از تو چه پنهون ۲ (کلبه خانم قاسمی پور)

 من ممنونم از خانم قاسمی پور که با وجود وبلاگ زیبایی که دارند اینجا را هم با مطالب قشنگ اداره می کنند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم
  

هوا بد است
تو با کدام باد می روی
چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود
چه فکر می کنی؟
جهان چو آبگینه ی شکسته ای ست
که سرو راست هم دراو شکسته می نمایدت
چنان نشسته کوه در کمین دره های این غروب تنگ
که راه بسته می نمایدت
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش

نظرات 156 + ارسال نظر
یاسمن قاسمی پور شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:57 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

هوالطیف
برای خیر مقدم به بهار و همچنین به یاد کلاس استاد عموزاده وقتی از پنجره کلاس به حیاط نگاه می کردند و می خواندند :


بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران‌خورده پاک،
آسمانِ آبی و ابر سپید،
برگ‌های سبز بید،
عطر نرگس، رقص باد،
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست

نرم‌نرمک می‌‌رسد اینک بهار
خوش به‌حالِ روزگار

خوش به‌حالِ چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به‌حالِ دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به‌حالِ غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به‌حالِ دختر میخک که می‌خندد به ناز

خوش به‌حالِ جام لبریز از شراب
خوش به‌حالِ آفتاب

ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمی‌پوشی به کام
بادۀ رنگین نمی‌بینی به‌ جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تُهی‌ست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای‌ دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفت‌رنگش می‌شود هفتاد رنگ



در پناه حق


یاسمن قاسمی پور شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:00 ب.ظ

....

و حال از زبان فریدون مشیری بشنویم :



« . . . بیست و چند سال پیش، ده ـ دوازده روزی به نوروز مانده، شبی تا صبح باران بارید و بامدادان، آفتابی درخشان، آخرین روزهای زمستان رفتنی و نخستین نشانه‌های فرا رسیدن فروردین را بشارت داد.

دو کبوتر سپید داشتیم که در هوای صبح، نشاط می‌کردند و چند گلدان میخک، که دانه‌های باران، بر برگ‌هایشان در نور آفتاب می‌درخشید.

همه چیز در حال شکفتن بود. صبح را تماشا می‌کردم، آسمان ‌آبی را، ابرهای سپید را، برگ‌های تازه از جوانه بیرون آمدۀ بید را و بوی بهار را.

بی‌اختیار، آنچه را می‌دیدم و می‌چشیدم و حس می‌کردم، روی کاغذ آوردم:

«بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران‌خورده پاک . . .»

یک بار آن را خواندم، دیدم تقریبا به شیوه طراحان ـ که با چند خط طرحی می‌ریزند تا شکلی یا حالتی را بیان کنند ـ من هم با این چند کلمه طرحی از بهار پای در راه، در حقیقت نقاشی کرده‌ام و اگر چه حسرتم را با عبارت «خوش به حال روزگار» گفته‌ام اما هم این طبیعت زیبا و هم آن حسرت باید از احساس فردی و فضای خانه بیرون بیاید و در سطح وسیع‌تری بازتاب داشته باشد، ادامه دادم:

«خوش به‌حالِ چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به‌حالِ دانه‌ها و سبزه‌ها . . .»

شعر امروز با واقعیات ملموس زندگی سروکار دارد. طبیعت، مژده فرا رسیدن نوروز و بهار را می‌دهد و باید به پیشواز نوروز رفت و در حد مقدور، مثل طبیعت نو نوار شد، اما . . .

اما یاد میلیون‌ها نفر که این نو نواری برایشان آرزویی است و با یاد محرومیت‌ها و غم‌های دیگر و بلافاصله با یاد این راز جاودانه هستی که باید «با دل خونین لب خندان آورد» و در عین تنگدستی باید «در عیش کوشید و مستی» و اینکه بالاخره، با همه بی‌نصیبی‌ها باید پا به پای نوروز شادی را دریافت و لحظه‌ها را رنگین کرد، نوشتم:

«ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمی‌پوشی به کام . . .»


در پناه حق

شازده کوچولو چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ

زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند
نوروز جشن نکوداشت نگاه تو ست پس نوروز بر تو فرخنده
باد . . .
خانم قاسمی پور عزیز نوروز ۱۳۹۱ بر شما مبارک

یاسمن قاسمی پور جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ب.ظ

سلام استاد

امیدوارم حالتون خوب باشه
سلام به همگی






ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفـــــتار و به دام تو اسیر
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخساره خبر میدهد از سر ضمیر


سعدی


در پناه حق

سلام

چه خوب شد آمدید.

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:25 ب.ظ

سلام استاد
سلام شازده کوچولوی عزیز سال خوبی داشته باشید

استاد تمام ایام عید که برای من به صرف قرص و آمپول و ... گذشت!! البته اتفاقات مهمی نبودن اما چون پشت هم بودن کمی ازار دهنده شد
این روزها هم ...
استاد نمی دونم چه اتفاقی برام افتاده دائم درحال دویدن هستم! از مدرسه به خونه به کلاس زبان به کلاس ورزشی بعدهم کار های مدرسه و سوال و تصحصیح و کارهای خونه که تمومی نداره !

باید با یک مشاور صحبت کنم خیلی بده که نمی تونم زمان رو مدیریت کنم
واقعا گاهی خییییلی خسته میشم یا بهتره بگم خسته کننده!!

در پناه حق

سلام
ان شاالله بلا به دور است.

مرتضی دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:20 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه دوستان خوبم
سلام به استاد دسته ی گلم

حال و احوالتون چطوره؟
هیچکی پیدا نشد حالمون رو بپرسه لذا خودم اومدم بگم که شکر خدا خوبه خوبم
تا خود شب عید که اداره ازم کار کشید
ایام عید هم که کارای خونه خشته ام کرد
از بعد تعطیلات هم که باید کارای تلمبار شده ی سال پیش دیگران رو تکمیل و تحویل بدم

خانم قاسمی پور زندگی همینه دیگه
شما میدوید واسه زبان و ورزش ما میدویم واسه یه لقمه نون حلال
خسته هم که الا ماشالله میشیم
اما یه سفر یکی دو روزه حسابی خستگی رو از تن آدم درمیاره
حتی اگه اون سفر "کویر سمنان" باشه

انشالله بلا به دور، بهتر که شدین؟؟؟

باقی بچه ها هم سلام
اگه اومدین من هم یه کلبه ی خاک گرفته دارم
برم یکم کلبه تکونی کنم

در پناه حق
یا علی

سلام جوون
خوش آمدی مرد کاری!


و تو خوب می دانی که راستی کویر شرف دارد به ناراستی برخی!!!

یاد برخی لافزنان ریاکاری می افتم که یک وجه مشترکشان دشمنی با سمنان و سمنانی است که ریشه اصلی عقده های فروخفته کودکی است.

آدمهایی که همیشه طلبکارند. احترام ندیده اند تا احترام بگزارند! و ... در یک کلام بزرگی خود را همیشه در نق زدن و تخریب و البته ترور! جستجو می کنند.
خود را عقل کل می پندارند و برای همه نسخه ما دهند و شعار مرد عمل بودن سر می دهند و هر یک خود را زرنگتر از دیگری می پندارند و جعل عنوان می کنند و در این راه به یکدیگر نیز رحم نمی کنند! شعار شجاعت می دهند و ترس رویارویی رودر رو وجودشان را لبریز کرده است...
بگذریم جوون! تو آگاهی که سادگی کویری چقدر می ارزد.
خدایا ساده ای (ظاهرا) گولخور بودن بهتر از زرنگی گولزن بودن است!

یاسمن قاسمی پور شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
سلام آقای صفردوست
امیدوارم حالتون خوب باشه
راستش ما هم واسه یه لقمه نون حلال میدویم
اما مشکل اینجاست که خونه داری ما هیچ وقت مثل مادرهامون نمیشه باید دستشون رو بوسید
برای همینه هنوز برای مدیریت زمان و کارها به مشکا بر می خورم که البته با گذشت زمان حل میشه انشالله

در پناه حق

سلام

ان شاالله

استاد سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:01 ق.ظ

سلام
چشم!

مطمئن باشید از اون کانال هیچ اقدامی انجام نمی شود!
مساله حساس است. اولا اطلاعاتم کامل نیست ثانیا اگر مساله را بشکافم نظر شما راجع به مخفی ماندن موضوع نقض می شود.
اگر شد حضوری مراجعه شود.

سلام برسانید.

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ب.ظ

سلام استاد
ممنونم
ایشون رو امروز انشالله می بینم
حتما بهشون میگم که خدمتتون برسن
برای هماهنگی بیشتر مجددا مزاحمتون میشم.


متشکرم از لطف همیشگی شما
در پناه حق

سلام
ان شاالله بتونم کمک کنم.

یاسمن قاسمی پور شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ب.ظ

سلام استاد
ایشون حضورا خدمت می رسن تا روزی رو مشخص کنن که هم شما تشریف داشته باشید هم چند تا از دوستانش بتونن با ایشون خدمت برسن و وقتتون رو بگیرن
متشکرم
در پناه حق

سلام
اوقات خالی این هفته:
یک شنبه ۱۳ تا ۱۳۳۰
۱۵ تا ۱۵۳۰
۱۷ تا۱۷۳۰
دوشنبه ۱۲۳۰ تا ۱۴
سه شنبه ۱۱۳۰ تا ۱۳

گیلار سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ب.ظ

به نام خدا


شهید رجایی چه زیبا گفتند:

معلمی شغل نیست ، عشق است.

اگر بعنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن

و اگر عشق توست مبارکت باد .

سلام
روز گرامیداشت مقام معلم را خدمتتان تبریک عرض می کنم
موفق باشید


سلام
ممنون
از طرف خودم و خانم قاسمی پور متشکرم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:38 ب.ظ

salam ostad
hafte moalemo behetoon tabrik migam
enshaallah salem va movafagh bashid
mibakhshid dir residam
dar panahe hagh

سلام خانم قاسمی پور شمایید؟

یاسمن قاسمی پور شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:24 ق.ظ

سلام استاد
با تشکر از همگی
بله من بودم
نمیدونید چقدر بده اون وقتی که دوست دارید همه چی روبه راه باشه یه دفعه این ناقص بودن تکنولوژی!! همه چی رو خراب می کنه ...
قضیه این بود که قبض تلفن که مخصوص اینترنت خونه ست به دست من نمی رسید و خط قطع شد به همین دلیل بعد از پیگیری تصمیم گرفتم از طریق همراه بانک قبض رو بپردازم ۵ روزه پرداخت شده اما وصلش نکردن جالبه می فرمایند تا وارد سیستم بشه یک هفته طول می کشه!!
خب چه کاریه این روش پرداخت غیر حضوری؟ تو صف بانک می ایستادم که دیگه الان مشکل قطعی تلفن نداشتم!

برای تبریک روز معلم باید خدمت می رسیدم از طریق گوشی همراه سعی کردم وبلاگ باز می شد اما نظرات رو باز نمی کرد ! رفتم به یک کافی نت اونجا هم فونت فارسی نصب نشده بود!
مجبور شدم انگلیسی تایپ کنم
الان هم کافی نت هستم!!!

می بینید استاد؟ اون وقت می گن چرا حرص می خوری؟ آخه آدم به کی بگه چرا هیچ کاری بطور کامل و ایده آل انجام نمیشه؟لااقل چرا سعی نمیشه که ...

در پناه حق

سلام

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ب.ظ

سلام استاد
خوشحال میشم نقد بفرمایید
منظور من به اون افرادیه که کامنت خصوصی میذارن هرچی دوست دارن میگن و وقتی ازشون علت رو جویا میشم حرفی برای گفتن ندارن
واقعا نمیدونم چرا فکر می کنند کسی که عاشقانه می نویسه حتما فردیه که .........
اجازه بدید اینجای حرفو نگم که خیلی ها دلمو سوزوندن با همین کامنت های خصوصیشون و در ضمن من اونقدر برای شما احترام قائلم که حس می کنم گفتنش جسارته

طرف صحبت من اون افراد بودن که حتی جرات نوشتن اسم خودشونو ندارن ....
چه باید کرد؟ننوشت؟ نوشت و عرضه نکرد یا .... نمیدونم


من قصد جسارت نداشتم استاد عذر خواهی منو بپذیرید
من همیشه و همیشه منتظر نظرات ارزشمند شما هستم
در پناه حق

به نام خدا
از لطف شما ممنونم.
خدا را بی نهایت سپاسگزارم کهاینهعمت بزرگ را به من داده که بهترین شغل دنیا را دارم با بهترین دانشجویان دنیا.
حال چه اهمیت دارد اگر انگشت شماری پرمدعای لافزن ریاکار که دوست دارندهمواره رئیس باشند و چونآلت دستان کثیفشان درباند وباند بازی نمی شوی به تو می تازند!
و این عدم شجاعت مبارزه رو در رو خصلت همه آنهاست! شعار مرد عمل بودن و شجاعت می دهند و همواره در سایه اند. به قول مولا اشباح الرجال و لا رجالند! می ترسند. لاف می زنند. حرفهای گنده گنده می زنند و در میدان منطق می لنگند. خوب می فهمم چه می گویید. خوب.
هم فکران این عقیده حتی در صندوقچه نیز به شما می توپند. مطمئن باشید این طور آدمها حساب سختی پس خواهند داد. سخت!

برای کار در محیط مجازی-اصولا برای هر حرکت تاثیر گذاری باید آماده این سختی ها بود. نگران نباشیداینها شایسته ترحمند. این مریضهایی که عقده های سر خورده خانوادگی و کودکی مجال زندگی سالم را از آنها گرفته شایسته ترحمند.

به یاری خدا پایدار باشید.

امانقد:
سعی کنیدافراط و تفریط نکنید.
افراط حق زنها را در تاریخ خوردن نباید سبب تفریط فمینیسم (حتی ناخواسته) شود.

موفق باشید.

یاسمن قاسمی پور شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام استاد
ممنونم بابت تمام فرمایشاتتون که همیشه و همیشه من رو دلگرم می کنه

این افراد ادعا می کنند که من رو بهتر از من می شناسند در حالی که نه تنها من که خودشون رو هم نمی شناسند اگر من عاشقانه می نویسم دلیل بر وجود مخاطب خاصی در عالم خارج نیست اگر از زبان معتادی شعر دارم دلیل بر معتاد بودن من نیست!! در چند شعر از زبان یک مرد نوشته ام و یا در یک شعر فرد خودکشی هم کرده یا در کما بوده یا نابیناست یا ....... همه ی این ها شعر من هست ولی خود من نیست
این افراد متاسفانه از برچسب زدن هیچ ترسی ندارند نمی دونم تجسس در زندگی دیگران چه اهمیتی داره و چه گره ای رو از مشکلات اون ها باز میکنه...به هر حال من همچنان ایستاده ام!

ای سرنوشت هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند
محکم بزن به شانه ی من تازیانه را...

استاد در مورد نقد هم کاملا با نظر شما موافق هستم
بی نهایت ممنون
این روز رو از طرف من به استادم سرکار خانم پیوندی هم تبریک بگید
در پناه حق

ممنون خانمم هم خوشحال شد.
تبریک من و خانمم را هم بپذیرید.

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:35 ب.ظ

سلام استاد
متشکرم
خیلی ممنون
در پناه حق

سلام

مرتضی چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:27 ب.ظ

به نام خدای بزرگ
سلام و سلام
استاد و همکلاسی

حال و احوالتون خوبه؟؟؟

خانمی قاسمی پور عزیز صابون این عقده ای ها هم به تن شما مالیده شد؟
اینها همون آدمهایی هستند که توی دوران کودکی شون هرنوع برچسبی که فکر میکنید بهشون زده شده و حال عقده ی اون دوران رو به این شکل میخوان تلافی کنن

یا اگه هم عقده ای نباشند خیلی خیلی حسودن
حسادت به این همه طبع وسیع شعری تون که قادرین به هر زبانی شعر بگید

من که شخصا کوچکترین اهمیتی به اینها نمیدم چون خیلی چیزهای مهمتری دارم
اینها افرادی هستند که نون و نمک میخورن اما پشت سرت فحاشی و غیبت و بدگویی و ... میکنن
جالبتر اینکه پیغام میفرستند که تو بهترین دوست و رفیقم هستی٬ چرا اکنون باهام سرد شدی!!!

استغفرالله

بگذریم
هفته گذشته شهرتون بودم. جاتون خالی خیلی خوش گذشت٬ اون از سینمای شهرتون که از پارک دانشجو هم شلوغتر بود٬ اون از سلمان رحمانی که نصفه شبی وسط کوچه خیابون ظاهر شد و جالب تر از همه دیدن همکلاسی قدیمی و فامیل جدیدم خانم رحیمی نژاد!!!

یه دفعه که هه سمنانیم هاهنگ کنیم دوستان دور هم جمع بشیم

به همسرتون سلام برسونید
یا علی


*** ***


سلام استاد
اینبار هم قسمت نشد ببینمتون
انشالله سری های بعدی مزاحم میشم
البته حتما باید مزاحم بشم که رسما دعوت نامه ای رو تقدیمتون کنم
میدونید که چیه؟؟؟؟

به خانواده سلام برسونید
یا حق

سلام
ببحشید ماموریت بودم.


خبر عالی! ممنون.

یاسمن قاسمی پور پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:46 ب.ظ

هوالطیف


ببین در عشقمان محکم نبودیم
خدا می خواست. ما با هم نبودیم
نگو بد شد که رفتیم از بهشتش
خدا حق داشت ما آدم نبودیم!!



در پناه حق

سلام
ببحشید ماموریت بودم.

یاسمن قاسمی پور جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:58 ب.ظ

سلام استاد
سلام آقای صفر دوست

چه گویم که ناگفتنم بهتر است...
نمیشه بی تفاوت بود چون دروغ میگن برچسب می زنن بعد هم برای اثبات دروغ هاشون دست به هر کاری می زنن حتی به خودشون اجازه میدن با آبروی آدم بازی کنن. یجور بیماری روانی ... یه جور نیاز به ترحم در این افراد هست که ...
می دونم اون افراد حتما به این جا هم سر می زنن تا چیزی پیدا کنن و نقل مجالس شبانه شون کنند....

پس:
زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز



یکدم مرا به گوشه ی راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام


من که از اون افراد نمی گذرم و سپردمشون دست خدا.

تا امتحانات خواهرام تموم نشه سمنان نمیام. می ترسم از درس عقب بمونن.

دلم برای شهر قشنگم سمنان تنگ شده.
سلام برسونید
در پناه حق

سلام

مرتضی یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه مخصوصا استاد و صاحب خوب این کلبه

خانم قاسمی پور
زدین تو خال
این افراد نه تنها اینجا سرک میکشن بلکه همه جا میرن و بذر فتنه میکارن
نه تنها به شخص شما حمله میکنن بلکه به اطرافیانتون هم ضربه میزنن
و انرژی بسیار زیادی رو از دم میگیرن


انشالله که امتحانای خواهرتون خوب باشه
اگه بتونیم بچه هارو دور هم جمع کنیم خیلی عالی میشه
تا خدا چی بخواد
راستی من حواس درست و حسابی ندارم و به قول معروف عاشق پیشه ام چرا شما نگفتین ما همکلاسی ای به نام "رحیمی نژاد" نداشتیم؟؟؟
نکنه خودتون بدتر از من هستید؟؟؟
ها ها
منظورم خانم رحیمیان بود، همکلاسی سابق خودم و همکار سابق همسرم!!!

راستش تو کلبه ی بالایی تون داشتم آخرین کامنت خانم رحیمی نژاد (که فکر کنم 3 ترم پایین تر از ما بودن - آخه همکلاسیهاشون ارشد سال پایینی ام بودن) رو می خوندم که تحت تاثیر قرار گرفتم، مناجات های خیلی قشنگی بودن

با اجازه اینجا کپیش میکنم
یا علی

*** ***

رحیمی نژاد
یکشنبه 3 اردیبهشت ماه سال 1391 ساعت 12:56 PM

بسم الله الرحمن الرحیم

الٰهی کَیفَ اَدْعُوکَ وَاَنَااَنَاوََکَیفَ اَقْطَعُ رَجائی مِنْکَ وَاَنْتَ اَنْتَ اِلٰهی

خدایا چگونه تو را بخوانم در صورتیکه من من (معصیت کار) هستم و چگونه امیدم را از تو قطع کنم در صورتیکه تو تویی (که با نیک وبداحسان می کنی)

اِذٰالَمْ اَسْئَلُکَ فَتُعْطِینی فَمَنْ ذَاالَّذی اَسْئَلُهُ فَیعْطینی اِلٰهی اِذٰالَم اَدْعوُکَ

خدایا هر گاه از تو درخواست نکردم تو به من عطا فرمایی پس کیست آنکه چون درخواست کنم عطا می کند خدایا هر گاه تو را نخوانم با حاجتم بر آوری پس

فَتَسْتَجیبُ لی اِلٰهی اِذٰا لَمْ اَتَضَرَّعْ اِلَیکَ فَتَرْحَمُنی فَمَنْ ذَاالَّذی اَتَضَرَّعُ

کیست آنکه هر گاه او را بخوانم حاجتم روا می گرداند خدایا هر گاه زاری به در گاه تو نکرده ام باز به من ترحم می کنی پس کیست آن که چون زاری کنم

اِلَیهِ فَیرْحَمُنی اِلٰهی فَکَمٰا فَلَقْتَ الْبَحْرَلِموُسیٰ عَلَیهِ السَّلامُ وَ نَجَّیتَهُ

ترحم خواهد کرد خدایا چنان که دریای نیل را برای موسی علیه السلام شکافتی و او را(با قومش) از دریا نجات دادی

اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّی عَلیٰ مُحَمَّدﹴ وَ ٰالِهِ وَ اَنْ تُنَجِّینی مِمّٰا اَنَا فیهِ وَ تُفَّرِج

پس از تو درخواست می کنم که درود فرستی بر محمد و آل او و مرا هم از این حالی که در او هستم (از پریشانی و بیچارگی) نجات بخشی و به من فرج

عَنّی فَرَجاﹰ عٰاجِلاﹰ غَیرَ ٰاجِلﹴبِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِمینَ

و گشایش عاجل عطا کنی به فضل و رحمت (نا منتهای ) خود ای مهربان ترین مهربانان عالم

سلام مرتضی

البته افرادی که ایشون می گه الزاما همون افراد نیستند اما از همان تفکرند.

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ب.ظ

سلام استاد
می خواستم ازتون یه راهنمایی بخوام
دوره زبان انگلیسیم تقریبا کامل شده برای اینکه فرانسه رو شروع کنم دیر نشده؟ آیا تو لهجه انگلیسی تاثیر منفی داره؟
آخه یکی از اساتید زبان انگلیسی می گفتن فرانسه باعث میشه در تلفظ ها و لهجه ی انگلیسی دچار مشکل بشم
هیچی از فرانسه نمی دونم کاملا صفر هستم!
ممنون میشم
در پناه حق

سلام
فرانسه در ابتدا انگلیسی را می خورد اما بعدا کمکش می کند!
اگر برای پیشرفت طولی می خواهید انگلیسی بخوانید اگر برای دل خود می خواهید فرانسه هم بخوانید.

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ق.ظ

سلام استاد
سلام آقای صفردوست
متوجه شدم و حدس زدم باید منظورتون خانم رحیمیان باشه اما نمی دونم چرا فراموش کردم در کامنت بنویسم!
اون دسته افرادی که شما باهاشون روبه رو هستید با اون عده که من ... فرق دارند
مناجات زیبایی ست ...و موثر ممنونم

استاد ممنونم از راهنماییتون
جدیدا تشنگیم برای یادگیری خیلی زیاد شده دوست دارم ارشد بخونم اما در این شهر شرایطش وجود نداشت متاسفانه...انگلیسی تقریبا کامل شده هرچند برای یادگیری انگلیسی هیچ پایانی نیست ...
خیلی دوست دارم فرانسه رو هم یادبگیرم ... البته اگه شرایط مناسبی که در ذهن دارم فراهم بشه
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ....

این مصرع رو خیلی دوست دارم که اشاره داره به معشوق حقیقی

در پناه حق

سلام

[ بدون نام ] جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام

سلام استاد،امیدوارم حالتون خوب باشه و در پناه خدا روزگار بر وفق مراد باشه.

سلام خانم قاسمی پور،خوب هستید؟ خوش میگذره؟
شرمنده که من کم سر میزنم.
خواستم ببینم این متنی که نوشته بودید:
((زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز


یکدم مرا به گوشه ی راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام))

این در همین حده یا بیشتره.کاملش رو دارید؟

سلام محسن

محسن یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام استاد
حالتون خوبه؟ من یه پیام گذاشتم ولی تایید نشد.البته احتمالا حق دارید چون فکر کنم دوباره یادم رفت اسمم رو بنویسم.

سلام
تایید شد ولی کار خلاف نکن!

محسن سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ب.ظ

ممنون
پیر شدیم استاد!

سلام محسن.
قلبت جوونه که جوونه!

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:20 ب.ظ

سلام استاد خوب هستید انشالله؟

سلام آقای محقق اوضاع و احوال چطوره؟ خوش آمدید
شعر بلندیه الان میرم پیداش کنم براتون تایپ می کنم و می فرستمش
در پناه حق

سلام
ممنون
خوش آمدید

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 ب.ظ

سلام دوباره ! من برگشتم
یادمه بخشی از این شعرو پایین یکی از برگه های امتحانم با استاد عموزاده هم نوشته بودم!!
یادتونه استاد؟!!!

آقای محقق این هم شعری که دنبالش بودید :


فریدون مشیری

اسیر


جان می دهم به گوشه ی زندان سرنوشت
سر را به تازیانه ی اوخم نمی کنم
افسوس بر دو روزه ی هستی نمی خورم
زاری بر این سراچه ی ماتم نمی کنم

با تازیانه های گرانبار جانگداز
پندارد او که روح مرا رام کرده است
جان سختی ام نگر که فریبم نداده است
این بندگی که زندگیش نام کرده است

بیمی به دل ز مرگ ندارم که زندگی
جز زهر غم نریخت شرابی به جام من
گر من به تنگنای ملال آور حیات
آسوده یک نفس زده باشم حرام من

تا دل به زندگی نسپارم به صد فریب
می پوشم از کرشمه ی هستی نگاه را
هر صبح و شام چهره نهان می کنم به اشک
تا ننگرم تبسم خورشید و ماه را

ای سرنوشت از تو کجا می توان گریخت
من راه آشیان خود از یاد برده ام
یک دم مرا به گوشه ی راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام

ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز
شادم ازین شکنجه خدارا مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز

ای سرنوشت هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند
محکم بزن به شانه ی من تازیانه را


از همکلاسی ها خبری ندارید؟ سلام به همه برسونید

در پناه حق

سلام
دوروزی نیستم

خدا حافظ

محسن جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:56 ب.ظ

سلام
سلام
سلام
سلام دوم خدمت استاد و ممنون بابت زحمات.
وسلام سوم خدمت خانم قاسمی پور.ممنون،لطف کردید.خداروشکر خوبیم . امیدوارم که حال شما هم خوب باشه و روزگار بر وفق مراد.
بچه ها هم بد نیستند،هر کس به شکلی مشغوله. چند وقت پیش با مجتبی دانشجو و محمد منسوبی فرد و محمد باسوتی و حسن خورسی تلفنی صحبت کردم. بامیثم قاسمی هم اس ام اسی حرف زدم. با بهنام جعفر طاری هم چند ماه پیش صحبت کردم (البته خودش زحمت کشید زنگ زد)،داوود رسایی رو هم چند ماه پیش دیدم. حسن حسین زاده هم یه پیام برام فرستاده بود که متاسفانه نشد جوابشو بدم(امیدوارم ازم ناراحت نشده باشه)،مرتضی صفر دوست هم با این که بی معرفته(البته کمی سرش شلوغه) ولی بعضی موقع همدیگه رو میبینیم اما از نیما بنی جمالی هیچ خبری ندارم.بطور کل همگی خوبن و در حال گذر از بالا و پایین روزگار؛میگم خوب میشه اگه شرایطی پیش بیاد و همه بچه ها همدیگه رو ببینیم.
راستی شما چه خبر؟ از همکلاسی ها خبر ندارید؟

سلام
نیما حالش خویه و شدیدا مشغول کاره.

یاسمن قاسمی پور شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ

سلام استاد
سلام آقای محقق
من که تو این شهر غریب افتادم!!!!
تا آخر خرداد مدرسه میرم مهر ماه هم احتمالا باید کلاس ششم درس بدم!!
۳سال تجربه تدریس و ۵ پایه مختلف رو تجربه کردن!!! کاش یکی به کارایی معلم هم توجه کنه از خانم ها فقط خانم ترحمی و خانم رحیمیان و دورادور و به صورت غیر مستقیم هم از خانم سارا رحیمیان . از خانم مضروب هم لحظه به لحظه خبر دارم! خوبن همگی... خداروشکر
واقعا خیلی دوست دارم همکلاسی ها دور هم جمع بشیم
راهی داره ؟ تا سال ۹۳ که دو سال دیگه مونده ...
باورتون میشه ۸سال گذشته؟!!!
سلام منو به همه ی همکلاسی های عزیز برسونید

سلام

محسن دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ق.ظ

سلام
فکر کنم باید صبر کنیم تا همون موقع
بله حتما.

سلام

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
وقت به خیر
امیدوارم که حالتون خوب باشه




پدرم نامه ای ست تا خورده

از غروب گرفته ی سر دشت

به همین زن که زیرلب می گفت:

کاش یک تکه از تو بر می گشت



به روز هستم خوشحال میشم تشریف بیارید
در پناه حق

سلام
این دو بیت که محشره!
واقعا پیشرفت کردین. خوشحالم.

اولین فرصت یر می زنم! الآن باید دنیال برادرزاده هایم بروم!

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ب.ظ

سلام استاد
متاثر شدم از کامنت شما... برگشتم دوباره و دوباره شعرم رو خوندم ...
ممنونم




پدرم عکس بود سیاه و سفید

که به دیوار خانه می آمد

روی لبهاش رد یک لبخند

که به احوال ما نمی آمد



پدرم نامه ای ست تا خورده

از غروب گرفته ی سر دشت

به همین زن که زیرلب می گفت:

کاش یک تکه از تو بر می گشت



مادر از رفتن تو بر دوش ِ

کوچه های شلوغ می گوید

آخر قصه گفت می آیی

مثل هر شب دروغ می گوید



تو نبودی غروب ها حرف ِ

ما میان بساط زن ها بود

مادرم توی کوچه بهتش زد

مادرم زخم خورد تنها بود



تو که رفتی سراغ دشمن از

خصم این کوچه بی خبر بودی

دشمن این جاست پشت این خانه

مطمئنم فقط اگر بودی ...



مادرم پای چرخ خیاطی

نان شب را به صبح می دوزد

از همین آه می شود فهمید

با تمام وجود می سوزد



به همین بغض های پاییزی

مادر از دست می رود آخر

سینه اش را نبودنت مثل ِ

ترکش جنگ می درد آخر



آسمان مال آسمانی ها

کاش با بوی خاک برگردی

دختر کوچک تو می ترسد

نکند .... یک ... پلاک .... .




در پناه حق

سلام

گیلار چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:41 ب.ظ

به نام خدا

سلام استاد

سلام خانم قاسمی پور

آفرین!
همین که تاثیر گذار است یعنی محشر!
موفق باشید
منتظر اشعار بعدی شما هستم...
در ضمن می خواستم در وبلاگتون کامنتم رو بذارم
اما موفق نشدم!

سلام

یاسمن قاسمی پور جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:27 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
سلام گیلار عزیز
ممنونم از لطفتون شاد باشید
در پناه حق

سلام
گاه گاهی پست آخرتان را می خوانم. شاعر خوبی شده اید. حالا به چاپ کتابتان فکر کنید وبه حسادت حسودان نیندیشید!
موفق باشید.

یاسمن قاسمی پور شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ق.ظ http://poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
ممنونم
از شما چه پنهون گاهی به چاپ هم فکر می کنم اما حس می کنم هنوز شعرهام به اون اندازه بزرگ نشدن

(این قسمت رو لطفا سانسورش کنید : ...)

استاد امسال باید برم ایوانکی به عنوان معلم پایه ششم !
سلام بر آقای باسوتی و آقای قاسمی!!!

در پناه حق

سلام
چرا! از مدتی پیش به این طرف بزرگ شدن.
روی من هم ان شالله می تونید حساب کنید.

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
شما همیشه به من و شاگردانم لطف داشتید فراموش نمی کنم
ممنونم
در پناه حق

سلام

یاسمن قاسمی پور سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
امیدوارم که حالتون خوب باشه




حکومت طلایی آن جاست که نتوان قوانین را با پول خرید
برنارد شاو



در پناه حق

سلام
خدا را شکر

عالی بود برنارد! عالی.

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ب.ظ

سلام استاد
عبادات قبول درگاه حق ...
تو این روزها و شب ها مارو از دعای خیرتون بی نصیب نفرمایید

سلام به همگی
التماس دعا

در پناه حق

سلام
خدا ان شاا... شما را و ما را بیامرزد.

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:03 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

هوالطیف


اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند

دیگر گوسفند نمی درند
به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...

زنده یاد حسین پناهی

قشنگ بود
خدایش بیامرزاد

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ب.ظ

هوالطیف

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*


در پناه حق

مادر بچه‌ها یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:34 ق.ظ

تجربه ای اینچنین...

شب گذشته من و او ، چه خواب خوبی بود
در آن سیاهی شب آفتاب خوبی بود
همیشه موقع دیدار او دلم می ریخت
اگر چه ترس نبود اضطراب خوبی بود
گناه نیمه شب ما کلام حافظ شد
گناه نیمه شب ما ثواب خوبی بود
تفالی نزد و یک غزل برایم خواند
ولی عجب غزلی انتخاب خوبی بود
"چه مستی است ندانم که رو به ما اورد"
جهان به رقص در آمد...شراب خوبی بود
سوال کردم ازاو عشق چیست؟چشمانش
سکوت ریخت برایم، جواب خوبی بود
تمام شب تن اورا ورق ورق خواندم
غزل ،سپید ،ترانه ،کتاب خوبی بود

اگر چه شاعر آیینی ام ، دلش می خواست
که عاشقانه بگویم ،عذاب خوبی بود .


حمیدرضا برقعی(شاعر اهل بیت)

ممنون

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ب.ظ


هوالطیف

با همه زشتی ز دنیا چشم بستن مشکل است
هیچ مکروه اینقدر در دیده ها مرغوب نیست



در پناه حق

یاسمن قاسمی پور سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ب.ظ

سلام استاد
امیدوارم خوب باشید و نماز و روزه تون قبول شب قدر تو دعاهاتون به یاد ما هم باشید
سلام مادر بچه ها
ممنون از انتخاب زیباتون
التماس دعا
در پناه حق

سلام

یاسمن قاسمی پور شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ق.ظ

سلام استاد
می خواستم شعر جدیدم رو براتون بخونم! راستش نمی خوام فعلا تو وبلاگم شعری بذارم (به تمام دلایلی که شما هم با خبر هستید)



ته دیوانه خانه می بندم دکمه دکمه تو را به آغوشم
در اتاقی که لب به لب مرگ ست زندگی را دوباره می پوشم
دارم احساس می کنم دریا پشت پلکم به شیشه می کوبد
از دلم ماسه ریخت ماهی ها چکه کردند توی آغوشم
رو به آیینه شعر می خوانم چند خطی سپید تر شده ام
بوی عطرت رسیده تا این جا بال می روید از تو بردوشم
مثل گنجشک های نا آرام در تنم بی قراری ات جاریست
لای این شاخه ها که اسمت را باد هوووو می کشید در گوشم
ابرها را کنار می زنم از آسمانم دوباره می خندی
دست در حوض نور می برم و از تو هی جرعه جرعه می نوشم


در پناه حق

سلام
ممنون. آدمهای حقیر همیشه وجود داشتهاند و دارند و خواهند داشت.



با وزنهای کوچکتر خبره شده اید امابا این وزتهای طویل باید بیشتر کار کنید.
موفق باشید

یاسمن قاسمی پور سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ

سلام استاد
نمی دونید دیدن شما چقد منو خوشحال کرد
خیلی...
کاش می تونستم بیشتر در خدمت شما باشم
امیدوارم هرجا هستید شاد و پیروز باشید همیشه
در پناه حق

سلام
ممنونم
من هم خوشحال شدم.
ببخشید که یه خاطر اسباب کشی نتونستم بیشتر در خدمت باشم.

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:12 ب.ظ

سلام
مبارک باشه استاد ! همین که بعد از مدت ها سعادت یاری کرد و شما رو دیدم خوشحالم سلام و تبریک منو به استادم سرکار خانم پیوندی برسونید
درپناه حق

سلام من هم خوشحال شدم.
ممنونم بزرگی تون را می رسانم

یاسمن قاسمی پور سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ب.ظ

سلام استاد
امیدوارم حالتون خوب باشه
چند تا سوال داشتم در مورد قسمت هایی از کتاب علوم ششم دبستان. می خواستم راهنماییم کنید اگه ممکنه
تو صفحه 25 این کتاب یک لیوان پر از آب چاپ شده و می خواد بحث چگالی رو مطرح کنه .تو این تصویر مس ته لیوان قرار گرفته و بعد سرب روی مس قرار داره بعد آلومنیوم و در آخر تکه ای چوب که روی آب شناوره.و اشکال من در مورد قرار گیری مس زیر سربه.
مورد بعدی در صفحه 15 کتاب علوم نحوه از بین بردن رنگ زرد کاغذ آورده شده.طی یک آزمایش : در یک بشر 100 میلی لیتر آب + چند بلور پتاسیم پرمنگنات + ا قاشق سرکه و در آخر 8 میلی لیتر اب اکسسیژنه اضافه کرده.می خواستم علت افزودن تک تک این مواد رو بدونم تا بتونم دقیق برای همکارام و همینطور شاگردانم توضیح بدم.و همینطور در مورد اینکه تو کاغذ اسید هست یا باز من رو مطلع کنید.چون با مولفین کتاب تماس گرفتم فرمودن هنوز سر این موضوع به تفاهم نرسیدن و چون اکثر مولفین گفتند اسید آن ها هم نوشتند اسید!
البته دارم تو اینترنت جستجو می کنم اما هنوز به نتیجه ای نرسیدم
در آخر معذرت می خوام ازین که وقت شمارو گرفتم و ممنونم از شما
سلامت باشید در پناه حق

سلام
ممنونم
اول باید توضیح بدید که این روش یعنی ریختن در آب مخصوص سیالات و مواد کم چگالتر از آب است و برای جامدات چگالتر از آب هر کدام را اول بیندازی ته ظرف قرار می گیرد
سپس می گویید پس چوب از آب کم چگالتر است و سه فلز دیگر چگالتر

حال سوال مطرح کنید- بچه ها آیا با توضیحات من با این روش می توانم چگالی نسبی سه فلز را پیدا کنم-جواب نه است سپس شما توضیحی راجع به روشهای دقیقتر می دهید و می گویید به واقع سرب چگالتر از مس چگالتر از آلومینیوم است و سوال هوش را مطرح می کنید: کسی می تواند بگوید ترتیب انداختن این سه فلز در آب چگونه بوده

بعد از تمام بحث ها و تغییر جو کلاس بپرسید کف زیر دریاییها یا اتوبوسهای دوطبقه چه فلزی کار بگذاریم-سرب


-تمام اکسنده ها رنگبرند و گند زدا پس آب اکسیزنه و پرمنگنات رنگبرند آب حلال است و رنگبری ارجح پرمنگنات برای این که خودش بی رنگ شود باید محیط اسیدی قوی به عنوان کاتالیزور داشته باشد


-نمی دانم! از نظر من که هم خانواده سلولز است باید خنثی باشد مگر در فرآیند تولید اسیدی یا بازی شذه باشد که فکر می کنم هیدرولیز اسیدی راحت تر باشد

خوب است که شما یک معلم خوبید. از سوالهایتان معلوم است. خوشحالم معلم باید این گونه باشد. جواب را می توان جزوه وار در یک خط داد ولی روش تعلیم این است. استاد جوادیان خدایت بیامرزد-صلوات
از فرصت استفاده می کنم مجددا بحث گنده لافزنان بی حیا ی دروغگو را پیش می کشم که له له درس برداشتن با من را می زدند-به خاطر نحوه تدریسم و چون کم می آوردند برای تخریب پشت سر من می گفتند عموزاده در کلاس حکایت می گوید. ببینید چقدر بی اخلاق و ماکیاول بودند. تاکید می کنم به رجز های من پاسخ نداده اند و این برایشان افت دارد!!!

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام استاد
واقعا ممنونم به خاطر پاسخ هایی که مطمئنا خیلی در کلاس کمکم میکنه.
در مورد اون لیوان آب بحث با همکارا این بود اگه در یک ظرفی این فلزات را مخلوط کرد و بعد در آب ریخت و اونا رو هم زد... ترتیب قرارگیری به گونه ای دیگه خواهد بود که به نظر من بهتر بود مولفین تصویر مناسب تری رو انتخاب می کردند.
یه جای دیگه ی کتاب بادکنکی رو به روش مالش باردارش کرده و به دیوار چسبونده ولی برعکس کشیده که من ۳بار امتحان کردم بادکنکی که بارداره و به دیوار می چسبه دهانه بادکنک که گره داره پایین قرار می گیره نه بالا!
به هرحال استاد پایه پایه جدیدیه و متاسفانه اشکالاتی هم در کتاب دیده میشه مخصوصا در ریاضی ( ۳*۹ را نوشتند ۲۳ !!! و ازین دست اشکال ها زیاده)
برای تمام دانش آموزانم ماجرای فرهاد کنجکاو رو میگم و هر حکایتی که از شما به خاطر داشته باشم و گاهی حتی تعداد خمیازه ها... و گاهی سرفه ها و تک سرفه هاو ... چه کسی بود صدا زد استاد و ... و ...
و چه لحظاتی شیرین تر از این پیدامی شد که درس را در کنار زندگی و در کنار لبخندها و حکایات و اشارات شما یاد می گرفتیم.و حالا که معلم شدم می فهمم این گونه کلاس داری ها نیاز به توانایی بسیار بسیار بالایی داره.(از هر نظر... و می تونم تک تک رو بررسی کنم اما به همین اشاره بسنده می کنم)
علت این رفتار برای من واقعا نامفهومه.با اینکه شناختی از اون افراد ندارم اما همینقدر می فههم که از یک فرد که تعادل روحی داره انتظار میره یا چیزی رو دوست نداشته باشه یا داشته باشه یا از کسی بدش بیاد یا نیاد... و هردوی این رفتارهای متضاد را باهم داشتن نشون دهنده روح ناآرام و اوضاع نابه سامان درونی یک فرده
خدا هدایتشون کنه انشاالله و روزی خودشونمی فهمن که چقدر همه چیز رو برای خودشون سخت کردن و چقدر صدمه دیدن قبل از اینکه به دیگران صدمه ای وارد شده باشه...
در پناه حق

سلام
ممنونم
شما معلم خوبی هستید معلومه. البته معلوم بود! -چون هیچ شاعر خوبی آدم بدی نیست و آدم خوب معلم خوبی می شود.

یک نمونه کوچکش را شما در سنگ پراکنی های مریضان در وبلاگتان دیده اید. در مقیاس بزرگتر این مریضها بودند که فکر نمی کردند این گونه تودهنی بخورند. صبر من را کوچک فرض کرده بودند! خدای من پوست کلفتی به من داده ممنونش هستم. اندک شعارهای ماکیاولیستی تایید شده شان را ببینید تا بهتر متوجه شوید به چه خنسی افتاده اند و چه زجری می کشند (که نمی توانند جیک بزنند!!!)
خدایا شکرت. به راستی تو در کمینگاهی!

یاسمن قاسمی پور شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:32 ب.ظ

سلام استاد
من فقط سعی می کنم مدیون بچه ها نباشم . اگه بدونم با اشتیاق یاد میدم و اگه ندونم یاد میگیرم.
فکرمی کنم معلم بودن راه رفتن روی لبه ی تیغه .بارها و بارها این حس رو تجربه کردم و از این که در کلاس ناخودآگاه حقی رو زیر پا گذاشته باشم - حتی در نگاه کردن به بچه هام- باتمام وجودم از دنیایی که در آینده منتظرمه می ترسم .
خدایا به راستی تو در کمینگاهی...

استاد شاعر خوب -اگر شاعر خوب به حساب بیاد! - لزوما انسان خوبی نیست...هست؟


ببخشید که وقتتون رو گرفتم
پیروزتر باشید!

در پناه حق



سلام
اگر قاضی به خدا توکل کند از لحظه ای که به تخت قضاوت می نشیند تا لحظه ای که پایین می آید خدایش محافظت می کند.

به نظر من هست. دست کم آدم بدی نمی تواند باشد.

یاسمن قاسمی پور سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:39 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد

واقعا از قضاوت سخت تر چی می تونه باشه؟

و چقدر بی انصافیه که آدم هایی بدون هیچ دلیل و مدرکی بر مسند قضاوت می نشینند و آبروی انسانی رو به تاراج میکشند...

یعنی از خدای خودشون نمی ترسن؟
-------------
----------
--------
-----
---
--
-
در پناه حق

سلام
سخت تر و لذت بخش تر! اگر بتوانی حقی را احقاق کنی.

اما چه بگوییم از آن تیپ آدمهایی که می دانم و می دانید.
این طور آدمها شرک خفیف دارند. ان شاالله خدا ما را و همه را هدایت کند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد