به نام خدا
مانیفست اصحاب صندوقچه
سلام
1- حلول ماه ربیع الاول گرامی باد
همان که پیامبر مژده دهنده اش را مژده بهشت داد.
2-سال 2012 هم که می گویند خبرهایی است! سال اژدها هم که شروع شد.
3-عن قریب صندوقچه سه ساله می شود. سه سالی که با شادی ها و غمها در کنار هم بودیم و به نوعی به صندوقچه معتاد! اگر خدا بخواهد می خواهیم باز هم با هم باشیم. راستی اصحاب صندوقچه باید چه خصلتهایی داشته باشند؟ بد نیست مانیفست خود را در این پست ذره ذره بنویسیم. . البته دوست داریم این گونه باشیم. ان شاالله که آخر و عاقبت همه ختم به خیر باشد.
آمین
به شعور مخاطبشان توهین نمی کنند.
به احدی اجازه توهین به شعورشان را نمی دهند.
نازک دلند.
قاطع اند.
به نام خدا
سلام
ممنون استاد.فکر نمیکنم فرصت بشه. مثل قبل درکلبه آشنا و بقیه دوستان هستم.
سلام
ممنون
پادشاهی پارسایی را دید.گفت:هیچت از ما یاد آید؟
گفت : بلی: وقتی که خدا را فراموش می کنم
اهالی صندوقچه خدا را فراموش نمی کنند
به نام خدا
سلام استاد
امشب یه اتفاق جالب افتاد
اس دادم به آبجی سحر صبوری.گفت امروز توی وسایل سحر وصیت نامه ی منو پیدا کرده.ازش عکس گرفت و برام فرستاد. خیلی جالب بود. یه وصیت نامه ی یک صفحه ای. چقدر معصومیت آدم ها زود از بین می ره. چقدر پاکتر بودم.
چند وقت پیش برای ورود به سایت دانشگاه ارشد اشتباهی شماره ی دانشجویی دوره ی لیسانس رو وارد کردم.خیلی برام عجیب بود .
این روز ها خاطرات رو خیلی مرور می کنم.
با سحر حرف میزدم گفتم دلم برای دکتر عموزاده و دکتر بهزاد تنگ شده. گفت برای بقیه چی؟ دکتر اصغری که تورو به اینجا رسوند. و با تاکید بیشتر گفت دکتر رجبی که بیشتر تورو به اینجا رسوند؟!(آخه تجزیه دستگاهی با دکتر رجبی بود و من افتادم:-))
سحر هنوز مثل اونوقتها جدی و شوخیش معلوم نیست:-)
اعظم بیضایی هم که فقط سر به سرم میذاره میگه ترشیدی:-)
رویا هم که همراه همیشگیه. هم دل و همراه.
همیشه از گفتن خاطراتم لذت میبرم.
به قول همین دوستان عزیزتر از جان توانایی خاصی برای تعریف کردن خاطرات تکراری دارم! بیچاره ها دیوونه شده بودن از دستم:-)
وای یه بار با داداشم از قزوین رفتیم یه استان دیگه .دوتایی. اینقدر براش از خاطراتم گفتم طفلک فقط گوش داد. اومدیم خونه میخندیدا:-) به مامان بابا میگفت اعظم دیوونم کرد:-)
حرفام بیربط بود استاد کلبتونو خراب کرد شرمنده!
دلم برای حرف زدن تنگ شده بود.بازم ببخشید.
استاد فکر کنم برای وبلاگ جدید خیلی خوب اطلاع رسانی نشده. به گمانم بد نباشه در وبلاگ قبلی یه یادداشت برای کسایی که دیر به دیر میان بذارید.من هم اتفاقی متوجه شدم. به قول شما من حواسم به همه جا هست! از بس فضولم به همه جا سرک میکشم:-)
ببخشید استاد پر حرفی کردم.
به نام خدا
سلام
انسان عوض می شود و متاسفانه اکثر ماها به سمت از دست دادن معصومیت پیش می رویم. جمله مرا به یاد آورید که راجع به دروغگویان لافزن بارها امتحان پس داده می گفتم که در سنین پایین این گونه دغل باز و دورو باشند در سنین بالا چه شوند! اما:
اما
صحبتهای شما مرا یاد بسیجی شهید ۱۵ ساله ای انداخت که در ستون گناهان روزانه خودش احساس رضایت یا غرور از شوت منجر به گلش در فوتبال آن روزش را قید کرده بود!
نگران باشید و نباشید! امیدوار باشید.
راستی اگر اشکالی ندارد هر قسمت از وصیت نامه تان را که می توانید برایمان بنویسید. مسلما جزو مانیفست خواهد بود.
در مانیفست اضافه می کنیم:
نگرانند و امیدوار (که معادل آن را قبلا مرتضی-منتظر گفته اند به نظر)
راجع به پیشنهاد هم چشم. عمدی بوده! ان شاالله به زودی در پستی معرفی می کنمش.
ممنون به پدر و مادر سلام برسانید.
چند شخصیتی نیستند!
خود را تافته جدا بافته نمی دانند.
در اجتماع گمند!
در اجتماع کمند!
در اوج شلوغی ها خلوت خود را دارند.
صابرند
مهربان در عین حال مقتدرند
عاشقند
بیشتر از آنکه بخواهند خوش بگذرد سعی دارند خیر بگذرد.
آفزین
ولایت مدار هستند
به نام خدا
سلام
استاد وصیت نامه ی یک صفحه ای من چیزی برای گفتن به دیگران نداره اما پر از نکته برای خودمه.
سلام
به نام خدا
به فکر زیر دستان خود هستند
به نام خدا
مقام آنها را کور و کر نمی کند
به نام خدا
وجدانی بیدار دارند و اگر گناهی مرتکب شوند سراسر اشک و اندوه می شوند و به سوی بخشش خداوند روی می آورند.و از خلق خدا نمی ترسند و با شجاعت سعی در جبران دارند.
به نام خدا
توکلشان واقعی و در مشکلات مانند کوه استوارند
به نام خدا
افکاری پاک دارند
به نام خدا
زندگیشان دارای هدف و برنامه است.
به نام خدا
حضورشان ضعیفان را شاد و قدرتمندان را ناراحت میکند.
طرفدار حق اند حتی اگر بهای آن از دادن مال و مقام و حتی جان باشد.
به نام خدا
پر از احساس
آفرین بر شما
۸تا مانیفست از خانم رحیمی نژاد!!!
خسته نباشی اعظم جان . راستی منم قابلیت خاصی در تعریف خاطرات تکراری دارم !
شجاعند
از لافزنان بی زارند
کسانی که دنیایی از آنها می ترسند-از آنان می ترسند
خصم زیاده خواهانند
در زندگی شان احترام واقعی گزارده اند واحترام واقعی دیده اند
عقده ای نیستند
سعی می کنند به دادگاه نروند-می بخشند-اما اگر قرار به دادگاه رفتن شد قصاص می کنند!
از کسی سوء استفاده نمی کنند
با شرافت زندگی میکنند و با شرافت هم می میرند
ان شاالله
شرافتمندانه و جوانمردانه با دشمنان خود رو به رو می شوند
اهل دغل بازی نیستند
صبح ها که از خواب پامیشن هیچ ماسک و صورتکی بر چهره نمیزنن
آفرین
همیشه رو و صادقانه بازی می کنند
از شب اول قبر خود می ترسند
باور دارند که روزی خواهند مٌرد
شاعرانه زیبا!
خدا ترسند
قدر شناسند
متواضعند
گمنام اند
معمولا خطاهای دیگران را به رخشان نمی آورند
در به رخ آوردن خطای خطاکاران لافزن که خطای خود را نپذیرند و باز هم جدل کنند و لاف بزنند بسیار بسیار سنگدل اند!
خیلی ها آرزوی چای خوردن با آنان را دارند!
خیلی ها منت چای خوردن با آنها را می کشند!
در این گونه موارد آن چنان سخت اند که حتی مغرور به نظر می رسند
با تمام سادگی شان باز هم مورد حسادت شدید برخی انسانهایند