کلبه دوری و دوستی ۶ - خانمها شمسی-طالبی و ماهور

از شما خصوصا خانم شمسی و خانم طالبی که خیلی وقت صرف می کنید سپاسگزارم.

نظرات 198 + ارسال نظر
شمسی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:23 ب.ظ

ای خدا!!!ما اصلا فامیل نمیخوایم
دیشب رفتیم خونه خالم یه پسر داره اندازه ماکارونی 4 سالشه,اومده میگه "این علامت حاکم بزرگ میتی کومان".خواستم خر کیف شه احترا گذاشتم.برگشته میگه تو نمیخوات احترام بزاری (زومبه)!!!!
آخه این فک فامیله داریم؟!

******************************

ساعت 8شبه هنوز تو شرکتم.
مامانم زنگ زده به تلفن شرکت میگه هنوز شرکتی؟
میگم پـَـــ نــه پـَــ خودم که اومدم شما داری با
وجدان کاریم صحبت می کنی

******************************

یکی از بچه های کوچیک فامیل داره با اخم کارتون می بیینه میگم چیه اینقدر اخم کردی؟میگه از بس سانسور کردن، نفهمیدم چی شد اصلا..
من : :|

*****************************

پسر داییم هنوز پوشک پاشه.
تازه حرف زدن یاد گرفته.
بهش میگم ای جانم پوشک داری خوشمل پسمر؟
میگه پ نه پ دستشویی فرنگی پام کردم،اگه کار داری بهت قرض بدم..
تا غروبش نگاش نکردم.میترسیدم بهم تیکه بندازه.
یعنی پیشرفت نسل جدید دیگه دهن منو آزادراه کاملا آسفالت کرده.

******************************
سر کلاس کیفمو گذاشتم ردیف جلو برای دوستم جا گرفتم.
طرف اومده میگه: جا گرفتی؟!
پ ن پ نگران بودم کیفم از این پشت،
تخته رو خوب نبینه !!

*****************************

مامانم زنگ زده میگه کجایی؟
گفتم با بهروز رفتم بازار گفت:بهررز رفیقت؟؟
پـَـ نـَـ پـَـ سس مایونزه بهروز.

*****************************

دوستم میپرسه تو هم مثل من به طبیعت
و دریا و گل و چیزای رمانتیک علاقه داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ من فقط به زباله دونی و آشغال
و توالت عمومی و چیزای چندش آور علاقه دارم!

*****************************

آشنا جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ب.ظ

سلام


خدایا دستانم را هر چه بالا می آورم به آسمان نمی رسد

تو که می توانی;

دستان ناتوانم را بگیر و راهی آسمانم کن...!


شمسی یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ

خسته ام از توبه های سَرسَری از هوای نفس و از دیو و پری
دوستـــانِ دشـمـنـم در یـاوری مــادرانِ بـدتـر از نـامـــادری

باید امشب رفت راه دیگـری
الامان الغوث یابن العسگری

**

عده ای خوابند، پس بیدار کو؟ عده ای مست اند، پس هوشیار کو؟
پـس زبـان مـیـثـم تـمّــار کو؟ در شبـــــ روشـنـگری عـمـار کـــو؟

قهـرمانِ غرقِ غربت رهبری
الامان الغوث یابن العسگری

**

کـاش مـولایـم علـی تنــها نبـود ایـن جوابـــ روضـه هـای مـا نبـود
ایـن جوابــــ ظهـر عـاشـورا نبـود ایـن جوابـــ حضرت زهــرا(س) نبـود

فوت و فن های فرار از روسری
الامـان الغـوث یابن العسگـری

**

خـوش خیالان خوب رندی می کنند جـای مـردی، مآرد رنآدی می کنند
گلــه گلــه گــاو بــنــدی می کنند گاو صندوق، چشم بندی می کنند

گم شده اسناد با جادوگری
الامان الغوث یابن العسگـری

**

عـده ای بـا یـاد قُـدقُـد آس و پاس عده ای از جوجه خواران در تراس
الغرض جمع است مردم را حـواس اخـتـلاس و اخـتلاس و اخـتلاس

چشم ما باشد به روز داوری
الامان الغوث یابن العسگری

**

مال مردم مال بابات است؟ نه وقـف خــرج انتـخـابـات اســت؟ نه
جرم تو لازم به اثبات است؟ نه این همان مسئول محتاط است؟ نه

کـوس آقایی زند هر نوکـری
الامان الغوث یابن العسگری

**

دور از جـــان هــمـــه افــراد دزد داد بر مردم به کوچه یاد دزد
در شلوغی می زند هی داد دزد چــوب را بــردار تا فـریـاد دزد

لاجـرم آید به گوشِ هر کری
الامان الغوث یابن العسگری

**

جنگ با ما کار هر دژخیم نیست چاره دژخیم ها تعظیم نیست
درد مـردم از غـم تحریم نیست در دل اهـل عبادت بیم نیست

آه از این فتنه ها و خود سری
الامان الغـوث یابن العسگـری

**

مجـلـس اهـل دعـا پـر رونـق است هق هق اهل بکا چون حق حق است
صلح و جنگ این ولایت مطلق است اهـل بـاطـل نـوبـت جـاء الحـق است

می دهد این ذکر ما را برتری
الامان الغوث یابن العسگـری

**

از منافق هرچه می افتد نقاب مـی شود پـر رو تـر و حاضـر جواب
با دم از حـق بشر با آب و تاب کشتن شهری مسلمان شد ثواب

سوخت جان شیعه در ناباوری
الامـان الغتوث یابن العسگـری

**

آه از اینگونه کشتار، آه آه آه از این جانسوز اخبار، آه آه
آه از اوضـاع میانمـار، آه آه پس کجایی ای علمدار، آه آه

ای که امـت را امـیـد آخـری
الامان الغوث یابن العسگری

**

حق نمی گردد فنا در زیر سُم نیست آیا بدتر از بمب اتم؟
کشتـن یک شهر در اخبـار گُم ایـهـا الـمـذمـل ، قُـم، قُـم

تا که با شمشیر فریاد آوری
الامان الغوث یابن العسگری

**

مـا دعـا کـردیـم و آنـهـا بـرده اند نوحه خوان ما، سینه زنها برده اند
بی کفـن ها بی کفن ها برده اند مـردهـا تنـها نـه ، زن هـا بـرده اند

ای شهادت باز از ما می بری
الامان الغوث یابن العسگری

**

یک طرف از دست خود جان برلبم یک طرف بالا نرفته یا ربـم
یک طـرف از هـجـر در تـاب و تبـم یک طـرف یـاد مزار زینـبـم

با مزار عمه ات کین گستری
الامان الغوث یابن العسگری

**

شیعه مولا جان چنین بی کس نبود روزی ما دست خار و خس نبود
در کـبــوتـر خـانـه هـا کـرکـس نبـود قبر زهرا بود مخفی، بس نبود؟

حیدری کن حیدری کن حیدری
الامـان الغـوث یابـن العسگـری

**

خوب شد این باب آخر وا نشد قبـر زهـرا مـادرت پیـدا نشد
چـون بقیـع بازیچه اعداء نشد یا که ویران مثل سامرا نشد

ای که فـکـر انـتـقام مـادری
الامان الغوث یابن العسگری

شمسی یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:16 ب.ظ

سلام استاد
عبادت ها تون قبول

این تابستون یه اتفاق جالب افتاده! بدون هماهنگی قبلی و به صورت خیلی خیلی اتفاقی استاد کاراموزی من و خانم طالبی و ماهور شما هستید. !!!


خانم طالبی هم کیبورد کامپیوترش سوخته و چون پسورد داره نمی تونه کامپیوتر روشن کنه چه برسه این که بیاد اینترنت و صندوقچه. الان کلی غصه داره.

سلام چه تصادفی!

ان شاالله تعمیر می شه.

شمسی یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:02 ب.ظ

دیشب تو اخبار یه مدل جدید چادر رو نمایی شده ! البته خیلی هم جدید نیستا . از یه ورژن قبلش من مشتاق شدم استفاده کنم . ولی چون توی دانشگاه می رفتیم آزمایشگاه و درآوردن و دوباره پوشیدنش یکم مصیبت داره بی خیال شدم . همون چادر قاجاریه چین نداره . این ورژن جدیده هم چیزاضافه ای نداره فقط روش مانتو رو دوختن . کلا مشکیه ! منتهی برای نمایش تمام جرییات چادر از درون بیرون_!!_ وضع نمایش اون چادر یه جوری روی مانکن بوده که آدم یاد فشن تی وی میفته .
حالا کار این برادران به اصطلاح بسیجی ها این شده که بریزن تو نت از این چادر بد بگن و ایراد بگیرن . من نمی دونم کسی که تا حالا چادر سر نکرده رو چه به نظر دادن راجع به مدل چادر! اصلا اینم نه . حالا همه مشکلات دنیا حل شده مونده فقط این که خانم ها بخوان این چادر رو سر بکنن یا نه . البته با بیداری برادران به هوش دنیای نت مشکل حجاب خواهران به زودی حل میشه!
شرمنده نتونستم اون ور توی گوگل پلاس بگم دعوا می شد حال و حوصله اش رو نداشتم این جا نوشتم!

۱۳ دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:19 ب.ظ

به نام خدا


سلام جبرئیل به خدیجه کبری(س)



به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه قرآن و معارف سیما به نقل از فارس حسن رسولی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف، به مناسبت سالگرد وفات همسر با وفای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، حضرت خدیجه کبری(س) گفت: حضرت خدیجه (س) قبل از ازدواج با پیامبر اکرم (ص) نیز شخصیت عظیمی بود و این عظمت و بزرگی با ازدواج پیامبر بیشتر شد.

این مدرس دانشگاه گفت: شخصیت و درک این بانو بالا بود، او نه تنها همسر پیامبر بزرگ خداست، معدن کرامت و منشأ پیدایش ائمه معصومین است.

رسولی افزود: خدیجه (س) به لحاظ علمی اولین زنی است که به پیامبر (ص) ایمان آورد و به لحاظ اعتقادی اولین زنی است که نماز خواند.

خدیجه، یکی از چهار زن برتر عالم است

رسولی به بیان روایتی از پیامبر اکرم (ص) پرداخت و گفت: پیامبر فرمود: از خدیجه سخن گفتید، کجا همانند آن بانو پیدا می‌شود؟ او بود که در آن شرایط بحرانی که مردم در دعوت توحیدی من، مرا دروغگو می‌انگاشتند با شهامت مرا در دعوت و زندگی‌ام گواهی کرد و در راه دین خدا مرا یاری کرد و با دارایی خود مدد رساند.

وی افزود: چهار زن نواندیش و ستم‌ستیز و عدالت‌خواه در زندگی خویش به گونه‌ای با درایت و شهامت درخشیدند و سالار زنان روزگار شدند که عبارتند از مریم، آسیه، خدیجه، فاطمه سلام الله علیهن.

خدیجه کبری، مایه مباهات ائمه

رسولی با بیان اینکه لقب «کبری» بودن را خود پیامبر اکرم (ص) به خدیجه دادند گفت: امام سجاد (ع) در دمشق برای معرفی خود فرمودند: «انا ابن محمد المصطفی، انا ابن فاطمة الزهرا، انا ابن خدیجة الکبری» یعنی من فرزند محمد مصطفی، فرزند فاطمه زهرا، فرزند خدیجه کبری هستم. و در دعای ندبه وارد شده «خدیجة الغری» یعنی خدیجه ارجمند.

جبرئیل به خدیجه سلام رساند

پژوهشگر عرفان اسلامی گفت: در شب معراج در حالی که جبرئیل گردش زمین و عوالم وجود را به پیامبر نشان داد، پیامبر به جبرئیل فرمود: آیا کار یا حاجتی نداری؟ جبرئیل گفت: سلام خدا و مرا به خدیجه برسان. وقتی پیامبر به خانه می‌آید و سلام را ابلاغ می‌کند خدیجه می‌گوید: «ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی الجبرئیل السلام»؛ خدا خودش سلام است و هر چه سلامتی است از خداست و هر سلامتی به سوی خداست و سلام باد بر جبرئیل.

کفن خدیجه کبری از سوی خدا آمد

این کارشناس تاریخ اسلام گفت: گفت: چند روز بعد از ماجرای شعب ابی طالب، حضرت خدیجه، در پنج سالگی حضرت زهرا (س) و پس از بیست و پنج سال زندگی مشترک با پیامبر اکرم (ص) از دنیا رحلت کرد.

رسولی، درباره درخواست حضرت خدیجه در لحظه موت بیان داشت: حضرت خدیجه در حالت احتضار به پیامبر گفت: عبایی که جبرئیل در آن به تو وحی کرده را همراه من در قبرم بگذار!

وی گفت: هنگامی که روح ملکوتی حضرت خدیجه به بهشت صعود کرد، پیامبر ایشان را غسل دادند و حنوط کردند و وقتی خواستند حضرت را در همان عبای مخصوص کفن کنند جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «یا رسول الله، الله یقرئک السلام و یخصک بالتحیة و الاکرام و یقول لک یا محمد ان کفن خدیجة من عندنا، فانها بذلت مالها فی سبیلنا» ای رسول خدا، خداوند متعال سلام و درود بر تو می‌فرستد و تو را با بهترین و گرامی‌ترین احترام‌ها مخصوص می‌گرداند و به تو می‌گوید: خدیجه‌ای که تمام دارایی‌اش را در راه به ما بخشید، کفن او را ما عنایت می‌کنیم.

رسولی ادامه داد: جبرئیل کفن بهشتی را تقدیم کرد و پیامبر اکرم (ص) ابتدا حضرت خدیجه (س) را با عبای مبارکشان کفن کردند و سپس کفنی را که جبرئیل آورده بود، روی آن قرار دادند.

سال وفات خدیجه سال حزن و اندوه

استاد دانشگاه صنعتی شریف با اشاره به علت نامگذاری سال عام الحزن گفت: سال وفات ابوطالب و خدیجه را عام الحزن نامیدند و در واقع ایشان اولین پایه نام گذاری این سال بودند.

این کارشناس تاریخ اسلام افزود: آن سال غم و غصه‌ها بر پیامبر اکرم (ص) هجوم آورد و کفار ایشان را بسیار تحقیر کردند و آزردند، چرا که این دو فرد در ظاهر، بزرگترین پشتیبان‌های پیامبر بودند.

وی در پایان گفت‌وگوی خود با فارس خاطرنشن کرد: پیامبر اکرم (ص) دوازده سال پس از درگذشت حضرت خدیجه(س) زندگی کردند و هر بار که نام «خدیجه» می‌آمد، ایشان می‌گریستند.

۱۳ دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:27 ب.ظ

به نام خدا


فضائل حضرت خدیجه(س) از نگاه آیت‌الله صافی


آیت‌الله صافی گلپایگانی در نوشتاری با اشاره به عظمت شخصیت حضرت خدیجه(س) تاکید کرد: قلم از بیان فضائل بانوی نمونه اسلام، ام‌المومنین، خدیجه کبری(س) ناتوان است.


آیت الله صافی گلپایگانی در آستانه فرا رسیدن دهم رمضان المبارک، سالروز رحلت بانوی نمونه و فداکار، ام المومنین، حضرت خدیجه(س)، در نوشتاری با عنوان "بانوی نمونه اسلام"، به بیان عظمت شخصیت این بانوی بزرگ اسلام پرداخته است.

آنچه در پی می‌آید، متن نوشتار آیت‌الله صافی گلپایگانی است که به مناسبت وفات حضرت خدیجه(س)، بانوی فداکار و نمونه و الگوی بانوان مسلمان، آن را به رشته تحریر در آورده‌ است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدیجه علیها السلام نمونه برجسته کمال، نبوغ، فهم و بینش بود که همانند آن را در میان مردان و زنان، کمتر می‌توان یافت، و عفّت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صمیمیّت، مهر و وفا از جمله صفات برجسته او بود.

در جاهلیّت، خدیجه را طاهره و سیّده نساء قریش می‌خواندند و در اسلام، یکی از چهار بانویی که بر همه بانوان بهشت فضیلت و برتری دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمند و عزیزش، هیچ بانویی این مقام و فضیلت را نیافت.

او برای رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نعمتی بزرگ، و رحمتی از رحمات واسعه خداوند متعال بود.

برای مرد، به ویژه مردی که بیرون خانه و در اجتماع به فعالیّت‌های بزرگ مشغول بوده و مقاصد عظیم داشته باشد و عهده‌دار پیکار و جهاد بوده و مورد یورش مخالفان و هجوم دشمنان باشد، بهترین آرامش دهنده قلب و روح و نگهبان پایداری و استقامت و رفع کننده خستگی و ناراحتی، همسر هوشیار و خردمند و مهربان و دلسوز است.

اگر مردی در خارج از خانه با دشمنان گرم پیکار گشته و به حمله‌های وحشیانه، استهزاء، سرزنش و اذیّت و آزار مردم گرفتار گردد و در منزل نیز با همسری نادان و بدخو و ترسو، ضعیف و شماتت گر، روبرو شود که او را از کار و هدف وی و پیمودن راهی که مدّ نظر اوست باز دارد و او را سرزنش کند و به ترک دعوا و تسلیم شدن به دشمنان وادار نماید، از اینکه هر روز شوهرش مورد شتم و استهزای جاهلان قرار می‌گیرد، خسته و ناخوشایند باشد و در پی حلّ مشکلات همسر خویش برنیاید، بی شک مشکلات و دشواری‌های آن مرد، دو چندان خواهد شد.

پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم آورنده بزرگ‌ترین رسالت آسمانی، از طرف خدا مأمور بود که با خرافات و مظاهر شرک و بت پرستی و ستمگری و محرومیّت توده‌های ضعیف و فقر و جهل و نادانی، فساد و فحشا و آنچه رذایل بود، مبارزه و با گردنکشان، مشرکان و بت پرستانِ متعصّب، رؤسای قبایل و سران استثمار، با عادات و ادیان باطل و تعصّبات کورکورانه جهاد کند.

مشرکان، همه توان و قدرت خویش از جمله: شجاعان پیلتن و مردافکن، شعرای دشنام ده و ناسزاگو، اراذل و اوباش، زن و مرد، خویش و بیگانه، را برای مبارزه با اهداف آن حضرت بسیج کردند؛ و تا آنجا که می‌توانستند او و چند تن از یارانش را اذیّت کردند؛ می‌زدند؛ رنج داده، ناسزا می‌گفتند؛ سر راهش را با خار و خاشاک می‌بستند؛ در حال نماز و پرستش به او توهین کرده و روابط خود را با او و یارانش قطع نمودند. طعام و خوار ‌و بار را در اختیار او و کسان و پیروانش قرار نمی‌دادند و در کل، محیط خارج، علیه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به پیکار و نبرد برخاسته بود و همه مشرکان با دعوت و رسالتش مخالفت می‌نمودند.

با وجود این همه دشمن، و موانع و مشکلات، اگر در میان همه این دشمنان، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هر روز وقتی به خانه می‌آمد، با چهره گرفته و معترض همسرش، آن هم همسری که سیّده زنان قریش و دارای آن شخصیّت و صاحب آن همه ثروت و مکنت بود، روبرو می‌شد که از راه دلسوزی و ترحّم و یا اعتراض، از او می‌خواست تا از دعوت خویش دست بردارد و خود را مورد این همه اهانت و استهزاء قرار ندهد، در چه وضع عجیب و دشواری قرار می‌گرفت؟!

اگر آن همسر محترم که ثروت کم نظیر خودش را در اختیار شوهر قرار داده بود تا در راه خدا و دستگیری از فقیران انفاق کند، پیشنهاد می‌داد که: مناسب است با قوم و قبیله‌ات که حاضرند تو را امیر و پادشاه خود قرار دهند، سازش کنی؛ و با دین و روش آنها کاری نداشته باشی و زندگی آرام و راحت ما را به یک زندگی سرشار از حادثه و نگرانی تبدیل ننمایی، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چگونه او را قانع می‌ساخت؟ و چه کسی توانایی مرهم گذاشتن بر جراحات روح و جسم آن حضرت را داشت؟

بی‌شک سراسر زندگی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از داخل و خارج خانه، فشار و مانع و سختی می‌شد. ولی لطف خدا دریچه‌های قلب خدیجه را چنان به سوی درک حقّانیّت دعوت اسلام باز کرد و آن چنان دلش را نورانی و سرشار از معرفت و حکمت گردانیده بود که هرگز پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با چنان منظره اسفناک، در داخل خانه روبرو نشد.

دکتوره «بنت الشّاطی» می‌گوید: «آیا همسری غیر از خدیجه این استعداد را دارا بود که دعوت تاریخی شوهرش را وقتی از غار حرا آمد، با ایمان قوی و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال کند، بی آن که در راستی او و اینکه خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شکّی در دل راه بدهد؟

آیا جز خدیجه، هیچ بانوی ثروتمندی که در ناز و نعمت و آسایش و احترام زیسته، می‌توانست با کمال رضایت و خرسندی از زندگی اشرافی، اموال بسیار و عزّت و توانگری چشم بپوشد؛ تا در دشوارترین لحظات زندگی کنار همسرش بایستد و او را در بلایا و مشکلات موجود در راه تحقّق هدفی که به حقّانیّت آن ایمان داشت، یاری کند؛ حاشا و کلّا! فقط خدیجه چنین بود و زنان دیگر چون او نیستند، مگر آنکه در طبقه و رتبه او باشند.» (1)

خداوند به جای شهر مکّه، مردم مکّه و مهر و محبّت آنها و استقبال ایشان از دعوت به توحید خدیجه را به پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم عطا کرد، و او هنگامی که حضرت به خانه می‌آمد، به استقبال وی می‌شتافت و از حال وی پرسش می‌کرد و از او دلجویی می‌نمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به یاد او آورده، گرد و غبار را از چهره درخشانش می‌شست؛ و ملالت آزار قوم را با تسلاّهای گرم از دلش می‌زدود.

«ابن اسحاق» می‌گوید: سخنی از قوم در ردّ و تکذیب، که موجب اندوه و آزردگی فکر و خاطرش شود، نمی‌شنید؛ مگر آن که خدا آن اندوه را به واسطه خدیجه برطرف می‌ساخت. خدیجه سنگینی سخنان سخت را بر او سبک می‌کرد و او را تصدیق می‌نمود. و رفتار و جسارت‌های مردم را بی ارزش و بی اهمیّت می‌شمرد.

آری، خدیجه نخستین زنی بود که دین اسلام را پذیرفت و با پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نماز خواند؛ و جز علی بن ابی طالب علیه السلام ـ که همواره پیش و بعد از بعثت، ملازم و پیرو پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود و از راه و روش پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم لحظه‌ای جدا نشد ـ کسی از بندگان خدا سابقه اسلام او را ندارد.

خدیجه با دوراندیشی و افکار حکیمانه، خردمندی و حدس صائبی که داشت، دعوت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را پذیرفت، و سوابقِ نیکو و درخشان رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و اخلاق و صداقت و راستگویی و امانت‌داری، یاری ضعفا و دستگیری از فقرا، تواضع، قناعت و ایثار و بخشش و مهمان نوازی و سایر صفات پسندیده آن حضرت، همه در نظر خدیجه ـ آن زن آزموده حکیمه ـ مجسّم بود؛ و می‌دانست آن سوابق عالی و ملکوتی، در چنان محیط تاریک و پر از فساد و تباهی از علایم نبوّت است.

خدیجه، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را به خوبی شناخته و دریافته بود که او از باطل پرهیز دارد و از دروغ بیزار است.

بنابراین خدیجه در پذیرفتن اسلام، هیچ گونه صبر و تردیدی نکرد؛ و از همان قدم اوّل، یار و مددکار پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شد و ثروت و اموال خود را برای یاری دین خدا، در اختیار پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم قرار داد.

خدیجه نیز چون پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از آزار مشرکان و بت پرستان بی نصیب نماند؛ زن‌ها از او کناره گرفته و رفت و آمد با او را قطع کردند؛ به او زخم زبان می‌زدند و سخنان درشت می‌گفتند، حتّی در هنگام زایمان به کمک او نمی‌آمدند و او را تنها می‌گذاشتند.

امّا خدیجه، آینده‌ای را می‌دید که دیگران نمی‌دیدند. او می‌دانست دین محمّد حقّ است؛ و طولی نخواهد کشید که پرستش خدای یگانه، جای پرستش بت‌ها را خواهد گرفت؛ و خدا پیامبرش را یاری می‌کند و روز به روز بر شهرتش افزوده می‌شود.

آری، خدیجه در اسلام مقامی یافت که از میان بانوان، جز دخترش که سیّده نساء عالمین است کسی به آن مقام و افتخار دست نیافت، و خدا نسل پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را از چنین بانویی قرار داد.

پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در عین نشاط جوانی، در سنِّ بیست و پنج سالگی با خدیجه که چهل سال از عمر خویش را پشت سر گذاشته بود، ازدواج کرد. و حدود بیست و چهار سال، خدیجه چراغ خانه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و انیس و غمخوار او بود و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم تا خدیجه زنده بود، یعنی تا سنّ پنجاه سالگی خودش و شصت و پنج سالگی خدیجه، زن دیگری اختیار نکرد.

بعد از خدیجه هم اگر چه به اقتضای حکمت‌ها و مصالحی، زن‌های متعدّدی گرفت، ولی هیچ یک از آنها جای خدیجه را نگرفتند و فراقی را که از فقدان خدیجه در خانه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پیدا شد، پر نکردند، و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از آنها صاحب فرزندی نشد و نسل او از خدیجه باقی ماند.

پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم خدیجه را فراموش نکرده و از اخلاق و صفات او یاد می‌فرمود؛ به کسانی که با او آشنا و دوست بودند، احسان و لطف می‌کرد.

«عایشه» می‌گوید: «بر احدی از زن‌های پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم آن قدر غیرت نورزیدم که بر خدیجه غیرت ورزیدم. برای اینکه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بسیار از او یاد می‌فرمود و اگر گوسفندی ذبح می‌شد، از آن برای دوستان خدیجه می‌فرستاد». (2)

و نیز از «عایشه» روایت شده است که: «رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از خانه بیرون نمی‌رفت، مگر آن که خدیجه را یاد می‌کرد و بر او به خوبی و نیکی مدح و ثنا می‌فرمود.

روزی از روزها غیرت مرا گرفت، گفتم: او پیر زنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به شما عوض داده است. پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم غضبناک شد؛ به طوری که موی جلوی سرش از خشم تکان می‌خورد؛ سپس فرمود: «نه، به خدا، بهتر از او را خدا به من عوض نداده، ایمان آورد به من، وقتی مردم، کافر گردیدند و تصدیق کرد مرا، هنگامی که مردم مرا تکذیب می‌کردند و در اموال خود با من مواسات کرد، وقتی مردم مرا محروم ساختند و خدا از او فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر محروم فرمود». (3)

«انس بن مالک» روایت کرده که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «بهترین زنان عالم مریم بنتِ عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خُوَیْلِد و فاطمه بنت محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم هستند».(4)

از «ابن عبّاس» روایت شده که: پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چهار خط در زمین کشید و فرمود: «آیا می‌دانید این چیست؟» عرض کردند: «خدا و رسول خدا داناتر است.» پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «فاضلترین زنان بهشت، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم ـ همسر فرعون ـ می‌باشند.» (5)

در «سیره ابن هشام» روایت کرده که: جبرییل خدمت رسول خدا آمد و گفت: «خدیجه را از طرف خدا سلام برسان».

پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: یا خَدیجَةٌ هذا جِبْریلُ، یُقْرِئُکِ السَّلام مِنْ رَبِّکِ. فَقَالَتْ خَدیجَةُ : اَللهُ السَّلامُ وَمِنْهُ السَّلامُ، وعَلی جِبْریلَ السَّلامُ» (6)

و به روایت «حاکم»، خدیجه فرمود: اِنّ اللهَ هُوَ السَّلامُ وَ عَلی جِبْریلَ السَّلامُ، وَ عَلَیْکَ السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه».(7)

یکی از مزایای خدیجه این بود که همواره پیش از بعثت و بعد از بعثت، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را تعظیم می‌کرد و سخنش را تصدیق می‌نمود. فضایل خدیجه و کرایم اخلاق او بسیار است که قلم ناتوان امثال بنده توان بیان آن را ندارد. سَلامُ الله عَلَیْها وَ عَلی بَعْلِها رَسُولِ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَی ابْنَتِها سَیَّدَةِ نِساءِ الْعالَمینَ وَ عَلی صَهْرِها عَلِیٍّ اَمیرِ الْمُؤمِنینَ وَ سَیِّدِ الْمُسْلِمینَ وَ عَلی اَبْنائِهَا الْاَئِمَّةِ الطّاهِرینَ.

لطف الله صافی

پی نوشت‌ها:

1- اهل البیت ـ توفیق ابو علم، ص 102، ترجمه نقل به معنی.

2- اسدالغابه، ج 5، ص 436 و کتب دیگر.

3- همان.

4- اسدالغابه، ج 5، ص 437؛ الاستیعاب، بهامش الاصابة، ج 4، ص 284 و 285.

5- همان.

6- کشف الغمه، ج 2، ص 124؛ ای خدیجه، این جبرئیل است که از جانب پروردگارت به تو سلام می‌فرستد، پس خدیجه عرض کرد: «خداوند، سلام است، و هر سلامی از اوست و بر جبرئیل سلام باد».

7- کشف الغمه، ج 2، ص 124؛ خداوند، سلام است و بر جبرئیل و بر تو سلام و رحمت و برکات خدا باد.



در دهمین سال بعثت، در دهم ماه مبارک رمضان، اُمُّ المؤمنین خدیجه، بانوی مؤمنه و فداکار، پس از شصت و پنج سال عمر پر برکت درگذشت و رسول خدا ایشان را به دست خویش، در حجون مکّه مکرّمه دفن کردند و حزن و اندوه آن حضرت در مصیبت همسر فداکارش به حدّی زیاد شد که آن سال را «عامُ الْحُزْن» نام نهادند.


منبع:سایت شبکه قرآن

ممنون ۱۳ عزیز

طالبی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:59 ب.ظ

فهمیده ‌بودن
به این معناست که
بدانی،دقیقآ کجاها باید
خود را به نفهمی بزنی..!!

به به

طالبی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ

طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند.

جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…


رییس دانشگاه

1)مردی فرهیخته و خوشتیپ

2)به دلیل اینکه در طی این چهار پنج سال یک بار هم ایشونو نتونستم ببینم، هیچ ذهنیتی ندارم


یک وعده غذای سلف

1)بیفستراگانوف با سس کچاپ با نوشیدنی خنک

2)چلو لاستیک به همراه افزودنی های غیر مجاز


کارت دانشجویی

1)کارت شناسایی و هویت دانشجو

2)تنها استفاده از این کارت گرفتن فیلم از ویدئو کلوب است


خوابگاه

1)محل استراحت و سرشار از شادی و نشاط

2)مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز با سوسک و موش


شب امتحان

1)شبی برای دوره کردن درسی که در طول ترم خوانده شده است

2)شبی که تا صبح باید درس خوند


جزوه خوش خط دخترها

1)بمیرم از هیچ دختری جزوه نمیگیرم، من عادت دارم فقط جزوه خودمو بخونم

2)طلای کاغذی


تقلب

1)یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان

2)تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان


مشروط شدن

1)عمراٌ، من تو دبیرستان معدل کمتر از ۱۸ نداشتم

2)نمک تحصیل در دانشگاه


وام دانشجویی

1)کمک هزینه برای دانشجو

2)مثل مهریه میمونه کی داده کی گرفته


حراست

1)ارگانی برای حفاظت از دانشجو از گزند خطرات

2) ارگانی برای حفاطت از دانشگاه از گزند دانشجویان


دانشجو

1)فردی که به دنبال علم آموزی و تولید علم است

2)این دانشجو که وگفتی یعنی چه؟؟؟!!!!

طالبی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:12 ب.ظ


کوتاه اما عمیق
نصف اشتباهات ما ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم.

مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست، مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن.

اگر حق با شماست به خشمگین شدن نیازی نیست و اگر حق با شما نیست، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید.

ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهی ها، اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم!

فریب مشابهت روز و شب ها را نخوریم، امروز، دیروز نیست و فردا امروز نمی شود.


یادمان باشد که آن هنگام که از دست دادن عادت می شود به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست.

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور، و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان.

برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.

گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش می آید که انسان باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپردازد.

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: مگه کوری؟!

مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی، بدان که زندگی می کنی.

در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا، زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند، اما آنچه خوب است همیشه زیباست.

گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش می آید که انسان باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپردازد.

رحیمی نژاد سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:54 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
سلام به دوستان خوبم
این روز ها خیلی خسته ام جسمی و روحی.کارام خیلی زیادن. دیشب نزدیک بود کارم به بیمارستان بکشه ولی خدارو شکر بهتر شدم. برام دعا کنید بتونم از پس کارام بر بیام و خوب تموم بشه.
راستی استاد یادتونه گفتم استادمو خیلی اذیت می کنم.چند وقت پیش بهم گفتن انشاالله phd هم دانشجوی خودمی. منم گفتم دانشجوی تنبل می خواید استاد؟!استاد گفت تو دختر خوبی هستی:-) کلی ذوق کردم که با این همه اذیتهام باز استاد این حرف رو می زنه.
برای همتون دعا می کنم هیچ وقت از بندگی خدا و خوب بودن خسته نشید و هر روز مشتاق تر از روز قبل برای خدا قدم بردارید.
یا حق

سلام
آفرین

ان شاالله مشکلات را حل می کنید

شمسی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:01 ب.ظ

شاید باورت نشه
شاید فکر کنی دارم برات کلاس میزارم
ولی ....
افطاری مرغ داشتیم !!!!

******************************
روزه داران گرامی، لطفا یک لیوان آب هویج بستنی را تصور بفرمائید
عرض دیگه ای ندارم، موفق و موید باشید !

******************************
میگن تو جهنم ۲۰ دقیقه مونده به افطار ساعتا وایمیسته !

*****************************

یه ندایی درون شکمم می‌گه خیلی مونده تا اذان اذان اذان اذان اذان
اون اکو هم بخاطر خالی بودن شکمه !

********************************

شمسی چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ

میتونم ادعا کنم ، غنی ترین منبع نمک جهانم ... !
از بس که دلشوره دارم ...

شمسی چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:35 ب.ظ

سلام اعظم . عبادت ها قبول .
من مطمئنم که می تونی با موفقیت همه ی کار ها رو تموم کنی .
التماس دعا



خانم طالبی ؟! کیبوردتون درست شد ؟

رحیمی نژاد چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:42 ب.ظ

به نام خدا

"عاشق" که میشوی ،
همه چیز "بی علت" می شود ...
و تمام دنیا "علـت" میشود ،
تا "عـشق" را از تو بگیرد ..




ســــه راه بیشتـــــر نــــــداری :

بـــــــا مــــــن باشـــــی ؛

یا بــــــا تـــــــــو باشــــــم ،

یا توافـــــــق کــــــنیم کـــــه باهــــــم باشیـــــم ...





هر رابطه ای ؛
به هر دلیلی برایت تمام شد !
پی اش را دیگر نگیر
هیچ شوک مصنوعی !
آدمها و رابطه های مرده را زنده نمی کند . . .




قله ی قـــاف که سهـــل است،
من قـــله ی کــاف و لام و مــیم و نــــون و واو
را هم بخـاطرت فـــــتح می کنم ...

اما تو
با تمـــام مــــردانه گی ات،
مـــرد باش !

اگر سـراغ نگاهت را گرفتنــــد
بگــو که واگــذار شده ...





بـــــــدترین کـــــــاری که یه نفــــــر می تــــــونه با دلــــــت بکنــــــه

اینــــــــه کــــــــه باعــــــــث بشــــــه . . . دیگـــــــــه ذوق نکنــــــی

از بــــــودن هیچـــــــکس





وفـاداری یک زن زمانی معـلوم میشود که مــردش هــیچ نداشته باشد ...
وفـاداری یک مـرد زمانی معـلوم میشود کــه همــه چــیز داشـته باشـد ...





"ســـاده" کـه بـاشـی زود "حــل" مـیشـوی مـــیروند ســر وقـت

"مـــسالـه" بــعــدی!!





بگـــــذار
دوستــــــ بمانیم
عشق همه چیز را خرابــــــ میکند . . . !





یکــ دوستـتـــ دارمــ ... حتــی ازنـوع شُـل و ولـش ... از جانب تــو ..
قـوام مـی بـخشـد ... به وجودت در دلـم . . . کاش بـفهمـی . . .!





مردان در سکوت پیر میشوند و در خاموشی اشک میریزند ...
پیاده رو ها را آنقدر میروند تا گم شوند ...





فرصت دیدارت گر چه کم بود ،ولی چشمانت باهمان نیم نگاه دلم را ربود ...





آدمـها ، مثل ِ سایه اند !
ازشـون فــرار کنی ،
دنبــالت میدوند !
دنبالشون که بــدویی ،
ازت فــرار میکنند !!




احساسم را نمی فروشم؛ . . . حتی به بالاترین بها! . . .
ولی . . .

آنگونه که بخواهم خرج میکنم . . . .،برای آنهایی که لایق هستند .






امروز جلوی آینه سه تار موی سفید توی کله ام پیدا کردم
اولی اینجا
دومی اونجا
و سومی همان جایی که یک بار انگشتت را فشار دادی گفتی :
"من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن"




دیشب که باران آمد...

میخواستم سراغت را بگیرم!

اما..

خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ,

باز زیر چتر دیگرانی ...





خسته ام از جنس قلابی آدم ها....

هی فلانی! راهت را بگیر و برو....

حوالی ما توقف ممنوع است






بزرگتر که شدیم مدادهایمان هم تکامل یافتند

تبدیل به خودکارهایی بی رحم شدند

تا یادمان بدهند که هر اشتباهی پاک شدنی نیست!

اکنون اینجایم با پاک کنی یادگار از کودکی

میخواهم پاک کنم این مشق کهنه ی اشتباه را !

ولی نمیتوانم ...





دلت را محکم بچسب رفیق...
آدمها... آنقدر انصاف ندارند...

که...
زیر پایت را خالی نکنند...




از همه ی این شهر
تنها تو را بُردند
از همه‌ی این خانه
تنها من را نکُشتند ...

من، خاطره ی خوبی از هیچ انقلابی ندارم ...

سلام
همه زیبا بودند
آخری یک طوری بود به بقیه نمی خورد

طالبی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:28 ق.ظ

به نام خدا
سلام به همگی اصحاب صندوقچه.طاعات و عبادت همگی قبول.

سلام اعظم جان.چطوری؟خوبی؟سلامتی؟مطلب هان خیلی قشنگ بود.از اینیکی خیلی خوشم اومد.
بزرگتر که شدیم مدادهایمان هم تکامل یافتند

تبدیل به خودکارهایی بی رحم شدند

تا یادمان بدهند که هر اشتباهی پاک شدنی نیست!

اکنون اینجایم با پاک کنی یادگار از کودکی

میخواهم پاک کنم این مشق کهنه ی اشتباه را !

ولی نمیتوانم ...



طیبه عزیزم سلام.خوبی؟مگه اینجا خبریت بشه اونطوری که جواب ما رو نمیدی.آره.خودمم.نه.مجبور شدم یکی جدید بخرم.اونیکی واقعا سوخته بود .درست بشو نبود.

شمسی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:35 ب.ظ

اصالت ذاتی بهتر است یا تربیت خانوادگی؟
در تاریخ آمده است، برسم قدیم روزی شاه عباس کبیر دراصفهان بخدمت عالم زمانه "شیخ بهائی" رسید پس ازسلام و احوال پرسی ازشیخ پرسید :

در برخورد با افراد اجتماع " اصالت ذاتیِ آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان" ؟

شیخ گفت: هرچه نظر شما باشد همانست ولی به نظر من "اصالت" ارجح است.

و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنید که "تربیت" مهم تر است !

بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچ یک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند بناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند .

فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه سخت تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند!
درهنگام شام ، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم "تربیت " از "اصالت " مهمتر است ما این گربه های نا اهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت "تربیت" است

شیخ درعین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند!!!
شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: این چه حرفیست فردا هم مثل امروز و امروز هم مثل دیروز!!! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست وتمرین زیاد انجام می شود...

ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.

لذا شیخ فکورانه به خانه رفت.او وقتی از کاخ برگشت بی درنگ دست بکار شد، چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد.فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان .

شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش میدید زیر لب برای شیخ رجز میخواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد.
در آن هنگام، هنگامه ای به پا شد یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یکی شمال واین یکی جنوب...

واین بار شیخ دستی برپشت شاه زد و گفت: شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است گرچه "تربیت" هم بسیار مهم است ولی"اصالت" مهم تر!

یادت باشد با "تربیت" میتوان گربه اهلی را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و "اصالت" خود برمیگردد.

من که بیا به فرمایش مولا به اصالت ایمان دارم

شمسی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ب.ظ

الهی
مگذار از درگاه تو دور و از نعمتهای تو مهجور بمانم
چون بنده تو هستم
من بد کنم و تو بد مکافات دهی؟!
پس فرق میان من و تو چیست؟

رحیمی نژاد جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ

به نام خدا
سلام به استاد گرامی
سلام به طیبه جان. ممنون از مهربونیات.
سلام مقدسه جان. خوبم.شکر خدا. آره چقدر من هم دوست دارم دو سال فقط دو سال برگردم عقب .یا اشتباهات این دو سال رو پاک کنم .اما نمی شه.اما ما مسلموناچندتا چیز قشنگ داریم که از هزارتا پاک کن هم بهتره.1- ایمان داریم که دنیا خیلی ارزش نداره هدف ساختن آخرته حالا اگه به خاطر اشتباهی زندگی دنیاییمون کمی خراب شده هم خیلی ناراحتمون نمی کنه و هم به قدرت خدا ایمان داریم که می تونه همه چیز رو تغییر بده.2- اگه کار خطا و گناهی انجام دادیم باز هم خدا توبه رو گذاشته و تازه گفته سیئات رو به حسنات تبدیل میکنه.تفسیر این جمله رو بلد نیستم اما فقط به ظاهر هم دل خوش کنیم (حالا درست یا غلط) انگیزه برای خوب شدنه.
پس ما مسلمونا پاک کن داریم:-)
فقط (به خودم می گم) ایمانمون ضعیفه که کم می آریم و می بریم.
خدا تو قلب هممون نور ایمان رو قرار بده از تمام داشته های دنیا هم این با ارزش تره. حاضرم هیچ چی نداشته باشم اما ایمان داشته باشم ایمان واقعی که آرامش مطلق برام داشته باشه.
(استاد آفرینتون خیلی شادم کرد:-))

سلام
آفرین

شمسی جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:34 ب.ظ

من میخوام ببینم اونی که داشت ذبان فارثی رو اخطراء میکرد
اون روض اول …
چی شد که تثمیم گرفط غورباقه ق اولش غاف باشه غ دومش قین ؟

فرستنده : niloofar

شمسی جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:36 ب.ظ

بالاخره تو کپی پیست هم سوتی دادم! موقع ارسال کامنت قبل دیدم یه چیزی تهش اضافه است ! مال خود سایته!

شمسی جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:41 ب.ظ

ازخونه زنگ زدم سفارش غذا دادم ، یارو میگه بفرستم براتون ؟ پ ن پ آپلودش کن ، لینکش و بده دانلودش میکنم!!!

زینب زارعی شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ق.ظ

دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است
خم ابروی شما آیه قرآن شده است
پدرت گفت بیاییم به در خانه تان
سائل اینبار، سفارش شده مهمان شده است

سلام استاد
میلاد کریم اهل بیت(علیه السلام) بر شما و همه صندوقچه ای ها مبارک باشه.

سلام خانم زارعی

ممنونم این روز خجسثه بر شما و خاندان گرامی نیز مبارک باشد ان شاالله

ممنون که سر می زنید

بانو ایرانی یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ق.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

سلام
عیدتون مبارک

سلام
ممنون
عید شما نیز مبارک

طالبی یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:53 ب.ظ

حسابان و دیفرانسیل را در مدارس تدریس میکنند,
که تو (حـــــد) خـودت را بدانی و (قــــدر) دیگران را.

استاد یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:55 ب.ظ

باسلام خدمت غریبه ها
از تایید کامنتهای غریبه ها فعلا به دلایل بارها ذکر شده معذوریم

ممنون

شمسی دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ب.ظ

کاربرد های مردن !!!!


بمیرم برات : خیلی دلم برایت می سوزد !

می میرم برات : عاشقتم !

می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟

مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟

نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد !

مردیم تا ... : صبرمان تمام شد !

برو بمیر : برو گمشو !

مرده : بی حال !

مردنی : نحیف و لاغر !

مردم : خسته شدم!

من بمیرم ؟ : راست می گویی

مرده مرده قشتگ بود!

شمسی دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 ب.ظ

راهنمای مدیران برای استخدام کارمندان جدید


برای اینکه تشخیص دهید کارمندان جدید را بهتر است در کدام بخش به کار بگمارید، می توانید به ترتیب زیر عمل کنید:
400عدد آجر در اتاقی بگذارید و کارمندان جدید را به آن اتاق هدایت نمایید. آنها را ترک کنید و بعد از 6 ساعت بازگردید. سپس موقعیت ها را تجزیه و تحلیل کنید:

- اگر دارند آجرها را می شمرند، آنها را در بخش حسابداری بگذارید.

- اگر از نو (برای بار دوم) دارند آجرها را می شمرند، آنها را در بخش ممیزی بگذارید.

- اگر همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند، آنها را در بخش مهندسی بگذارید.

- اگر آجرها را به طرزی فوق العاده مرتب کرده اند، آنها را در بخش برنامه ریزی بگذارید.

- اگر آجرها را به یکدیگر پرتاب می کنند، آنها را در بخش اداری بگذارید.
- اگر در حال چرت زدن هستند، آنها را در بخش حراست بگذارید.

- اگر آجرها را تکه تکه کرده اند، آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذارید
-اگر بیکار نشسته اند، آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذارید.

- اگر سعی می کنند آجرها ترکیب های مختلفی داشته باشند و مدام جستجوی بیشتری می کنند و هنوز یک آجر هم تکان نداده اند، آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذارید.

- اگر اتاق را ترک کرده اند، آنها را در قسمت بازاریابی بگذارید.

- اگر به بیرون پنچره خیره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذارید.

- اگر بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند، به آنها تبریک بگویید و آنها را در قسمت مدیریت قرار دهید.

شمسی دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ

مـاجــرا ایـن اسـت: کـم کـم کـمیّـت بالا گـرفت
جــای ارزش هــای مــا را، عـرضــه کـالا گـرفـت
احترام یـا علــی در ذهــنِ بـازوهــا شـکسـت
دستِ مردی خسته شد، پای ترازوها شکست
فـرق مــولای عـدالــت، بــار دیگــر چــاک خـورد
خطبه های آتشین، متروک ماند و خــاک خـورد...

شمسی دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:03 ب.ظ

یه سوال؟
اونایی که دماغ عمل میکنن،رو دماغشون هم جوش میزنه؟
یعنی رن پلاستیک هم جوش زده میشه؟

شمسی دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:33 ب.ظ

فکرشو بکنین.اگه چین مثل ما بود. باید همه شبکه هاش بیست وچهار ساعت از مدال آورهای المپیک شون صحبت میکردن

*********************************
وقتی عصبانی هستی تا چهار بشمار اما وقتی خیلی عصبانی هستی فقط فحش بده

*******************************
زمانی که من به سخنانی که تا حال گفته ام می اندیشم به حال مردمان لال غبطه می خورم

*********************************

خوابیدن سخت ترین کار دنیاست چون شما برای انجام دادنش باید تمام روز را بیدار بمانید

*********************************
زیبا حرف زدن باعث موفقیت شما می شود اما زیبا حرف زدن در حالی که چماق کلفتی هم در دست دارید باعث موفقیت بیشتر شما می شود .

*********************************
تعداد مدالهایی که چین میاره, خیلی به تعداد ورزشکاراش تو المپیک
ربط نداره, شما فک کن یه میلیارد و نیم آدم برات دعا کنن؛
دفعه اولتم باشه بازی میکنی, اقلن نقره رو میاری..... :|

*********************************

ناسلامتی حدیث داریم که میگه : به فرزندانتان شنا و تیراندازی بیاموزید!....... همه مدال های شنا و تیراندازی به کفار رسید که :|

*************************************
تو دوران ابتدایی هر کی اول از سر جلسه امتحان پا میشد بیست میشد.
اما تو دانشگاه هر کی اول پا شد،یعنی بدجور گند زده.

***********************************

ماهور دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ب.ظ

امروز خورشید درخشان‌تر است

و آسمان آبی‌تر

نسیم زندگی را به پرواز می‌کشد

و پرنده آواز جدید می‌سراید

امروز بهاری دیگر است

در روز تولد مهربان‌ترین

در میلاد کسی که چشمانم با حضورش بارانی است

امروز را شادتر خواهم بود

و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد

جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد

تمامی گلها و سبزه‌ها در میهمانی ما خواهند سرود

ای مهربان‌ترین

روزهای زندگی هر روز گوارا باد

میلادت مبارک

شمسی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 ق.ظ

رفتم آلبالو بخرم ... یارو میگه بریزم تو پلاستیک؟پَ نه پَ همینجوری دونه ایی بده بندازم دور گوشم خوشگل شم !!!

***********************************

بابام یه دفترچه راهنما داره مطالعه میکنه میگم :(( ا بابا دفترچه گازه ؟؟ )) میگه پَ نَ پَ دفترچه راهنمای تویه ! دارم دنبال چگونگی بازگردانی به تنظیمات کارخانه میگردم میخوام آدمت کنم !

*********************************

یارو با موتور زده بهم، خوردم زمین سرم شکسته داره خون میاد اومده میگه سرت داره خون میاد؟
پَ نه پَ من خود نویسم جوهرم پس دادم

****************************

یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پُست ، جعبه رو گذاشتم رو ترازو کارمنده اومده میگه می خوای پُست کنُی ؟!
گفتم : پَ نه پَ اومدم وزنش کنم ببینم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم !

*******************************

یه مگس سقوط کرده تو آبگوشتم ، مامانم میگه عوضش کنم برات ؟
میگم پَ نه پَ من همینو میخورم برو یکی تازه شو واسه مگسه بیار !!

***********************************

رفتم مغازه میگم آقا یه شیر بدین
میگه شیر پاکتی ؟
میگم پَ نه پَ بی زحمت یه شیر جنگلی بدین خواهرزادم خیلی شیطونه میخوایم بترسونیمش !!

********************************


رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون،داداشم میگه یعنی مرده؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــ دوگانه سوزش کردم وقتی آب نیست با هوا کار میکنه

*****************************

گوشیمو سایلنت کردم، رو میز میلرزه … میگه داره زنگ میخوره ؟!؟!
پَ نه پَ خربزه خورده فکر اینجاشو نکرده !

**********************************

بعد از چند ساعت عمل بچم به دنیااومده با کلی ذوق به بابام
نشونش می دم.میگه بچته؟؟؟!! میگم پَــــ نَ پَــــ اینو الان
از اینترنت دانلود کردم نسخه آزمایشیه واسه تست تا اصلش بیاد!!!

***************************************

داشتم میرفتم باشگاه وسط راه یادم اومد یه چیزی رو یادم رفته،
برگشتم خونه.در زدم داداشم در رو بازکرده با تعجب میپرسه
قاسم تویی؟!!!نرفتی باشگاه؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ قاسم رسید من دیلیوریشم…

*************************************

ناهار رفتم خونه خواهرم .شوهرش جلو من میگه داداشت که باز اینجا پلاسه،ناهار میمونه؟
خواهرم گفت پ ن پ تو با اون خواهرو مادر داغونت بیاین من غذا بپزم.شوهرش ترسید تند گفت بگم غلط کردم.خواهرم گفت پ ن پ یه عذرنامه واسه سازمان ملل بنویس.بعد شوهرشو پرت کرد بیرون.
گفتم دمت گرم آبجی،از من دفاع کردی؟گفت پ ن پ برای دفاع از مجرم مورد نظر وکیلم تا به عقد دائم در بیاورم.داشتم میخندیدم.گفت کوفت گمشو بیرون.
کلا اعصاب نداره

***********************************

طالبی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:59 ب.ظ

گاه آدمی در بیست سالگی می میرد ولی در هفتاد سالگی به خاک سپرده می شود... صادق هدایت

طالبی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ب.ظ

می گفت :
پایِ رفتن ندارم
با سر رفت ... !

طالبی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:03 ب.ظ

یه پشه اومده بود تو اتاقم
اومدم بزنم تو سرش
تا منو دید گریه اش گرفت
بهم گفت این رسم مهمون نوازی نیست
من 6 ماه نبودم فکر کردم دم در برام میخوای گاوی گوسقندی چیزی بکشی
توی بی معرفت حتی یه پارچه هم نصب نکردی
دستاشو باز کرد و منو بغل کرد
گفت دلتنگت بودم رفیق
بهش گفتم بیا یه خورده دم گوشم ویز ویز کن...
اصلا صداش مثل لالایی دلنشین بود
الانم چایی و شیرینی و آجیلشو خورده و تخت خوابیده
بیچاره حق داشت خسته راه بود
فردا قراره از خاطرات 6 ماه گذشتش برام بگه...

طالبی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو!

دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مسئله خاصی نیست
مسئله خاص از اونجا شروع میشه که : سوسکه ناپدید میشه… !!

سلامتیه پـــــت و مــــت
چون نه هیچی تو مغزشون بود،نه هیچی تو دلشون!

یه مثل کامپیوتری هست که میگه :
حال ما اینــقــدرا هـم خوب نیست ، فـتـوشـاپــه !

راستی یکی از دغدغه های دوران کودکی من این بود که “ نخ ” وسط نبات چی کار می کنه آخه؟!


از من به شما نصیحت:
کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه
بیشتر از همه تنهاست
اون رو تنها نذارید
چون هیچوقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره …


طالبی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:48 ب.ظ

اگه امشب سر سجاده سبز، دل مهربونت لرزید و قطره اشکی گوشه چشمای پاکت رو نمناک کرد، به یاد ما هم دستی به آسمون بلند کن... شاید خدا به حرمت نفس آسمونی فرشته‌های زمینی‌اش گوشه چشمی هم به ما بندازه.

فرا رسیدن لیالی قدر و شهادت مولی الموحدین حضرت علی(ع)بر تمامی اصحاب صندوقچه تسلیت باد.تو این شب های مبارک ما رو هم از دعای خودتون فراموش نکنید و به یاد همه باشید مخصوصا همه ی مریضا و نیازمندا.التماس دعا.

ماهور سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:54 ب.ظ

من یادم رفت بگم معذرت میخوام اون تبریک تولد بالایی مال مقدسه جونم هستش;)

شمسی چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:47 ب.ظ

امام صادق (ع) فرمودند :
مقدرات در شب نوزدهم ماه رمضان تعیین در شب بیست و یکم تایید و در شب بیست و سوم امضا می شود .
تقدیر نیکو و با برکت برای شما و خانواده از خداوند متعال آرزو دارم .

التماس دعا

ان شاالله خداوند تقدیر همه را خیر بگرداند

طالبی پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:15 ب.ظ

سلام ماهور عزیزم.یک دنیا ممنون.ولی من 9 ام بودم نه 16 ام.ولی بازم ممنون.

گیلار شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:11 ب.ظ


به نام خدا



از خدا پرسیدم:

خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟

خدا جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،

با اعتماد زمان حالت را بگذران

و

بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است

فقط

اگربدانید که چطور زندگی کنید

·مهم این نیست که قشنگ باشی ،

قشنگ این است که مهم باشی!

حتی برای یک نفر

·مهم نیست شیر باشی یا آهو

مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی

کوچک باش و عاشق...

که

عشق می داند آئین بزرگ کردنت را

· بگذارعشق خاصیت تو باشد

نه

رابطه خاص تو باکسی

· موفقیت پیش رفتن است

نه

به نقطه ی پایان رسیدن

· فرقى نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران...

زلال که باشی، آسمان در توست

گیلار شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:24 ب.ظ


سلام به همه ی دوستان و صاحبان کلبه

خدا قوت و ممنون

انشاا... طاعات و عبادات همگی مقبول درگاه حق واقع بشه

سلام استاد عزیز

خوب هستید انشاا...؟

نماز و روزتون قبول باشه

شرمنده مدتی سعادت نداشتم خدمت برسم جای همگی خالی مسافرت بودم البته کامپیوترم هم خراب شده بود
چقدر هم زود زمان میگذره

استاد تو این روزا و شبای عزیز به یاد من هم باشید
بسیار محتاج دعایم

ممنون

سلام
خدا را شکر
نماز و روزه های شما نیز قبول ان شاالله

بانو ایرانی شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:04 ب.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

سلام




شب قدر است و قدر آن بدانیم / نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

به درگاه خدا غفران و توبه / به شرطی که سر پیمان بمانیم . . .
j, hdktvwjhd Hov hgjlhs nuh

سلام
امید که آمرزیده باشد

بانو ایرانی دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:03 ق.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

بفضی که ....
زلزله آدربایحان

شمسی دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:03 ب.ظ

اخلاقیات ما ایرانی ها

مهمونی می دیم اونهایی که دوست داریم و نداریم رو دعوت می کنیم. یواشکی به لباسای اونهایی که دوست نداریم می خندیم. بعد که رفتند با دوستهای خودمونیمون می شینیم به حرفهاشون می خندیم! توی مهمونی واسه همدیگه جوک ترکی می گیم! جوک لری می گیم! اصفهانی ها رو مسخره می کنیم. می گیم کاشونی ها ترسواند! رشتی ها بی غیرتند! کردها متعصب هستند! آبادانی ها لاف می زنند!

پایین شهریها رو آدم حساب نمی کنیم! مرز بین پایین شهر و بالای شهر رو هم خودمون تعیین می کنیم! اونها که از قلهک پایینتر رو قبول ندارند شیک ترند! وقتی یکی از فامیلهامون شهرستان زندگی می کنه و ما یهویی از دهنمون می پره فوری توضیح می دیم که طرف بخاطر شغلش که مدیر فلان کارخونه است اونجا زندگی می کنه!

بشقاب و لیوانهای فرانسوی می خریم! لوسترهای ساخت چین می خریم! شکلات آیدین هدیه نمی بریم چون ایرانیه کلاسش پایینه!

موقعی که اتوبوس میاد حمله می کنیم! اگه اوضاع بحرانی بشه با آرنجمون می زنیم به کناریها راه رو باز می کنیم! آخه خسته هستیم باید زودتر بریم خونه! وقتی کسی نباشه هم همین که می شینیم با ماژیک پشت صندلی ها یادگاری می نویسیم که دفعه دیگه که سوار شدیم به دوستامون هنرمون رو نشون بدیم!

شب چهارشنبه سوری ترقه پرت می کنیم پشت پای زن همسایه که وقتی پرید بخندیم! وقتی تیم فوتبال مورد علاقه امون توی مسابقه می بازه شیشه اتوبوس واحد رو می شکنیم! سیزده بدر گند می زنیم به طبیعت! یعنی همیشه اینکارو می کنیم نه فقط سیزده بدرها!

فحش خواهر و مادر می دیم به همدیگه! به دین و مذهب! و عربها و غیره! اما تا یه مشکلی پیش میاد میگیم یا فلان امام!! و در لوس آنجلس هم بیشتر سفره حضرت عباس باز میکنیم تا توی تهران..

ما همه مادرزادی سیاستمدار به دنیا اومدیم اما استراتژی تک تکمون با همدیگه و با تمام دنیا متفاوته برای همین در هیچ موردی باهم توافق نداریم و بازهم به هم فحش می دیم! سه تا که میشیم پنج نظر متفاوت داریم و هممون خیال میکنیم حق داریم.

ما به اجدادمون خیلی احترام می ذاریم! مخصوصاً داریوش و اینها! وقتی سر قبرشون میریم حتماً یه یادگاری هم با هرچی که دستمون باشه روی در و دیواراش می کنیم!

ما روز عاشورا تاسوعا نذری می دیم! اما برای اینکه زعفرون گرونه روی پلو گلرنگ می ریزیم!

ما احتمالاً غیر از شمال ایران و مشهد جای دیگه ای از ایران رو ندیدیم اما حتماً دوبی رفتیم و فروشگاه عرض الهدایا رو دیدیم! بی برو برگرد هم یه عکسی توی صحرا روی شنها گرفتیم که به همسایه ها نشون بدیم!

ما رانندگیمون حرف نداره! رانندگی بدون فحش و فضیحت برامون معنی نداره! چراغ راهنمایی عابرپیاده، موتورسوار های آدمخور ...... فقط یک کلمه از هر مورد کافیه !

ماها سینما نمی ریم و عوضش عشق می کنیم قبل از اینکه فیلم روی پرده سینما بره ما سی دیشو ببریم خونه!

ما - مخصوصاً لوس آنجلسی هامون- وقتی کانال تلویزیونی درست می کنیم یا همینطوری آب دوغ خیاری میارندمون توی یه برنامه ای مجری بشیم یا گزارش بدیم یا خدای نکرده به عنوان کارشناس حرف بزنیم از هر سه تا کلمه ای که می گیم چهار تاش انگلیسیه اونهم با هزار تا عشوه و ناز و غمزه شتری و صد البته تلفظ صد درصد غلط !

ماها عاشق رقص عربی هستیم! هرچی هم سنمون میره بالاتر علاقه امون به این رقص که تا ابد یادش نمیگیریم هی بیشتر و بیشتر میشه و اصرار می کنیم که باید توی همه مهمونی ها هنرمون رو نشون بدیم!البته دوستان خیلی اصرار می کنندا وگرنه ماها همه خجالتی هستیم و رقصمون نمیاد.

ما توی خیابون زل می زنیم به زن ها! کوچیک یا بزرگ مهم نیست! مهم اینه که وقتی خانومه نزدیک شد حتماً یه متلک آبدار نثارش کنیم ......... ما از اینکارا خیلی می کنیم!

به آذری ها متلک میگیم، اونارو مسخره میکنیم و براشون جوک میسازیم ولی بهترین دوستامون آذری هستن!


اما سه چیز برای ما خیلی مهمه:

یک: ما هیچ وقت اجازه نخواهیم داد که روی هیچ نقشه ای خلیج فارس به خلیج عربی تبدیل بشه!

دو: حواسمون هست که هرجا اسمی از فیلم سیصد برده شد اعتراض کنیم نامه بنویسیم طومار اینترنتی امضا کنیم که چرا قیافه ما ایرانیها رو اینقدر وحشتناک کشیدند! آخه ما ایرانیها اونقدرا هم وحشتناک نیستیم!
سه: دولت کشورمون باید مثل دولت سوئد و نروژ باشه.. دموکرات / عشقی / مهربان. با یک شرط: ما همون "آدم" هایی که در بالا گفتیم بمونیم!!!

اگر لافزنان از ترس در لانه ها نخزیده بودند الآن ریای سیاه نمایی وچه و چه شان بلند می شد.
ریاکاران یکی بودند یک!

شمسی دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:34 ب.ظ

روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛ از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟
سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر لویی او را صدازد وگفت من علت را میدانم، زمانی که تو 3سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود!
و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!
فلسفه ی عمل تمام شده ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد!
آیا شما هم این نیمکت را در روان خود ،خانواده و جامعه مشاهده میکنید؟

بانو ایرانی سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ق.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

سلام
زلزله زدگادن تبریز رو باغاتحه و صلوات و والعصر
حدافل حدافل یاری کنیم نحتی تگه نخوایم تو فیلممون یاتبلیغات صداسیما یا...گوشهای از این دردو رو به تصویر بکشیم

سلام

بانو ایرانی چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:08 ق.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com


اما ازنظر اعتقادی با توجه به شرایط موجود و پایبندی به اصول و قواعد اسلامی و حاکم بودن جریان اخلاقی در کشورمی‌توان تا حد زیادی اضطراب و نگرانی بانوان را در این موضوع مورد بررسی قرار داد ،چرا که مباحث اعتقادی و ارزش های حاکم درجامعه در روابط افراد و گروه های مختلف تاثیرگذار است.

راه اندازی تاکسی های تلفنی ویژه بانوان و ایجاد شبکه های تاکسیرانی با تمامی مخالفت ها وموافقان سرسخت سرانجام در کشوراجرایی شد و این در حالی است که پس از گذشت چند سال از اجرای این طرح نه تنها شاهد استقبال چشمگیر بانوان از این تاکسی‌ها برای تردد درسطح شهر بلکه به عنوان یک منبع درآمد و کسب روزی حلال هستیم.

به اذعان بسیاری ازبانوانی که از این تاکسی ها استفاده کرده اند، مهم‌ترین ویژگی این وسیله نقلیه امنیت است و حضور زنان به‌عنوان رانندگان تاکسی علاوه بر امنیتی که به همراه می‌آورد، موجب آرامش خاطر مسافران در طول مسیر می شود، به صورتی که براساس داده‌های یک تحقیق میدانی در رابطه با تاکسی های بانوان بیش از نیمی (2/52درصد) از پاسخگویان در مورد میزان اطمینان‌بخش بودن سیستم امنیتی این تاکسی ها رضایت دارند و اکثریت بانوان مورد مطالعه (8/97درصد) نیز رعایت شئونات اخلاقی توسط رانندگان این تاکسی‌ها را به میزان خوب ارزیابی کرده‌اند.

به نظر می‌رسد با توجه به این‌که نیمی ازجمعیت جامعه را زنان و دختران تشکیل می‌دهند و مشارکت زنان در زمینه‌ اشتغال و فعالیت‌های اقتصادی روز به روز بیش‌تر می‌شود و متعاقب آن نیاز به رفاه اجتماعی در سطح فردی، اجتماعی و گروهی روند رو به رشدی خواهد داشت، در حال حاضر امکانات رفاهی همچون تاکسی‌های مخصوص و یا پارک ویژه بانوان متناسب با جمعیت این قشر از جامعه و پاسخگوی نیازهای آنها نیست، گسترش و توسعه روزافزون امکاناتی نظیر تاکسی بانوان و یا پارک‌های اختصاصی می‌تواند در شرایط کنونی تا حد زیادی در ارتقای امنیت وآرامش خاطر بانوان اثر گذار باشد.

فراموش نکنیم، توجه به نیازهای اساسی بانوان زمینه مشارکت این قشر از جامعه را در بخش های مختلف فراهم می‌کند و مشارکت بدون دغدغه زنان در بازار کار، همواره موجب افزایش سطح تولید و درآمد سرانه کل جامعه می‌شود

بانو ایرانی چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ق.ظ

کته قابل توجه اینجاست که این رفتارها تنها مختص به اذیت و آزارهای جنسی و رفتارهای سکسولاریته نمی شود و در برخی موارد نگاه های معنادار یک مرد در تاکسی و اتوبوس به زنان و دختران، زمینه فشارهای روحی و روانی را برای زنان و دختران فراهم می کند. شاید نصب این اطلاعیه در تمامی وسایل حمل و نقل عمومی ضروری باشد:« آقایان محترم! لطفا رعایت کنید»

علل و عوامل به وجود آمدن این موضوع و دغدغه بانوان در این زمینه را باید در ابعاد گوناگون اجتماعی و اعتقادی مورد بررسی قرار داد، امنیت مسافران در وسایل حمل و نقل عمومی از جمله مواردی است که در قالب امنیت فردی و اجتماعی و مسائل حقوق شهروندی تعریف می شود و چنانچه این موضوع به هر دلیل دچار خدشه و تزلزل شود ،مفهوم کلی امنیت دچار اختلال شده و در نهایت این شهروندان هستند که با نا امنی های روحی و روانی مواجه می شوند.

خانم ها به لحاظ شرایط فیزیکی و روحی خاص دروضعیت های مختلف آسیپ پذیرترند و تجربه نشان داده که در برخی از موارد اضطراب‌های موجود درسطح شهر باعث بر هم خوردن تعادل روحی و روانی و در نتیجه مشکلات فروانی برای بانوان در سطح شهرها به ویژه شهرهای بزرگ می شود.

اما ازنظر اعتقادی با توجه به شرایط موجود و پایبندی به اصول و قواعد اسلامی و حاکم بودن جریان اخلاقی در کشورمی‌توان تا حد زیادی اضطراب و نگرانی بانوان را در این موضوع مورد بررسی قرار داد ،چرا که مباحث اعتقادی و ارزش های حاکم درجامعه در روابط افراد و گروه های مختلف تاثیرگذار است.

راه اندازی تاکسی های تلفنی ویژه بانوان و ایجاد شبکه های تاکسیرانی با تمامی مخالفت ها وموافقان سرسخت سرانجام در کشوراجرایی شد و این در حالی است که پس از گذشت چند سال از اجرای این طرح نه تنها شاهد استقبال چشمگیر بانوان از این تاکسی‌ها برای تردد درسطح شهر بلکه به عنوان یک منبع درآمد و کسب روزی حلال هستیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد