه
رفتیم تو اتوبان.ترافیک زیادی بود.دوستم میگه احسان ,ترافیکه؟پ نه په واسه اینکه احساسه غریبی بهمون دست نده,ماشینا چسبیدن به ما
رفتیم پیک نیک تو جنگل گفتم می خوام برم چوب جمع کنم میگه می خوای اتیش روشن کنی پ نه پ می خوام خونه دکتر ارنست و درست کنم
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان . مسئول اونجا میگه : اومدی عیادت ؟ میگم :
پ نه پ اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم
تو میدون داشتن طرفو اعدام میکردن ... یارو خبرنگار خارجیه برگشته میگه: یعنى واقعا میخوان بکشنش !؟
پ نه پ برنامه نقطه جوشه تا ۱۰ دقیقه دیگه نمیره ۱۰۰ دلار بهش جایزه میدن
رفتم کدو تنبل بخرم میگه میخوای بخوری ؟ پ نه پ میخوام براش استاد خصوصی بگیرم زرنگ شه برم اسمشو عوض کنم
دیشب رفتیم استخر، می خواستیم کفشارو تحویل بدیم کلید بگیریم، طرف می گه شما هم کفش دارین؟؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ طرح حرم تا حرم بوده پابرهنه اومدیم ثواب ببریم
دقت کردین سه پنجم این صفحه مال ماست؟!!
خوبه.
تو خارج حتی گداهاشونم خارجی حرف می زنن... ما کجاییم و اونا کجا...
بچه ها شونم مثل بلبل خارجی حرف می زنند
بعضی که می آیند فقط نگاه می کنند چه مارکی را بخرند. زود پیدایش می کنند، پولش را می دهند و می روند. با قیمتش هم کاری ندارند.
بعضی نگاه می کنند مجوز بهداشتی دارد یا نه. حواسشان جمع است که مبادا تاریخ مصرفش گذشته باشد.
بعضی ها هم کلی بالا و پایین می کنند تا ببینند کدام قیمتش به کیفیتش می ارزد.
بعضی ها فقط برایشان مهم است کالایی که می خرند خارجی باشد. در خرید مواد خوراکی هم دنبال لوکسش هستند.
ولی بعضی ها فقط نگاه می کنند ته جیبشان. چیزی پیدا می کنند دست خالی نروند خانه.
با اینحال دیده ام کسانی را که می آیند، قیمت ها را که می پرسند سرخ و سفید می شوند، می روند. یه جور هم می روند که تابلو نباشد. توی چشم نزند.
فقط کافیست بایستی و دقت کنی
خدایا از تو امان می خواهم،
از آن روزی که کسی را نه مال و نه فرزندان سودی ندارد،
مگر برای کسی که دلی پاک نزد تو آورد.
آمین
یکی ازترسناک ترین جملات دوران مدرسه:یه برگه ازکیفتون بیارید بیرون!
گرگِ درون
پیرمردی به نوهی خود گفت:
فرزندم در درونِ ما بینِ دو گرگ، کارزاری برپاست؛
یکی از گرگها شیطانی به تمام معنا، عصبانی، دروغگو، حسود، حریص و پست؛
و گرگ دیگر آرام، خوشحال، امیدوار، فروتن و راستگو!!!
پسر کمی فکر کرد و پرسید:
پدربزرگ کدامیک پیروز است؟؟؟
پدربزرگ بیدرنگ گفت: همانی که تو به او غذا میدهی!
چشمهایت را ببند،
به دوران کودکیت برگرد،
7 ساله که بودی از زندگی چه میدانستی؟
........................
نگاهت معصوم بود،
و خنده های کودکانه ات از ته دل،
بزرگترین دلخوشی ها داشتن اسباب بازی دوستت، پوشیدن کفش بزرگترها
و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات.
......................
بچه که بودی حسادت، کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت،
دوست داشتنت پاک و بی ریا بود،
و بخشیدنت با رضایت ،
چاره ناراحتی ات لحظه ای گریستن بود و بس، و این پایان تمام کدورت ها می شد،
و می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
.....................
چه شد؟
بزرگ شدی؟؟
نگاه معصومت سردرگم شد،
و خنده هایت از سر اجبار،
اگر حسود نشدی، اگر کینه به دل نگرفتی، و اگر متنفر نیستی ،
یاد گرفتی که ببینی و تجربه کنی و مغموم شوی
می بخشی در حالی که رنجیده ای،
با تمام وجود گریه میکنی اما از ته دل نمی خندی،
...................
برگرد !
باز هم کودکی باش سبکبار
روحت را آزاد کن
به خودت کمک کن تا از سردرگمی ها رها شوی،
تا بتوانی دوباره نفسی بکشی،
بخواه که تنها خودت باشی،
می توانی، تنها اگر بخواهی
......................
باز هم زندگی کن،
در انتظار لبخند گرم کودکانه ات
می توان بود؟...
شعر عاشقانه ی یک شیمیست :
در حلقه ی تو شبیه یون خواهم شد
حول اتمت الکترون خواهم شد
تا از بد ایام تو را حفظ کنم
اطراف تو لایه ی ازن خواهم شد
عالی! عالی.
سلام
من برگشتم خونه .
دلم واسه صندوقچه تنگ شده بود .
سلام
خوش اومدین!
بزرگترین پرورشِ مار در سطحِ خاورمیانه، آستینِ بنده است.!!!
یه آدمایی هم هستند که هیچ وقت ترکت نمیکنن
ولی بلدن کاری کنن
تا خودت یواش یواش ترکشون کنی
- واسا دنیا من میخوام پیاده شم .
+پیاده شو..
-اِاِاِ مگه میشه ..
+بله آقا پیاده شو کار دارم..
-نه آقا غلط کردم برو
دوره زمونه عوض شده، الان دیگه غاز همسایه مرغه !
(در راستای گرانی مرغ!)
کم کم دارم به این باور میرسم که مثلث برمودا زیرِ تخت منه !!
هر چی میفته زیرش, غیب میشه .
این همه میگن سرویس بهداشتی دروغه ها باور نکنین!
من خودم شخصا چند باری رفتم
کاملا غیر بهداشتیه !
یه گلدون میخری ۱۰۰هزار تومن، هر روز دمای هوای اطرافشو اندازه می گیری
به دقت بهش آب معدنی میدی، بعد دو هفته خراب میشه!
اونوقت پیاز، تو سردترین و تاریکترین قسمت خونه درختچه میشه
بابام تا یه جایی بیشتر ساعتو بلد نیست
وقتی میرم بیرون از یه ساعتی به بعد هی زنگ میزنه میگه میدونی ساعت چنده؟؟؟
پشتِ سره هر مرده موفق هیچ چیزی نیست ،
زرنگ بوده
چسبیده به زندگیش
پولاشو جمع کرده
زندگیش روبراه شده !
سلام استاد خوب هستید؟ می خواستم بپرسم دوشنبه چه ساعتی دانشگاه هستید ؟
سلام
چون درگیر رفتنم (ان شاالله) برنامه ام خیلی پایدار نیست اما ان شاالله بعد ار ظهر هستم. در هر حال قبل از آمدن تماس بگیرید تا بمانم.
چیز چیست ؟
کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی که میتواند جایگزین تمـــام کلمات دیگر شود ؛ زمانی که طرف کم می آورد از آن کلمه در جمله اش استفاده میکند ؛ به مثال های زیر توجه کنید :
چیز اینو کجا گذاشتی ؟
خواستم خدایی نکرده یه وخ چیز نشه …
برو پیش فلانی چیز کن !.
سلام استاد
هفته پیش به من گفته بودید به بچه ها اطلاع بدم زود تر گزارش کاراموزی ها شون رو بیارن .غیر از خانم احمدوند و طالبی فقط یک نفر دیگه رو پیدا کردم . هر سه نفر هم گفتن که دوشنبه میان و گزارش کاراموزی ها رو تحویل می دن .
توی سایت برای شما 7 نفر کاراموزی ثبت شده بود . با این حساب 3 نفر دیگه می مونن که نتونستم پیدا کنم.
سلام
ممنون
روزی رفیق برای حفظ جان رفیقش خود را جلوی گلوله مینداخت..
و امروز رفیق، از رفیق خود سکویی میسازد که پا بر روی او گذارد و پیشرفت کند...
آفرین
سلام استاد
در راستای کامنت قبلی!! نفر سوم با من تماس گرفت گفت فردا میاد پیشتون. گفتن آقای محمدی با بچه هایی که با شما کاراموزی دارن تماس گرفته که زودتر برای فردا پس فردا گزارش کاراموزی هاشون رو بیارن.
سلام
ممنون
به دوستم میگم خودکارو بده میگه چیزی میخوای بنویسی؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه زیر شلواری براش گرفتم میخوام ببینم اندازشه یا نه
با ماشین افتادیم ته دره ... یارو میگه زنگ بزنم امبولانس بیاد؟
پَـــ نَ پَـــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم !
از ساق پا تا محدوده ۱۸ قدمو گچ گرفتم، دوستم اومد خونمون عیادت، میپرسه شکسته؟ میگم پَــــ نَ پـَـــ رفیقم اورتوپده، یه تعارف زد منم تو رودرواسی موندم
میگم مکانیک سیالات 9 شدم...میگه :یعنی افتادی؟؟؟؟ میگم پَـــــ نَ پــَـــ استاد گفت دست و بالم تنگه 9اُ بگیر حالا بقیه شم سر ماه میدم !!:
با دوستم رفته بودیم استخر غریق نجات اومده میگه میخوایین شنا کنین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم تو آب حل بشیم به عنوان املاح معدنی مردم استفاده کنن
رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم
از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم.
تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم.
رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست
در سـن هـشـتـاد و سـه سـالگی از " فـرانکــــ لـویـد رایـتـــــ" مـعـمـار بـزرگـــــ و
نـامـدار پـرسـیـدنـد :
ازمـیـان کـارهـای بـزرگـی که انـجـام داده ایـد ؛ کـدام را بـیـشـتـر می پـسـنـدیـد ؟
کـه او پـاسـخ می دهـد : کـار بـعـدی را
جـهـان سـوم جـایی سـتــــ کـه هـر کـس بخـواهـد مـمـلکـتـش را آبـاد کـنـد خانـه اش
خـرابـــــ مـیـشـود ، وهـر کـس بخـواهـد خانـه اش را آبـاد کـنـد بـایـد یـرای ویـرانی
مـمـلکـتـش بکـوشـد.
"پـروفـسـور مـحـمـود حـسابی"...
قـرار نـیـسـتــــــ مـن طـوری زنـدگی کـنـم کـه دنـیـا دوسـتــــــ داره ،
خـبــــــ طـبـعـا قـرارهـم نـیـسـتــــــ دنـیـا هـمـونطـوری بـچـرخـه کـه مـن دوسـتــــــ دارم.
"جـروم دیـویـد سـالـیـنجـر"...
اس ام اس اومده:
"هم میهنان عزیز؛ محصولات لبنی میهن فقط با آرم میهن عرضه میشود"
آخه نه که ما فکر میکردیم با آرم شبکه 3 عرضه میشه
به نام خدا
سلام
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها، شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن
سلام
نوستالژیک
زندگی خوب نیست چون در لحظه مرگ که شدیدا بهش احتیاج داری تنهات میذاره.
میترسم از کسی که ازخدا نمیترسه... !!
کسی که به خدا توکل کند خداوند کفایتش می کند
"نفهمی" دردیست...
فرد را نمی کشد اما اطرافیان را دق مرگ می کند..
آمدم ای شاه ، پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ در ماندگان
دور مران از درو، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اِذن به یک لحظه نگاهم بده.
میلاد باسعادت شمس وشموس ، ثامن الحجج على بن موسى الرضا (ع) بر شما مبارک باد.
التماس دعا.