نوروز مبارک

به نام خدا 

 

نوروز-روز نو-روز زایش خورشید روز پندار نیک-گفتار نیک و کردار نیک بر همه نیک اندیشان مبارک باد. 

ان شاالله در نوروز سرنوشت حاضر ودر رکاب باشیم.

نظرات 72 + ارسال نظر
رحیمی نژاد یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ

روزی پسر کوچکی از خواهر بزرگش درباره خدا سوالی پرسید.
او سوال کرد آیا کسی تا به حال خدا را دیده است؟
خواهرش در حالیکه مشغول مطالعه بود به تندی پاسخ داد: نه.
البته که نه! خدا در جای دوری از بهشت است
و هیچ کس نمی تواند او را ببیند.
روز های زیادی گذشتند اما این سوال همچنان در ذهنش باقی مانده بود.
بنابراین به نزد مادرش رفت و پرسید: مامان آیا کسی تا به حال خدا را دیده است؟
مادرش مودبانه پاسخ داد: نه. خدا روح است و در قلب های ما ساکن است.
اما ما هرگز نمی توانیم او را ببینیم.
پسرک کمی راضی شد اما هنوز متعجب بود.


چندی بعد پدربزرگش او را به ماهیگیری برد.
آنها زمان خوبی را با هم گذراندند.
خورشید با شکوه استثنایی در حال غروب بود
و پدربزرگ به آرامی به زیبایی خیره کننده آن چشم دوخته بود.
در چهره ی پدربزرگ صلح و رضایت عمیقی نقش بسته بود.
پسر کوچک لحظه ای فکر کرد و سرانجام با تردید گفت:
پدربزرگ، فکر کنم شما بتوانید پاسخ سوال حیرت انگیز مرا پس از مدت ها بگویید.
آیا کسی تا به حال واقعا خدا را دیده است؟
آن پیرمرد همان طور که به حرکت آرام آب خیره شده بود حتی سرش را برنگرداند.
زمانی طولانی سپری شد و او سرانجام پاسخ داد:
پسرم، راستش را بخواهی من به جز خدا هیچ چیز دیگر را نمی توانم ببینم...

رحیمی نژاد یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

ِالٰهی کَیفَ اَدْعُوکَ وَاَنَااَنَاوََکَیفَ اَقْطَعُ رَجائی مِنْکَ وَاَنْتَ اَنْتَ اِلٰهی

خدایا چگونه تو را بخوانم در صورتیکه من من (معصیت کار) هستم و چگونه امیدم را از تو قطع کنم در صورتیکه تو تویی (که با نیک وبداحسان می کنی)

اِذٰالَمْ اَسْئَلُکَ فَتُعْطِینی فَمَنْ ذَاالَّذی اَسْئَلُهُ فَیعْطینی اِلٰهی اِذٰالَم اَدْعوُکَ

خدایا هر گاه از تو درخواست نکردم تو به من عطا فرمایی پس کیست آنکه چون درخواست کنم عطا می کند خدایا هر گاه تو را نخوانم با حاجتم بر آوری پس

فَتَسْتَجیبُ لی اِلٰهی اِذٰا لَمْ اَتَضَرَّعْ اِلَیکَ فَتَرْحَمُنی فَمَنْ ذَاالَّذی اَتَضَرَّعُ

کیست آنکه هر گاه او را بخوانم حاجتم روا می گرداند خدایا هر گاه زاری به در گاه تو نکرده ام باز به من ترحم می کنی پس کیست آن که چون زاری کنم

اِلَیهِ فَیرْحَمُنی اِلٰهی فَکَمٰا فَلَقْتَ الْبَحْرَلِموُسیٰ عَلَیهِ السَّلامُ وَ نَجَّیتَهُ

ترحم خواهد کرد خدایا چنان که دریای نیل را برای موسی علیه السلام شکافتی و او را(با قومش) از دریا نجات دادی

اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّی عَلیٰ مُحَمَّدﹴ وَ ٰالِهِ وَ اَنْ تُنَجِّینی مِمّٰا اَنَا فیهِ وَ تُفَّرِج

پس از تو درخواست می کنم که درود فرستی بر محمد و آل او و مرا هم از این حالی که در او هستم (از پریشانی و بیچارگی) نجات بخشی و به من فرج

عَنّی فَرَجاﹰ عٰاجِلاﹰ غَیرَ ٰاجِلﹴبِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِمینَ

و گشایش عاجل عطا کنی به فضل و رحمت (نا منتهای ) خود ای مهربان ترین مهربانان عالم



ممنون از کامنتهای زیبا

سلمان رحمانی یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ب.ظ

الهی!
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

که به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی

رحیمی نژاد دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:51 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
استاد یکی از دوستام که دوره ی کار آموزی باهاش دوست شدم ازم یه خواهشی کرده. گفت از استادام بپرسم برای ارشد بیوشیمی چه کتابایی باید بخونه؟ شما میدونید استاد؟
ممنون

سلام
نه! اما به ایشان یگویید در دفترچه راهنما ببیند چه درسهایی را باید امتحان بدهد و سپس در اینترنت سرفصلهای آن دروس را جستجو کند. در آخر سرفصلها نام کتب درج شده است.
در هر حال برای خواندن از نمونه تست غافل نشود.

گیلار دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ

به نام خدا

سلام...

خودم برایش می‌گویم ......

چند روز پیش دختر کوچولوی سه ساله‌ی یکی از دوستانم که اومده بود خونه ی ما

با دیدن سوسک در آشپزخانه ما ذوق کرد و جلو رفت تا با دست کوچکش سوسک را ناز کند

مامانش گفت خونه جدیدمون پر از سوسک بود وقتی این به دنیا آمد برای این که اذیت نشه

هر روز رفتیم با سوسکها حرف زدیم و بازی کردیم. آوردیمو آن‌ها را شریک کردیم در روزمرگی‌هایمان

گفتیم قانون خانه را عوض کنیم طوری که سوسک دیگر باعث چندش و وحشت و ناآرامی ما نباشد

ولی من چه؟؟هنوز...


ترس های کودکی ام پا برجاست


ناخوابیهای من


و شنیده هایی از


دیو و غول


کاش


بیشتر از صورت مهربان خدا


می گفتند


تصمیم دارم خودم برای فرزندم بگویم ریشه تمام ترس هایم را

خودم برای فرزندم می‌گویم. یک روزی می‌نشینم و همه‌ی این‌ها را برای بچه ام تعریف می‌کنم

وقتی این کار را می‌کنم که بچه‌ام هنوز فرصت زیادی داشته باشد تا این‌ها را هضم کند

و بعد از یاد ببرد

فرصت داشته باشد بپذیرد اما فراموش کند لحظه‌ی پذیرش را

همان‌طور که احتمالا درد لحظه‌ی به دنیا آمدن را فراموش کرده است

اول از همه مرگ را برایش تعریف می‌کنم

پیش از این که عزیزی را از دست بدهد و رویارویی‌اش با نیستی خیلی شخصی باشد

پیش از این که ناچار باشد مرگ را همراه با ناباوری و دلتنگی و شیون‌های شبانه بشناسد

برایش می‌گویم که مثل تاریخ مصرف پشت قوطی شیر و ماست می‌ماند

که زندگی در هر چیز و هر کس قرار است تمام شود

برایش می‌گویم که بداند روزی که با مرگی روبرو شود، احساس خشم و حقارت خواهد کرد

و این که آن اندوه ممکن است هیچوقت قلبش را ترک نکند

اما در همان روزگار هم پذیرفتن و فهمیدن نیستی... ساده‌تر از عمری ترسیدن از آن است

خودم برایش می‌گویم که بداند ترس، اصلا" فقط مال آدم بزرگ‌هاست
آنقدر که درآنهاهراس گرفتن دستی هست، ترس از گم شدن نیست

بداند که ترس‌های بزرگ ممکن است در لحظه‌ی تنهایی به سراغش بیاید

روزی که برای خودش آدمی شده باشد و حضور من نتواند دردی از او دوا بکند

آن روز یادش باشد که از ترسیدن خودش نترسد. برایش می‌گویم که ترسیدن یعنی ندانستن

یعنی مطمئن نبودن از ثبات و امنیت

دانستن این که ترس جزئی از طبیعت اوست و بارها خواهد آمد و خواهد رفت

شاید کمک کند که او خودش را وقت ترسیدن آرام کند

شاید کمک کند که ترسیدن غافلگیر و ناتوانش نکند و هنوز بتواند فکری بکند برای خوب کردن خودش

می‌خواهم بداند که گاهی حسادت ممکن است به سراغ آدم بیاید

یعنی این که زمان‌هایی هست که دست آدم از چیزهای خوب دنیا کوتاه می‌شود

باید بداند که گاهی چیزهایی که دوست دارد و فکر می‌کند برای داشتنشان محق است را

به او نمی‌دهند و جلوی چشمش به دیگری می‌دهند

و دیدن دیگریِ خوشحال برای بعضی ها کار ساده‌ای نیست و اگر آدم سعی‌اش را کرد و از پسش برنیامد

باید بداند که حسود است

حسود است و این به معنی محق بودنش نیست.به معنی محق نبودن دیگری هم نیست

حسادت آن قدر تحملش سخت است که بد نیست آدم بشناسدش تا زیادی غصه‌اش را نخورد

شاید به جای این که زیر بارش بشکند سعی کند

از راه آن احساس بزرگ‌تر شود و آزاده‌تر

می‌خواهم برایش بگویم که در دنیا ناامیدی هم هست

ناامیدی معنی‌اش خسته شدن از خوش‌بینی است

و اگر آدم دیگران را به ورطه‌ی تلخی ناامیدی‌های خودش نکشد

خسته شدن هیچ ایرادی ندارد

برایش می‌گویم که خسته شدن ایستگاه آخر نیست و او حق دارد گاهی خسته باشد

حق دارد پا شل کند، آه بکشد، اخم کند

ولی باید بداند که ناامیدی به کسانی که دوستش دارند دخلی ندارد

و خوب نیست کسی امید را از دیگری بگیرد به خاطر ناامیدی خودش

چون رسمش این است که آدم راه خودش را پیدا می‌کند

و امید می‌تواند هزار بار دیگر هم برگردد

می‌خواهم برای بچه‌ام بگویم وقتی که دیگر بچه نباشد چه روزهای زیادی احساس خواهد کرد

که دنیا آن‌طور که من می‌گفتم نبود

که من با هزاری آرزو و ادعا، احتمالا هیچوقت نخواهم نتوانست سوسکی را ناز کنم

و خودم هم خوب می‌دانم نصیحت‌های من نمی توانست فراتر از ترس‌ها و نا‌امیدی‌ها و حقارت‌های خودم برود

پس نمی‌توانست او را همیشه حفظ کند

همینطور که آرزوهای من شاید کوچک بودند برای او

می‌خواهم یک بار برای همیشه به او بگویم که از من آزاد است

که از من دِینی به گردن او نیست.

که او مسئول دلتنگی‌ها و حفره‌هایی که خودم عمری نتوانستم جبرانشان کنم نیست

برای من او آزاد است.

می‌خواهم بنشینم و ساعت‌ها برایش بگویم که من بهشت را زیر پای خودم نمی‌بینم

و همه‌ی عشقی که به پای او میریزم را برای لذت خودم می‌ریزم

و بالاخره حتما می‌خواهم برای او بگویم که این دنیا

بدون عشق نمی‌ارزد

حتی اگر من بگویم

رحیمی نژاد سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:52 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
ممنونم

سلام

۱۳ سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:24 ب.ظ

به نام خدا


آرزوی علی

تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد

آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد

زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر

نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی

گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت

گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل

از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر

بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر

مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت

منبع:پایگاه شهید آوینی

گیلار سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:59 ب.ظ

به نام خدا

سلام

چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد

دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد

هنوز کوچه به کوچه ،حکایت از مردی ست

که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد

چه رفته است به دیوار و در که تا امروز

به نام تو در و دیوار خانه می لرزد

چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟

چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟

هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار

به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد

دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست

که در جواب، زمین و زمانه می لرزد

ز من شکیب مجو ، کوه صبر اگر باشم

همین که نام تو آرند شانه می لرزد

میلاد عرفان پور

عالی بود مخصوصا دو بیت اول که رویایی بود!

۱۳ چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:42 ب.ظ

به نام خدا

گیلار عزیز شعر شما بسیار زیبا و عالی بود.باید به شاعر این شعر یک احسنت جانانه گفت

گیلار چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ب.ظ

به نام خدا

سلام استاد
از اینکه کامنت های قبلیم رو ثبت کردید ممنونم
راستش تازه متوجه همشون شدم

سلام
من ممنونم
فقط مشکل جلوگیری از نفوذ لافزنان پرمدعایی بود که نام و عنوان هم جعل می کنند و تملق از سر و رویشان می بارد و انگ منملق به دیگران می زنند! واقعا بداخلاق و نامردند! اگر چندین باره آزمایششان نکرده بودم نمی گفتم.

گیلار پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ق.ظ


ساختمان جدید هم مبارک باشه استاد
به سلامتی و دلخوشی
عکساش رو الان دیدم
به کوری چشم حسودان ، دانشگاه خیلی شیک تر شده نسبت به اون موقع
دکترای همه گرایش ها رو هم که آوردید،مجددا" تبریک
به امید آینده ای سرشار از موفقیت و سربلندی برای شیمی سمنان

سلام
ممنون
ان شاالله پیشرفت عرضی هم داشته باشه!

گیلار جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:23 ب.ظ

به نام خدا

سلام استاد

سلام 13 عزیز
ممنون
حق با شماست.
خودم نیز بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم
شعر زیر هم از این شاعر بزرگوار است:


دریای تب مرا کف آلود کنید

خود را به هوای دیدنم رود کنید

چشمان حسود ، کور . عاشق شده ام

اسفند برای دل من دود کنید

..........................................

ویرانه ی من را کسی آباد نکرد

هرکس که به من قول وفا داد نکرد

در پهنه ی دشت ، تک درختی بودم

جز صاعقه هیچ کس مرا یاد نکرد

..........................................

(یک ... دو ...سه ...چهار ) شمردم با شک

آهسته به دنبال تو گشتم با شک

حالا که بزرگتر شدم فهمیدم

تمرین جداییست قایم باشک

.........................................

صبحی گره از زمانه وا خواهد شد

راز شب تار برملا خواهد شد

در راه عزیزیست که با آمدنش

هر قطب نما قبله نما خواهد شد

......................................

ای کاش فراغتی فراهم می شد

از وسعت درد قطعه ای کم می شد

این بار مصیبتی که بر شانه ی توست

ایوب اگر داشت قدش خم می شد

......................................

امروز که آیینه جوابش سنگ است

در ذهن زمانه عاشقی هم ننگ است

هر کس که نداند تو خودت می دانی

آقا به خدا دلم برایت تنگ است

سلام

مادر بچه‌ها یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ق.ظ

سلام عید شما مبارک!!!
سلام به همه اهالی صندوقچه.
امیدوارم همگی سلامت باشید.
حالا که آمدم بهترین کار تبریک روز معلم است که نزدیک است.
عارفان علـم عاشـق می شوند / بهـترین مردم معلـم می شوند
عشق با دانش متمم می شود / هر که عاشق شد معلم می شود
روز معلم بر استادان کوچک و بزرگ این جمع مبارک باشد.

سلام

به به! خیلی وقته منتظرتانیم

خوش آمدید

گیلار سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ب.ظ

به نام خدا


صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را

گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج
وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را

«گلستان سعدی»


سلام استاد
روز گرامیداشت مقام معلم را خدمتتان تبریک عرض می کنم
و برایتان عمری طولانی و باعزت سرشار از موفقیت و سلامتی را آرزومندم.




سلام
ممنونم
خدا سعدی و ما را بیامرزد.

بر شما نبز مبارک ان شاالله

گیلار چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:53 ب.ظ

به نام خدا


سلام استاد
ممنونم

امروز با دیدن کلبه جدید دوری و دوستی دیدم دارم از غافله عقب می مونم چون هنوز کلبه ی قبلی اشان را مطالعه نکردم!
این بود که سرکی به کلبه شماره4 اشان کشیدم
البته زیاد بود ماشاالله نرسیدم کامل بخونم
اینقدر سنتز سنتز کردند! یاد سنتز خودمون افتادم
البته بد هم نبود یادم اومد یک تشکر به شما بده کارم!
خدا خیرتون بده استاد، اینجا کلی به دادم رسید!
چون این ترم کلاس سنتز با برنامه ام جور نبود و نتونستم بر دارم و موند برای ترم بعد! داشتم کلی سرزنش می شدم که گفتم در لیسانس گذروندم و اوضاع بهتر شد!
تازه سر کلاس هترو هم پرسیدن چه کسی در آلی 3 هتروسیکل را درس گرفته؟
فقط خودم بودم، دلم خنک شد!
چقدر از (!) استفاده کردم!
استاد ببخشید اگه نمره هام جالب نبود
من عاشق شیمی و مخصوصا" آلی بودم اما هیچ وقت تو خوابگاه حوصله ی درس خوندن نداشتم
درس سنتز هم درس خیلی خوب و مفیدیه واقعا" ذهن رو برای نوشتن مکانیسم فعال می کنه خوشحالم که این واحد رو گذروندم.
کامنت های زیبای این پست رو هم خوندم

دیشب به یاد تو تنها گریستم
فواید نماز شب
بعضی یک ها
گفتم خدایا دوست دارم. گفت:بیش از من؟؟
از خانم رحیمی نژاد عزیز
به نظرم عالی بودند
ممنون
موفق باشید

استاد
کامنت شما راجع به دروغ هم خیلی جالب بود
لطفا" باز هم برامون کامنت بذارید
ممنون

سلام گیلار عزیز
ممنون که هستی

گیلار شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ

به نام خدا


سلام استاد

قافله
این فینگیلیش چه بلایی سر ما آورده!

یاد کلاس اولم افتادم
آخه اون موقع املاء خیلی داشتیم
وای خدا خیلی فلفل بودم
بیچاره معلممون
چه آتیشایی که نمی سوزوندم
چون مامانم از 4 سالگی بهم خوندن نوشتن یاد داده بود(خوب چه عجله ای بود؟!)
واسه همین اصلا" معلممونو تحویل نمی گرفتم
البته چون جدای مدرسه باهم آشنا بودیم
باهاش خیلی راحت بودم
داشت درس می داد جلو جلو واسه دوستم می گفتم
از هیچی هم حساب نمی بردم ،نه دعوا نه تشر نه تهدید!
تا اینکه یه روز خانم معلم با مامانم که خیلی با هم رفیق بودن دردو دل کرد...
مامان خانم هم گفت هر کاری صلاح می دونی انجام بده ،راحت باش
یعنی چی توجه نمی کنه؟!
چشمتون روز بد نبینه
اول اینو بگم که من با دعوا و تهدید و این چیزا از رو نمی رفتم
اما رو دوتا چیز تعصب خاصی داشتم
1.کتک 2.اخراج از کلاس
از نظرم اینا فقط مخصوص بچه های تنبل،بی انظباط،شلخته و
بی شخصیت بود که ازشون بدم می اومد!
خلاصه دوباره من داشتم جلو جلو درس رو واسه دوستم می گفتم که،خانم با عصبانیت گفت برو بیرون
خودت گوش نمی دی حواس بقیه رو هم پرت می کنی
من اول جدی نگرفتم،تازه می خندیدم!
یهو اومد سفت دستمو گرفت و کشید منم به نیمکت بچه ها مثل آدامس می چسپیدم و فقط جیغ می زدمو گریه می کردم
بچه ها هم همه گریه کنان می گفتن:خانم تو رو خدا نبرش!
خلاصه ناظم از سر و صدا اومدو نجاتم داد
واسه من مهم فقط این بود که از کلاس بیرون نرفتم!
البته از اون روز به بعد دیگه سر کلاسش تکون نخوردم
این خاطره هر وقت یادم می آد کلی به صحنه ای که سفت به نیمکتا چسپیده بودم می خندم

راستی استاد درست متوجه شدم؟
استاد نمونه شدید؟
تبریک می گم
البته شما همیشه نمونه اید

یاتونه ما ترم اول بودیم شما استاد نمونه شدید؟

مراسم تجلیل سبز:
دکتر عموزاده استاد نمونه شدند
یک داستان اسپانیایی تعریف کردند
"یک فرد شبی خواب می بیند که تمام زندگیش از ابتدا تا انتها از جلوی چشمانش رد می شود،در لب ساحل دو رد پا می بیند!
یکی جای پای خودش و دیگری ....
از خدا می پرسد: این جای پای کیست؟
خدا می گوید جای پای من که همه جا با توام
اما مرد در بعضی جاها تنها یک رد پا می بیند! جاهایی که سخت ترین لحظات زندگیش بوده!
از خدا می پرسد:پس چرا اینجاها با من نیستی؟
خدا می گوید: بنده ی من آن لحظات سخت ترین لحظات زندگی تو بوده و من تو را در آغوش گرفته بودم"

11 شب 12 اردیبهشت سال....
اشک چشمام بند نمی آد خدای مهربونم چقدر این داستان رو استاد به موقع تعریف کردن
دوست دارم خدا جونم
دوست دارم استاد

این عین چیزیه که تو سر رسید خاطرات ترم اولم نوشته بودم
تازه
روز قبلشم
گفتین یه چیزیو باید 20 سال بعد به بچه ام بگم!

دیگه بسه خیلی حرف زدم

ممنون


سلام

بله! آن یک ردپا مال وقتی است که از پا افتاده ایم و خدا ما را به دوش می کشد.

ممنون از این همه احساس.

نمی خواهیم اذیت بشوید اگر خواستید کلبه گیلار بسازیم؟ ان شاالله پر بار می شود.

گیلار دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:11 ب.ظ

به نام خدا

سلام استاد عزیز

از لطف و توجه شما بسیار ممنون و سپاس گزارم

راستش بدم نمی اومد کلبه ای داشته باشم و در خدمت شما و دوستان عزیز صندوقچه ای باشم

اما نگرانم در شرایط فعلی ام داشتن کلبه باعث بشه فقط سرگرم کلبه ی خودم بشم و از مطالعه و استفاده از مطالب کلبه سایر دوستان غافل بشم
و به دلیل کمبود وقت نتونم کلبه ای مفید و درخور شما و دوستان فراهم کنم

انشاالله شرایط مساعدتر شد و عمری باقی بود حتما" جبران می کنم

باز هم ممنونم و شرمنده

سلام

استاد پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:45 ق.ظ

از خبر آنلاین:

قالیباف: جبهه نرفته‌ها میراث‌خوار جنگ شده‌اند
میراث داران جنگ و نه میراث خواران آن باید به درستی تشخیص دهند امروز سنگر دفاع کجاست، جنگ سال ۶۷ تمام شده اما دفاع تمام نشده و همچنان ادامه دارد و ما باید بدانیم امروز باید کجا دفاع کنیم.
کد خبر: ۲۴۶۹۲۸تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۵
شهردار تهران گفت: امروز و بعد از دوران دفاع مقدس، مایی که در جبهه بوده‌ایم حق نداریم بر کسی منت بگذاریم و اگر دیگران احترامی قائل هستند از بزرگواریشان است؛ ما حق نداریم فخر فروشی کنیم و البته کسانی هم که در جبهه‌ها نبودند حق ندارند جزو میراث خواران جنگ قرار گیرند.

به گزارش ایلنا، محمد باقر قالیباف، امروز در گردهمایی پیشکسوتان امداد، بهداشت و درمان دفاع مقدس که در باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد، ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن ماه رجب و سالروز آزادی خرمشهر، این روز را نقطه عطفی در تاریخ ایران اسلامی دانست و خطاب به رزمندگان حاضر در جلسه گفت: این پیروزی به دست شما و در لوای رهبری امام (ره) اتفاق افتاد.

قالیباف گفت: در دوران دفاع مقدس هر قدر رزمنده‌ها شجاع بودند اگر از پشت خط مهمات نمی‌رسید و مجروحان تخلیه نمی‌شدند، خط سقوط می‌کرد و نقشی که کادر درمانی در این مقطع داشتند بسیار مهم بود، هرچند همه آمده بودند تا جان خود را بدهند اما زمانی که عملیاتی شروع می‌شد رزمنده‌ها باید احساس می‌کردند که در نزدیک‌ترین محل، جان هموطن و همرزمشان که عزیز خانواده‌ای است باید حفظ شود و انصافا بخش مهمی از روحیه، مربوط به امکانات پشت خط بود که رزمندگان احساس کنند جان عزیزانشان نجات می‌یابد و همین موجب تقویت شجاعت آن‌ها در جنگ می‌شد.

وی با تاکید بر اینکه کادر درمانی کشور چه در مدیریت و چه با حضور در میدان جنگ نقش بی‌بدیلی را در دوران دفاع مقدس ایفا کردند افزود: از این رو من وظیفه خود می‌دانم در هر محفلی به ویژه در جاهایی که جوانان هستند و آن روز‌ها را درک نکرده‌اند از این حضور مخلصانه و شجاعانه و آگاهانه بگویم و امیدوارم همانطور که این حضور موجب عزت امروز شما شده، ذخیره‌ای برای آخرت شما هم باشد.

شهردار تهران در ادامه خاطر نشان کرد: امروز اگر به کارنامه دفاع مقدس نگاه کنیم می‌بینیم که نقطه‌ای درخشان‌تر از آن عرصه نداریم و نه تنها در دوره انقلاب اسلامی بلکه در تاریخ گذشته ایران هم، برگ به این زرینی وجود ندارد که در یک نظام اسلامی و ولایی، این ملت اینگونه از کشور، نظام، آرمان‌ها و آب و خاک خود دفاع کنند، آن هم با دشمنانی که با آن شکل آمده بودند.

قالیباف با بیان خاطره‌ای از رشادت‌های شهدای آن دوران افزود: بر این باورم که در دوران دفاع مقدس آنچه که بر جبهه‌ها حاکم بود سنت‌های پایدار الهی بود و نه بخشنامه و امثال آنکه امروز گرفتار آن‌ها هستیم.

وی تصریح کرد: ما هیچوقت لشکرمان را با بخشنامه اداره نکردیم و بین همه ارتباطی برادرگونه و در عین حال بسیار منطقی و منطبق با سنت‌های الهی حاکم بود و به این دلیل برکت و خیر هم به همراه داشت و دیدیم که در عملیات‌هایی که به هر دلیل منیت و غرور بود سرمان به سنگ خورد و شکست خوردیم و هر جا مانند عملیات کربلای ۵ که فکر پیروزی هم نبود آنچنان راه باز می‌شد که فکر آن را هم نمی‌کردیم.

شهردار تهران خاطر نشان کرد: فضای معنوی و منطبق بر سنت‌های الهی آنچنان تاثیراتی بر جوانان آن روز داشت که گاهی خانواده آنان هم متعجب می‌شدند؛ در جبهه غیبت، دروغ و مال حرام خوردن نبود و محال بود دو برادر در مقابل هم بایستند و در موردی بحث کنند و تصور کنی که یکی دروغ می‌گوید و چنین چیزی حتی به فکر کسی هم خطور نمی‌کرد و نتیجه آن شد که این برگ زرین برای همیشه در تاریخ باقی ماند.

قالیباف در ادامه تصریح کرد: اعتقاد دارم امروز هم در اداره کشور در همه عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیازمند همین فرهنگ هستیم و اگر این فرهنگ نباشد هیچوقت کارمان به نتیجه نمی‌رسد.

وی افزود: امروز در سیستم اداری اگر خوب کار کنیم باید از قبل پاداش و ترفیع آن هماهنگ باشد، هشت ساعت کار اداری خود را که انجام نمی‌دهیم هیچ، ۱۲۰ ساعت اضافه کاری هم می‌خواهیم و می‌گیریم؛ ماموریت نرفته را هم رفته می‌گیریم و در زمان اداری کار شخصی انجام می‌دهیم و نتیجه آن را به خانواده خود می‌دهیم. در ‌‌نهایت زمانی که آسیب اجتماعی به سراغمان آمد و بچه‌مان حرفمان را گوش نداد می‌گوییم جامعه اشکال دارد؛ من نمی‌گویم در جامعه اشکال نیست اما مال حرام از حلقوم هر که پایین رفت اثر وضعی خود را دارد و کاری ندارد که آنچه شغلی داشته باشد و خدا تفاوتی در آن قائل نیست.

شهردار تهران خاطر نشان کرد: در حدیث داریم که پرسیده‌اند می‌شود کسی مسلمان باشد و نماز بخواند و روزه بگیرد اما مسلمان نباشد که حضرت در پاسخ فرموده بله کسی که دروغ بگوید، خیانت در امانت کند و خلف وعده کند؛ مسلمان بودن به نماز و روزه نیست.

قالیباف در ادامه تصریح کرد: امروز بعد از دوران دفاع مقدس مایی که در جبهه بوده‌ایم حق نداریم بر کسی منت بگذاریم و اگر دیگران احترامی قائل هستند از بزرگواریشان است؛ ما چه حقی داریم فخر فروشی کنیم و البته کسانی هم که در جبهه‌ها نبودند حق ندارند جزو میراث خواران جنگ قرار گیرند.

وی با اشاره به سخنی از شهید مصطفی چمران که «در دوران دفاع مقدس شیپور جنگ مرز بین مرد و نامرد را مشخص کرد»، گفت: کسی که جبهه نرفته و مجاهدت نکرده و آزمایش و امتحان پس نداده آن هم در جبهه‌ای که رفتنش واجب کفایی بود، حق ندارند جزو میراث خواران جنگ باشند در این میان کسانی هم مانند آیت الله تهرانی با کهولت سن که امکان راه رفتن نداشتند پای برهنه می‌آمدند و مقام معظم رهبری نیز که آن زمان رئیس جمهور بودند با آن همه مسئولیت و مشغله کاری به جبهه می‌آمدند تا اینکه امام بر ایشان جبهه را حرام کردند اما باز هم در روزهای آخر به جبهه بازگشتند.

وی تصریح کرد: با این وجود می‌بینیم بسیاری که آن زمان غایب بودند که البته اشکالی ندارد و ما نمی‌توانیم بگوییم که چرا غایب بودند، امروز جزو میراث خواران جنگ شده‌اند؛ این دیگر ظلم است.

قالیباف خاطر نشان کرد: بعضی وقت‌ها چفیه را به گونه‌ای می‌بندند که اصلا فلسفه آن را نمی‌دانند، آن‌هایی که با این چفیه‌ها روزی نه زخم خود را بسته‌اند و نه زخم همسنگرشان را، آن را سفره نانشان نکرده‌اند، شال کمرشان نکرده‌اند، آتل دستشان نکرده‌اند، نرده بانی نکرده‌اند که با آن رزمنده‌ای را از کانال بیرون آورند، روی آن نماز نخوانده‌اند، روانداز و زیر اندازش نکرده‌اند، به جای ماسک شیمیایی از آن استفاده نکرده‌اند و...؛ اما امروز حاضر هستند از آن سوء استفاده کنند و حتی اگر جایی کسی از آن استفاده کند می‌گویند خیلی منافقی که هرجا لازم باشد چفیه می‌اندازی و هرجا لازم نباشد نمی‌اندازی و همه این‌ها به خاطر پررویی‌های امروز ماست.

شهردار تهران در ادامه گفت: امروز آن چیزی که ما را نجات می‌دهد آن است که همه دست به دست هم دهیم تا میراث دار دفاع مقدس باشیم نه میراث خوار آن.

وی با تاکید بر اینکه امروز اگر به مناسبت فتح خرمشهر دور هم جمع می‌شویم باید با تمام وجود آن را درک کنیم، افزود: در کشور و در بعد مادی و رشد معنوی، امروز و در این مقطع از تاریخ راه سعادت ما حفظ فرهنگ جهاد و شهادت و فرهنگ بسیجی است که تولید شده در دوران دفاع مقدس باشد و این به جهت علمی و با تئوری نیز قابل اثبات است.

قالیباف ادامه داد: من بر این باورم که فرهنگ دفاع مقدس عمیق‌تر از انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس تعمیق پیدا کرد و این بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی امروز ماست و یقین دارم که در همه عرصه‌های پزشکی، فنی و مهندسی، مدیریت، اقتصادی و اجتماعی این فرهنگ است که ما را نجات می‌دهد.

وی در ادامه گفت: در انقلاب اسلامی همه حرف ما این بود که بگوییم اگر اسلام مستقر و ساری و جاری شود مطمئن باشید که ما دنیا و آخرت شما را تضمین می‌کنیم و این مهم‌ترین حرف ما بود که امروز هم پای آن ایستادیم.

قالیباف در ادامه گفت: میراث داران جنگ و نه میراث خواران آن باید به درستی تشخیص دهند امروز سنگر دفاع کجاست، جنگ سال ۶۷ تمام شده اما دفاع تمام نشده و همچنان ادامه دارد و ما باید بدانیم امروز باید کجا دفاع کنیم.

وی تصریح کرد: در این دهه که رهبر معظم انقلاب آن را دهه پیشرفت و عدالت نامیدند باید تلاش کنیم و بدانیم این عرصه، عرصه عدد و رقم است نه عرصه سخنرانی و گفتار درمانی و با روش اثباتی از انقلاب اسلامی نمی‌توان دفاع کرد چراکه این روش برای قبل انقلاب بود و امروز باید به روش ثبوتی از نظام و انقلاب دفاع کرد.

قالیباف خاطر نشان کرد: اگر من که امروز شهردار تهران هستم برای جوانی که دوران جنگ را ندیده بگویم زمان شاه این بود و امروز تهران اینگونه است، او به من می‌خندد و اول می‌گوید اگر می‌گویی شاه بد بود چرا خود را با او مقایسه می‌کنی؛ امروز در دهه فجر وقتی می‌خواهیم آمار دهیم می‌گوییم در رژیم آن زمان وضعمان این بود و امروز این هستیم، این حرف‌ها گذشت.

شهردار تهران افزود: جوانان امروز ما منصف هستند و هیچ وقت انتظار ندارند تهران را با نیویورک و لندن مقایسه کنند و شرایط را میفهمند‌ اما قطعا می‌گویند که می‌توانیم تهران را با شهرهایی مثل کوالالامپور و استانبول مقایسه کنیم و این‌ها را از من نمی‌پرسند، یکی از تفریحات امروز جوانان ما وبگ گردی است و همه اطلاعات را از اینترنت می‌گیرند و شاخص‌ها را می‌بینند، در چنین شرایطی نباید هیچ وقت احساس کنند که چون در نظام اسلامی هستند عقب افتادند و اگر این حس را پیدا کردند آیا ما دینمان را به انقلاب، نظام و شهدا و همرزمانمان ادا کرده‌ایم؟ به خدا ادا نکرده‌ایم، خیانت کرده‌ایم. هر قدر هم که صدایمان را بالا ببریم و داد بزنیم فایده‌ای ندارد.

شهردار تهران افزود: امروز، حزب اللهی بودن، میراث دار جنگ بودن، سرباز رهبری و مطیع امر ولایت بودن، در خدمت آرمان‌های امام (ره) و شهدا بودن و... همه و همه در یک کلام و آن هم اثبات کارآمدی دین در اداره جامعه است. جوان ما باید ببینند که اسلام موجب عزت، استقلال و پیشرفت مادی و معنوی اوست، امروز سنگر اینجاست.

وی ادامه داد: روزی حرفی را در حضور آقای متکی زمانی که وزیر امورخارجه بودند در مورد بیداری اسلامی زدم و گفتم که باورمان نشود که با دیپلماسی توانستیم در صحنه خاورمیانه در جایگاه امروز بایستیم و به قدرت برسیم، ما باور داریم بچه‌های مظلومی که در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر۱ در رمل‌ها مجروح شدند و پیکرهای پاکشان بر روی خاک تا روز‌ها باقی ماند و آنقدر خون از بدنشان رفت و آب بدنشان خشک شد تا به شهادت رسیدند و حتی لحظه‌ای دست از آرمان‌هایشان برنداشتند و به گفته امام (ره) که فرمود راه قدس از کربلا می‌گذرد تردید نکردند، ما را با این نقطه رساندند.

وی با اشاره به سوره احزاب و جنگ خندق که عده‌ای در فرموده‌های پپامبر تردید کردند و به بهانه‌های مختلف می‌خواستند تا بروند، در صورتی که خداوند بر قلبشان آگاه بود، گفت: اینکه امام فرمود ملت ما از ملت صدر اسلام با وفا‌تر است همین جاست، جایی که رزمندگان و شهدا در حرف امامشان تردید نکردند و اگر امروز فوج فوج مردم به عتبات عالیات می‌روند به برکت خون شهداست و اگر امروز در جایی که حزب بعث بوده و جایی برای شیعیان نبود حکومت اسلامی و شیعی در عراق مستقر می‌شود و امروز نشست ۱+۵ در بغداد برگزار می‌شود همه به برکت خون شهداست و نه دیپلماسی قوی.

قاایباف با بیان اینکه میراث داران جنگ نیز باید در همه عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی این فرهنگ را دنبال کنند، گفت: تخریب، دروغ، غیبت و... عاقبتی ندارد و ما را به جایی نمی‌رساند و اگر هر کدام ما این کار‌ها را کنیم جزو میراث خواران جنگ هستیم.

شهردار تهران خاطر نشان کرد: ما وظیفه داریم سنگر دفاع امروز که کارآمدی دین در اداره جامعه است و آرمان‌های امام و شهدا را صادقانه و برادرانه و به درستی حفظ کنیم، هرچند ممکن است همه ما در وظایفمان اشتباهی داشته باشیم‌‌ همان طور که در جبهه هم همین طور بود و اگر کسی در کاری ناموفق عمل می‌کرد آنقدر عذاب وجدان داشت که دیگران به جای آنکه حرفی بزنند آن را دلداری می‌دادند و این‌ها مواردی است که باید به آن توجه کنیم.

وی در ادامه اظهار کرد: باید در این نشست‌ها این موارد را به هم متذکر شویم، من اگر آدم خوبی بودم حتما امروز جایم روی زمین نبود، آن‌هایی که انسان‌های خوبی بودند پرونده‌شان با شهادت بسته شد، ما امروز تلاش می‌کنیم اما پرونده‌مان هنوز بسته نشده و معلوم نیست که عاقبت به خیر باشیم یا نه و باید از خدا بخواهیم که ما را عاقبت به خیر کند تا شرمنده دوستان شهیدمان نشویم.

وی افزود: یادمان بیاید که اگر انقلاب و نظام اسلامی نبود، در رژیم منحوس شاه جای ما کجا بود؛ ما از هر جهت مدیون هستیم و امیدواریم بتوانیم راه فرهنگ و شهادت و شجاعت را تحت رهبری مقام معظم رهبری ادامه دهیم و آرمان‌های رهبری نیز‌‌ همان آرمان‌های شهدا و امام (ره) است و امیدوارم که بتوانیم در این رکاب سربازی کنیم.

بر اساس این گزارش، در این مراسم از تنی چند از خانواده‌های فرماندهان شهید و همچنین معصومه آباد عضو شورای شهر واز جانبازان دوران دفاع مقدس قدردانی شد.

گیلار جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:57 ق.ظ

به نام خدا



مریم حیدرزاده - یک حقیقت تلخ

یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره
یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره
یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره
می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره
یه نفر از بس بزرگه خونشون گم می شه توش
اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره
بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره
انتخابم می کنه ، پولشو اما نداره
یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه
اون یکی مداد برای آب و بابا نداره
یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی
اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره
یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد
مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره
یه نفر تولدش مهمونیه ،‌همه میان
یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره
یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش
یکی داره می میره ، خرج مداوا نداره
یکی انشاشو می ده توی خونه صحیح کنن
یکی از بر شده درد و ، دیگه انشا نداره
یه نفر می ارزه امضاش به هزار تا عالمی
یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره
تو کلاس صحبت چیزی می شه که همه دارن
یکی می پرسه آخه چرا مال ما نداره
یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا
یکی انقد دیده که میل تماشا نداره
یکی از واحدای بالای برجشون می گه
یکی اما خونشون اتاق بالا نداره
یکی جای خاله بازی کلاس شنا می ره
یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره
یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره
یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره
یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس
یکی هم برای گرمای دساش ها نداره
دخترک می گه خدا چرا ما .... مادرش می گه
عوضش دخترکم ، او خونه لیلا نداره
یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه
هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره
یکی آزمایش نوشتن واسش ،‌اما نمی ره
می گه نزدیکیای ما آزمایشگا نداره
بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل و
مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤیا نداره
یه نفر تمام روزا و شباش طولانیه
پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره
یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم
دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره
راستی اسمو واسه لمس بهتر قصه می گم
ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره ؟
بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره
یه چیزایی داره توش که توی دنیا نداره
همیشه تو دنیا کلی فرق بین آدما
این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره
خدا به هر کسی هر چیزی دلش می خواد بده
همه چی دست اونه ،‌ربطی به شعرا نداره
آدما از یه جا اومدن ، همه می رن یه جا
اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره
کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت
با نمی شه ، با نمی خوام ،‌با نشد ، با نداره

ممنون

گیلار جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ق.ظ


سلام استاد

خوب هستید؟

استاد راجع به حس میهن پرستی خیلی باهاتون موافقم!
حالا می فهمم چرا اسم سمنان رو هر وقت از تلویزیون یا جایی می شنوم گوشم تیز می شه
چرا هر وقت اسم ایران رو با غرور می شنوم گریم می گیره و به وجد میام
یا وقتی از زادگاهم می گم و می شنوم به خودم می بالم
به نطر میاد کسی که این حس رو نداره
کلا" احساس تو دلش مرده
خدا کنه هرگز احساس تو دلمون نمیره
راستی کامنتتون رو خوندم استاد
خیلی ممنون

سلام
خدا را شکر


آن وقت ببینید برخی که کوچکترین حسی نداشته باشند و ریا ودورویی بورزند و از این مفاهیم استفاده ابزاری کنند.
در غیبتهای حقیرشان این گونهافراد را به تمسخر بگیرند ودر ظاهر خود را وطن پرست ومیهن دوست جا بزنند!
بگذریم: حب الوطن من الایمان

گیلار دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:46 ب.ظ

به نام خدا

سلام استاد

ولادت حضرت علی (ع) و روز پدر رو خدمتتون تبریک عرض می کنم.ببخشید از اینکه دیر شد!
انشاا... همیشه سالم و خوشبخت در کنار خانواده محترم دانشجوهاتون باشید

سلام
ممنون

تولد حضرت را به شما هم تبریک می گم.

استاد چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:18 ب.ظ

انا للله و انا الیه راجعون

آقای دکتر یغمایی استاد گروه برق دانشگاه سمنان و معاون سابق پژوهشی دانشگاه امروز بعد از ظهر دعوت حق را لبک گفت.

روحش شاد
لطفا برای شادی روحشان فاتحه ای نثار کنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد