کلبه آشنا شماره ۳

به نام خدا 

سلام 

امیدوارم خانم ارمز و سایر دوستان نیز کماکان همراه آشنا باشند. 

 

ممنون 

استاد

نظرات 112 + ارسال نظر
آشنا شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:37 ب.ظ

جوانی بگذرد...


غمت در نهانخانه دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشین

به دنبال محمل سبکتر قدم زن
مبادا غباری به محمل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخاست مشکل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند

به پا گر خلد خار آسان بر آرم
چه سازم به خاری که بر دل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه ام ناقه در گل نشیند

خوشا کاروانی که شب را طی کرد
دم صبح اول به منزل نشیند

نوایی نوایی نوایی نوایی
همه باوفایند تو گل بی وفایی

الهی برافتد نشان جدایی
جوانی بگذرد تو قدرش ندانی...

آشنا دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:58 ب.ظ

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید

با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم

گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس

غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا ؟

نمی دانم چرا ؟ شاید خطا کردم

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،

نمی دانم چرا ؟

شاید به رسم و عادت پروانگی مان

باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم



آشنا چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ق.ظ

گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد می برند

پرتاب سنگ کودکی بازیگوش می تواند یادآور پرواز باشد .
پرواز و آسمان را بخاطر بسپار ...

آشنا چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ

در سرزمینی که سایه آدم های کوچک بزرگ شد
در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است!!!

ارمز پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:07 ب.ظ

دلم گرم خداوندیست،

که با دستان من

گندم برای یاکریم خانه می ریزد !

چه بخشنده خدای عاشقی دارم ،

که می خواند مرا

با آنکه می داند گنهکارم !

دلم گرم است ،

می دانم ،

بدون لطف او

تنهای تنهایم...


برایت من خدا را آرزو ددارم

آشنا شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:52 ب.ظ

سلام استاد
خوبید؟
نمیدونم چرا دوس دارم یه کم باهاتون درددل کنم
استاد خیلی سخته زندگی
خیلی سخته که به اعتمادت خیانت کنن
خیلی دردآوره
استاد خیلی سخته که درد داشته باشی و تنها باشی
استاد خیلی سخته که نزدیکترین افراد بهت تو نزدیکترین مکان بهت باشن و تنها باشی
استاد میشه برام دعا کنین

سلام
خائنین بی بته های بی بنیان قوی خانوادگی و اشخاص عقده ای هستند
تنهایی فی نفسه امر بدی نیست.
ان شاالله شرایط خوب می شوذ

سعی کنید با یک آی پی کار کنید
بی بته ها-همانها که خوب می شناسیدشان(!) هیچ مرزی را رعایت نمی کنند
راستی چه خبر از وبلاگتان؟

آشنا شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:09 ب.ظ

آدمها را آنگونه بخواهیم که هستند نه آنگونه که می خواهیم . حکیم ارد بزرگ


آشنا شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ب.ظ

دلم گرم است ،

می دانم ،

بدون لطف او

تنهای تنهایم

آشنا یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ق.ظ

جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین ، سیب را .فرقی نمیکند؛سقوط ، سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداستبه جاذبه ای می اندیشم که پروازم میدهد ،خدا ...

استاد سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:43 ب.ظ

سلام
پرسیده بودم چرا آی پی هاتان متغیر است؟
در یکی از اولین حضورهای آشنا آدرس وبلا گش قید شده !

استاد دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ب.ظ

سلام
لطفا با من تماس بگیرید.
ممنون

استاد سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:49 ب.ظ

خانم ارمز توصیه نامه های شما آماده است. از خانم گلیان تحویل بگیرید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد